امسال ظاهرا “لطف رهبری” شامل پرونده های که امنیتی میخوانند شده و فعالان کارگری مانند بخشی و خنیفر و علی نجاتی از رهبران کارگران هفت تپه و نیز چند دانشجویی که در روز اول مه سال 96 بازداشت شده و حکم زندان داشتند، شده است و به مناسبت پایان “ضیافت الهی” مورد عفو قرار گرفته اند.
نمایش حال بهم زن “عفو رهبری” در طول سال به مناسبتهایی برگزار میشود. زندانیان بخت برگشته ای که عادی خوانده میشوند و دست شان از همه جا کوتاه و در بیدادگاهی که فقط نامش دادگاه است به حکم قوانین ضد انسانی اسلامی حکم گرفته اند و در بدترین شرایط ممکن در زندانها بسر میبرند، چشم انتظار این موقعیت هستند. و همین اما هزار اما و اگر دارد. قانون خاصی هم در میان نیست این بسته به نظر کاربدستان جلاد در قوه قضاییه است که نام زندانی در لیست قرار بگیرد یا خیر. با این نمایش مثلا میخواهند از دیکتاتور چهره ای بسازند که گویا بخشنده است. “عفو” در مفهوم خودش یعنی کسی که مورد لطف قرار گرفته است. یعنی کسی که مقصر و مجرم بوده و اکنون شامل عفو شده است. دیکتاتور جماعت خیلی دوست دارند در این نمایشات چهره شان بزک شود. “شاه خدابیامرز” هم مراسم “عفو ملوکانه” داشت و این مراسم باید به این منجر میشد که زندانی خود زنی کند و در مراسمی بر علیه خود و عقایدش بگوید. به روایت پرویز ثابتی از معاونین ساواک، شاه گویا برابری طلب هم بوده(!) از جمله در یک مورد که لیست را جلو ایشان می گذارند که “توشیح” بفرمایند، با دیدن نام زنی که حکم اعدام داشته و ساواک تشخیص داده بود برای نمایش بیشتر عفو ملوکانه حکم این زن لغو و به حبس تبدیل گردد شاه فرمودند: مگر ایشان دنبال برابری زن و مرد نیستند. اینجا این را رعایت نموده و حکم اعدام اجرا شود! خلاصه اینکه همه این نمایشات میخواهد یک نکته را به جامعه القا کند که هیچ کس از امروز به فردای خود خبر ندارد و اگر دستگاه و شخص دیکتاتور نخواهند هیچ امری اتفاق نمی افتد. عفوهای ملوکانه و رهبری تا آنجا که به زندانیان سیاسی برمیگردد در دو صورت اتفاق می افتد یا باید فرد زندانی در اثر شکنجه در خود شکسته باشد یا مبارزه جاری چنان پرزور است که دیکتاتور مجبور به تمکین به شرایط است و بر خلاف میل خود عمل می کند. “رهبر فرزانه” جمهوری اسلامی نیز از این قاعده مستثنی نیست.
رژیم های دیکتاتوری از هر وسیله استفاده میکنند که مبارزه جاری را به شکست بکشانند و اگر نتوانستند به تشبثات مختلفی متوسل میشوند که موضوع را لوث کنند. برای مثال”کارگردان نظام”( ابراهیم حاتمی کیا) فیلمی ساخته است به نام “خروج” که این بار هم ظاهرا تصادفی مانند فیلم “چ” که یادآور چگوارا است، به چمران نابودگر نسبت داده بود، نام شخصیت اصلی اش “بخشی” است. حرکت شخصیتهای این فیلم در حرکت به سوی تهران یادآور حرکت کارگران هفت تپه است که در میان راه دستگیر و بازجویی و برگردانده شدند و این فیلم برای این ساخته شده است که دامن رهبر فرزانه از سرکوبگری مردم پاک شود و خود مردم هم دمدمی مزاج توصیف میشوند که در یک سوی پل برای قهرمانانشان دست تکان میدهند و در سوی دیگر گوجه به سوی شان پرتاب میکنند و همین طور نهادهای اطلاعاتی حکومت که خشونت کلام و رفتارشان نیاز نظام برای ایجاد “امنیت” است. “بخشی” در فیلم حاتمی کیا در انتهای پیروز است. اما تلاش مضحکه دم و دستگاههای تبلیغاتی رژیم شکست خورده است. بخشی ها اما در واقعیت به یمن پشتوانه مبارزات کارگران علیرغم همه تلاشهای نهادهای سرکوبگر، “نظام” را به بن بست کشانده اند.
در مورد خاص هفت تپه؛ از یک طرف دارو دسته اسد بیگی و شرکا که هفت تپه را مفت و مسلم به چنگ آوردند مثلا دارند دادگاهی میکنند. البته نه به خاطر اینکه حقوق کارگران را نمی پردازد، نه بخاطر اینکه کارگرانی در هفت تپه دست به خود کشی زدند که مسبب اش همین دارو دسته بوده اند، نه بخاطر اینکه مسبب درد و رنج کارگران هفت تپه بوده اند بلکه به خاطر اینکه دلارهای را جابجا کرده و سهم برخی از کاربدستان را پرداخته و برخی را از قلم انداخته است. اسد بیگی ولخرجی کرده چون فکر کرده کاربدستانی که زمام امور را دست دارند در روزی که زور کارگران می چربد میتواند از آنها انتظار داشته باشد که لشکری از نیروهای نظامی و انتظامی و امنیتی را به کمکش گسیل کنند تا کارگران را لت و کوب کنند. امثال اسدبیگی ها قربانیان روزهایی هستند که دیکتاتورها در تنگنا هستند. چنین افرادی مدتی پر و بال پیدا میکنند بعد به وقتش نابودشان میکنند. در هرحال هر چه بوده سمبه پرزور کارگران هفت تپه اما کار خودش را کرد و مجبورشان کرده که برای ساکت کردن کارگران به یک بهانه ای دارودسته اسد بیگی را دادگاهی و رهبران مبارز کارگران را “عفو” کنند.
و اینجا جا دارد که این جمله دبیر کل خانه صنعت و معدن جمهوری اسلامی را یادآوری کرد که فرمودند:”ایران در حال تبدیل شدن به یک حکومت طبقاتی است!” بیان این حرفها از سر ناچاری و درماندگی جمهوری اسلامی است. این شرایطی است که مبارزات کارگران و بخصوص کارگران هفت تپه در این سالها به جمهوری اسلامی تحمیل کرده است. اذعان به حکومت طبقاتی از سوی کاربدستان سرمایه یعنی با تمام وجودش درماندگی خودش را در مبارزه جاری را حس میکند. “عفو رهبری” از سر بدبختی است که کارگران بر حکومت تحمیل کرده اند. و باید مبارزات تا آنجا پیش برود که جمهوری اسلامی اصلا جرات بازداشت و زندانی کردن رهبران کارگران نداشته باشد. اگر از سویی جمهوری اسلامی حقوق چند برابر زیر خط فقر بر کارگران تحمیل میکند، اما از سوی دیگر با این گونه رفتارهایش ثابت میکند چگونه از مبارزات کارگران هراس دارد.
کارگر کمونیست ٦٢٤