علیه قتل خاشقجی و مدافع کشتار در ایران

بعد از قتل فجیع روزنامه نگارعربستان سعودی جمال خاشقجی، به دستور حکومت این کشور بالاخره یکی از میان مقامات رسمی جمهوری اسلامی در این مورد اظهار نظر کرده است. حسن روحانی در نشست هئیت دولت گفته است که : “کسی تصور نمی کرد که در دنیای امروز و در قرن جدید شاهد این چنین قتل سازمان یافته ای بوده و دستگاهی برای انجام یک قتل فجیع برنامه ریزی بکند و فکر نمی کنم بدون حمایت آمریکا کشوری جرأت ارتکاب چنین جنایتی را داشته باشد.”

اینکه تا کنون سران جمهوری اسلامی سکوت اختیار کرده بودند خود جای بحث جداگانه ای دارد. اما نمی دانم شما با شنیدن این جملات از سوی رئیس جمهور حکومتی که در ابعاد و سیع و به شیوه های بسیار فجیع مخالفین سیاسی خود در داخل و خارج کشور را به قتل رسانده است چه احساسی پیدا کردید؟ اما پیش از آنکه روحانی این سخنان وقیحانه را بر زبان بیاورد مردم زیادی در مدیای اجتماعی جواب ایشان را داده اند. قتل خاشقجی را بسیاری از مردم فورا با ترورها و کشتارهای جمهوری اسلامی در ایران و در کشورهای مختلف مقایسه کردند. مردم به درست با اشاره به قتل های زیادی نظیر قتل زهرا کاظمی زیر شکنجه، قتل فجیع فریدون فرخزاد در آلمان، کارد آجین کردن فروهرها، قتل نویسندگانی همچون مختاری و پوینده و دیگر قربانیان حکومت، قتل خاشقجی را با این قتلها مقایسه کردند.

واقعیت این است که بنای حکومت اسلامی ایران و حکومت اسلامی آل سعود در عربستان با سرکوب و جنایت و آدمکشی عجین شده است. اینها هر دو از یک جنس و عاملین هالوکاست اسلامی هستند. ضد آمریکایی گری یکی و دوست آمریکا بودن آن دیگری در وحشگیری آنها علیه شهروندان هر دو کشور تاثیر چندانی ندارد. خمیر مایه اعمال جنایت آمیز هر دو دین اسلام و آموزه های قرآن است که مبنای ایدئولوژی دولتی آنها را تشکیل می دهد و در خدمت سیستم چپاول یک باند مفتخور سرمایه دار قرار دارد. نقش دولتهای غربی هم در این وسط این بوده است که این نیروهای سیاه را به جان مردم بیاندازند تا از خطر رشد چپ گرایی در جامعه جلوگیری کنند.

بعضی ها می پرسند که چرا سرو صدایی که بر سر قتل جمال خاشقجی براه افتاد در باره قتل های مشابه در جمهوری اسلامی براه نیافتاد؟ مسئله این نیست که دول غربی و یا مراجع بین لمللی از جنایات جمهوری اسلامی، از به گلوله بستن کارگران بیکار و بمباران سنندج در سال ۵۸ گرفته، تا کشتار دانشجویان در “انقلاب فرهنگی” سال ۵۹ و قتل عام هزاران نفر در سالهای ۶۰ تا ۶۳ تا اعدام های تابستان خونین ۶۷ ، و قتل های زنجیره ای در دهه هفتاد و به کشت دادن معترضین اخیر در زندانها، مطلع نبوده اند. مسئله این است که دوره کنونی امکان دخالت مردم را بسیار بیشتر از قبل فراهم کرده است و هر جا که خود مردم و بشریت متمدن به میدان آمده اند آنوقت زبان انسانیت سخن گفته است و نه منافع و مصالح کاسبکارانه تجاری و اقتصادی دولت های سرمایه داری. برای همین باید در همه جا با صدای بلند خواستار محاکمه سران و کارگزاران جمهوری اسلامى به جرم جنایت علیه بشریت شد. باید خواهان بسته شدن تمام سفارتخانه های جمهوری اسلامى و قطع حمایت و ارتباط همه دولتها با حکومت اسلامى شد. تحرک انقلابی در ایران در عین حال عاملی است که به هیچ نیرویی اجازه نخواهد داد که در مقابل جنایات بیشمار جمهوری اسلامی در ایران سکوت کند.*

اینرا هم بخوانید

اعدام ابزار سرکوب جامعه و جنگ با فقرا! گفتگو با حسن صالحی سخنگوی کمیته بین المللی علیه اعدام

انترناسیونال: مدتی پیش شماری از زندانیان قزلحصار نامه ای منتشر کردند و اعلام کردند روزهای سه …