غروب روز آخر سفر! یاشار سهندی

روز یکشنبه مسعود پزشکیان با معرفی کابینه اش نشان داد که همانطور که برخی  گفته بودند واقعا “صداقت” دارد و همانطور که خودش گفته بود در ولایت ذوب شده است. ایشان با اینکار موجبات خوشحالی آقا را فراهم کرد؛ و اینگونه اعتقاد قلبی اش را به نهج البلاغه و نهج الفصاحه و نهج الفضاحت، یک جا با هم نشان داد. 

از آن روز آشوبی در میان کسانی افتاد که در پی آن بودند که ثابت کنند فرق میکند که چه کسی رئیس جمهور شود که مسلمان نبیند و کافر نشنود. ایشان ضمن نمره رفوزه دادن به پزشکیان، اما همچنان امیدوارند! و اینگونه است که ایشان ثابت کردند در نومیدی بسی امید است در پایان شب سیه، الزاما سیاهی تمام نمی شود. اگر یک کِسای خوب “بَلتَند” که چطور گنجشک را رنگ کنند به جای قناری بفروشند، ایشان با کار جهادی کلاغ را رنگ میکنند و به جای طوطی کاسکو قالب میکنند.

احمد زیدآبادی مرقوم فرمودند: کاسه داغتر از آش که نباید شد، پزشکیان حتما میتواند با این کابینه کار را پیش ببرد.

 صادق زیبا کلام نوشته است: من در پی ترقی و پیشرفت ایران نبودم صرفا به ایشان رای دادم که پروژه “خالص سازی” ادامه نیابد.

 اسحاق جهانگیری درخواست کرده: نباید پزشکیان را تنها گذاشت.

 محسن رنانی، “اقتصاددان نهادگرا” منت سر پزشکیان گذاشته و غمگنانه نوشته: با خودم قسم خوردم هیچ رقمه مسئولیت حکومتی قبول نکنم، اما به خاطر توی گوشت کوب، سه هفته کار و زندگی ام را ول کردم که با جواد ظریف و کاربلدهای  مثل جواد، به تو مشاوره بدهم که از متخصصین استفاده کنی، اما آخرش چی شد! یعنی اینه رسم روزگار! ولی خوب هنوز دیر نشده! و در ادامهمشقانه پیشنهاد کرده پزشکیان نام چند وزیر را پس بگیرد و تو مدت قانونی که برایش فراهم میشود بنشیند خوب فکرهایش را بکند که چیکاره است!

فرخ نگهدار هم گفته: ناامید کننده است اما جای امید هنوز هست!

جواد ظریف خودش فکر میکند آبروی دارد و نباید با خودش آن دنیا ببرد! با بی آبروی تمام در گرم کردن تنور انتخابات خیلی تلاش کرد، تنور انتخابات که گرم نشد هیچ، چیزی هم نصیبش نشد و استعفا داد و رفت. ایشان هم سر پزشکیان منت دارد که نگاه کن من چقدر خوبم، نمی خواهم نقطه فشار به تو باشم، لامصب!

مهدی نصیری، سردبیر کیهان گذشته و احتمالا آینده، که فرمول طلایی اتحاد تاجزاده و شاهزاده را سر هم کرده، فرمودند: پزشکیان کاری کند که او را بکشند تا شاید کارها درست شود!

حالا این وسط، برای تفنن هم که شده، بد نیست فکر کنیم و ببینیم این چه سری است که همه سردبیران کیهان از تهران تا لندن، و چه امروز و چه دیروز یا در ولایت فقیه ذوبند یا در ولایت پادشاه.

تا یادم نرفته من تا این لحظه نشنیدم رضا کیانیان که نگران کاپشن پوشیدن پزشکیان بود و آبروی ملت در سازمان ملل بود، حرفی زده باشد. به نظر شما اگر گفته باشد، یا بگوید چی گفته و چی دارد که بگوید.

رئیسی را با هلی­کوپتر شهید گونه، شهید کردند و اسب زین کرده رئیسی، یابو زوار درفته را تقدیم به پزشکیان کردند. از سید ابراهیم نبوی تا سید محمد خاتمی، و از دکتر سروش بگیر تا ملیحه محمدی ( کپی مونث فرخ نگهدار)  هلهله کنان پالون این یابو را تزیین کردند. سیستم قوی صوتی خودرو  دو طرف پالان یابو نصب کردند، زیر شکمش رنگ متالیک زدند. چراغ اسپرت روی سر یابو گذاشتند، نعلهایش هم را شبیه رینگ اسپرت BMWکردند، فلاشرها را روشن گذاشتند.

کسانی دیگری هم که در کار خر رنگ کنی دست داشتند، هم چیزهای گفتند، مانند این که: رفتن ظریف به غروب روز آخر سفر می ماند! و اینها همه سر جمع، یعنی زرشک!

اینرا هم بخوانید

اعتصاب کامیونداران، استارتی به هنگام- یاشار سهندی

کارگر کمونیست ۸۸۵ یاشار سهندی رانندگان ماشین های سنگین استارت یک اعتصاب سراسری را زدند. …