فائق عبدالهی پور: شاگرد رفوزه ضد انقلاب

مرگ هاشمی رفسنجانی واكنشهای متناقضی را دامن زد. از یك سو تعداد چشمگیری از ایرانیان سیاسی و غیر سیاسی از مرگ طبیعی یكی از سران اصلی حكومت اسلامی، كه به اسم با مسمای جعبه سیاه جنایات، اسرار و اشرار رژیم ملقب شده بود، اظهارتأسف كردند. آرزوی قلبی این عده از مردم محاكمه رفسنجانی و همپالگی هایش در یك دادگاه عادلانه مردمی بود. از سوی دیگر جریانات، رسانه ها و اشخاص پرورژیمی به سوگ “سردار سازندگی” نشستند. در این میان مرثیه سیاسی فرخ نگهداربرای رفسنجانی، تحت عنوان “شاگرد زرنگ انقلاب”، قابل تأمل است.

به زعم فرخ نگهدار مرگ رفسنجانی ” خبری تلخ”  بود. هاشمی برای فرخ نگهدار”جانی تنومند بود، از جنس ایران و در مسیر زمان”. نگهدار اصرار دارد كه “وجدان آیت الله هاشمی رفسنجانی به هنگام  آخرین بازدم ها، وجدانی نا آارام و خوف زده نبوده است. زیرا برای او یقین بوده است كه قاطبه مردم كشورش، كه او آنها را در این ٨٢ سال هرگز تنها نگذاشت، هاشمی رفسنجانی را در پایان كار یار و مددكار خود برای عبور از گردنه های سخت خواهند شناخت”. نگهدار در مورد نقش رفسنجانی در تاریخ ایران می نویسد كه “با تدبیر او، و با اعتماد اكثریت مردم به او بود، كه ایران پس از آیت الله خمینی، به سوی صلح و ثبات ره یافت”. نوحه خوانی نگهدار با این عبارات پایان می یابد: “همراه و همزبان با ملیون ها شهروند كشورم، فقدان آقای هاشمی را به خانواده محترم تسلیت گفته برای ایشان آرزوی صبر دارم”.

برای كسانی كه با سابقه سیاسی فرخ نگهدار مبنی برآماده باش ثابت ایشان جهت پادوئی برای رژیم آشنا هستند، مویه های وی در فراق “یار و سردار سازندگی” مایه تعجب نیست. البته برای خواننده های ناآشنا با  فرخ نگهدار و رفسنجانی، این شبه می تواند ایجاد شود كه نگهدارانگار در فقدان یك شخصیت سیاسی از جنس سالوادور آلنده ویك دولت ازصنف دولت سوسیالیستی منتخب مردم شیلی، مویه سر می دهد و نه یك دیكتاتوری متحجروخون آشام مذهبی. اما واقعیت امر  بنظرمن  اینست كه نگهدار در عاقبت  تیپا خورده رفسنجانی، كه علیرغم نقش وی بعنوان یار غار خمینی و غمخوار خامنه ای، در نهایت مذموم و مقهورولی فقیه شد، سیمای مفلوك خود را می بیند. كنار زدن و خنثی كردن رفسنجانی توسط رژیمی كه او در تشكیل و تثبیتش نقش تعین كننده داشت، روزنه امید نگهداربه هم آخور شدن با رژیم را تنگ تر از هر زمان كرده است. البته با توجه به فرط علاقه نگهدار و جریانش ابداً دور از انتظار نیست كه ایشان از سر استیصال هر چه بیشتراز این به بعد و در فقدان رفسنجانی، شاگرد زرنگ انقلاب، به صرا فت  مداحی و مجیز گوئی خامنه ای بعنوان استاد فاضل انقلاب بیافتد.

برای من و هزاران ایران هم نسل من اما نه رفسنجانی، نه خامنه ای و نه هیچكدام از عناصر ریز و درشت رژیم اسلامی سر سوزنی به انقلاب و انقلابیگری ربط ندارند. رژیمی كه بانیانش خمینی، رفسنجانی و خامنه ای بودند كودكی من و همنسلان مرا از ما گرفتند. كودكی من و امثال من در پناهگاهها وصفهای بی پایان مایحتاج كوپنی شده، در مدرسه های پادگان و حوزه علمیه مانند بی كیفیت، در هراس مداوم ازپرواز بمب افكنهای عراق و رژیم بر فراز كوچه ها و محل بازی ما، دروحشت مداوم از به سیاهچاله های رژیم افتادن بخاطر بیخدائی، بخاطراندیشیدن افكار ممنوعه، بخاطر شادی، رقص و گوش دادن به موسیقی، بخاطر انسان بودن و انسانی زیستن هدر رفت. بنابر این برای من و بخش عظیمی از همنسلان من رفسنجانی نه شاگرد زرنگ انقلاب بلكه  یكی از عناصر اصلی ضد انقلاب اسلامی بود. برای من و همنسلان من فرخ نگهدار شیفته  وجدان آسوده رفسنجانی بی وجدان، نیز از سلاله انقلاب نبوده ونیست. تاریخ انقلابیگری ایران در بهترین حالت مهر شاگرد زبون و رفوزه ضد انقلاب را برپیشانی وقیح ایشان خواهد كوبید.

اینرا هم بخوانید

مهاجرت و سودای زندگی بهتر- کارگر کارگاهی- حمید دائمی

کارگر کمونیست ۸۲۶موج گسترده مهاجرت در سال های اخیر نشانی از وضع اسفناک معیشت زندگی …