ویدیوی در شبکه های اجتماعی منتشر شده است که خود به تنهایی گویایی وضعیت حال و روز این روزهای مردم است. مردمی داغ دار و رنج کشیده، رنجی و دردی که جمهوری اسلامی به مردم ایران تحمیل کرده است. فریاد مادری بر سر “حجاب بان” در مترو، که در واقع اعتراضی است از عمق جان علیه حکومت اسلامی:
“وقتی که بچه مو دیدم هنوز چشمای بچه من بسته نشده بود!” این فریاد مادر دادخواه سیاوش محمودی است بر سر موجودی که تنها شباهتی که به انسان دارد این است که روی دو پا راه میرود. سیاهی چادری که بر سرش کشیدند نافی انسانیت است، تا نشانه به زنجیر کشیدنش باشد. این موجود زبون به این مادر رنج دیده جسارت کرده و به مانند قاتلین فرزندش، خالی از هر حس انسانی به او تعرض کرده و “تذکر حجاب” داده و گفته: پسرت نباید از خانه بیرون میآمد و مامور وظیفه داشته به او شلیک کند!”
همزمان با این ویدیو نامه ای از یک بسیجی، حسین قدیانی، که چند وقتی است به خاطر مبارزه و مقاومت کسانی مانند مادر سیاوش محمودی به این نتیجه رسیده: “سقوط نظام حتمی است” خطاب به مهسا امینی، منتشر شده و از مهسا خواسته حالا که او مهسا را درک کرده مهسا هم او را درک کند!: ” دختر کرد ساکن آسمان! برای من، تو مهمی اما مگر ایران مهم نیست؟” او ادامه داده : “من به یاد تو نیز برای ایران به پزشکیان رأی میدهم.”
باید سر چنین موجوداتی که یک پای همیشگی سرکوب مردم در هر مکانی، از خلوت خانه تا وسط خیابان بودند به مانند مادر سیاوش فریاد کشید و گفت: برای تو ایران مهم نیست جمهوری نکبت اسلامی مهم است. وقتی مهسا را تو تخت بیمارستان دیدیم، سایه شوم شماها را با تمام وجود روی زندگی ما حس کردیم. انقلاب زن زندگی آزادی که با نام ژینا گره خورده است، و این انقلاب یعنی نفی و نابودی جمهوری اسلامی با همه نشانه هایش. با نام مهسا نمی شود انگشت به خون او و سیاوش، نیکا، سارینا، خدانور، کیان و بسیارانی دیگر زد. خون این بچه ها را نمی توان وثیقه جنایتکارانی کرد که آنها را خاک و خون کشیدند. و هر چه شما بیشتر ناامید شوید نشانه این است که ما بیشتر قدرتمندتر شده ایم. پایان تبهکاری اسلامی نزدیک است.