جمهوری اسلامی همان حکومتی است که در سرکوب و توهین به زن پرونده اش از دیوان حافظ، شاهنامه فردوسی، بوستان و گلستان سعدی، همه روی هم، هم قطورتر است. اما همین حکومت ناگهان جامه “مدافع زنان در شاهنامه” می پوشد و با آب و تاب علیه زینب موسوی (امپراطور کوزکو) اعلام جرم می کند که چرا به فردوسی طنز بسته است! طنز فردوسی شد “ناهنجار” و “مخالف اخلاق عمومی”! این البته حکومتی است که در آن چوبه دار و شلاق و حبس انفرادی، عین اخلاق عمومی اند!
سانسورچی همیشه دنبال بهانه است. یک روز به اسم “اسلام”، روز دیگر به اسم “اخلاق”، و امروز به اسم “حفظ مفاخر ملی”. فردا شاید هم به اسم “حفظ شعور گربه و پلنگ های ایرانی” بیایند و دهان ها را ببندند.
فردوسی هیچ وقت از طنز و نقد نمی میرد. آنچه او را می کشد، موزه ای کردن شاهنامه است؛ بستن نقد، بستن زبان، و ساختن خط قرمز دور کتابی که خودش پر است از دعوا، تراژدی، جنگ و خون.
فردوسی را باید در متن تاریخی اش گذاشت و سنجید. او در قرنی زندگی می کرد که سخن گفتن از زن در حماسه ها عیب بود؛ قرنی که تنها نام شاهان، اشراف و درباریان اجازه ثبت در روایت ها را داشت. در همان دوره ای که نوشتن از رنج مردم جرم بود، او زنان را وارد صحنه داستان کرد، به آنها نقش داد، و به قهرمانانی چون تهمینه و گردآفرید جان بخشید. اگر شاهنامه “کتاب شاهان” بود، هزار سال دوام نمی آورد؛ آنچه آن را زنده نگاه داشته، همان جسارت فردوسی است که در دل فضای خفقان، حقیقت و زندگی را به متن آورد.
و این فقط فردوسی نیست. شکسپیر هم اگر به جای نقد شاهان و به سخره گرفتن اخلاق دوگانه جامعه اش، تنها مداحی قدرت می نوشت، امروز نه جهانی می شد و نه ماندگار. داستایوسکی اگر از زشتی های روسیه تزاری، از جنایت و مکافات، از تردیدها و زخم های روحی انسان حرف نمی زد، کتاب هایش امروز فقط در آرشیو سانسورچیان خاک می خورد. هومر اگر در ایلیاد و ادیسه، پهلوانان را بی خطا و بی شکست تصویر می کرد، اثرش هیچ نسبتی با زندگی نداشت و قرن ها بعد هم کسی آن را نمی خواند. بزرگی این آثار در آن است که نقدپذیرند، بحث برمی انگیزند، و حتی در معرض طنز و خنده قرار می گیرند. اینکه بگوییم فردوسی “زن ستیز” بوده یا “مدافع سلطنت”، یا برعکس، دقیقا همان چیزی است که باید آزادانه در موردش بحث شود. بزرگترین افتخار برای شاهنامه همین است که بعد از هزار سال هنوز بحث برانگیز است. کسی که می خواهد طنز و نقد را ممنوع کند، نه مدافع فردوسی، بلکه قاتل دوباره اوست.
طنز امپراطور کوزکو ممکن است از نظر بعضی ها سطحی یا تند یا بی مزه باشد؛ مهم نیست. معیار آزادی همین جاست. دفاع از آزادی بیان حتی وقتی اعصابمان را خرد می کند. دفاع از آزادی یعنی اجازه بدهی کسی به مقدساتت بخندد، همان طور که تو حق داری مقدسات او را نقد کنی. اگر فقط از حرف های باب میل خودت دفاع کنی، اسمش آزادی نیست، اسمش “ویژه خواری” است.
ماجرا فردوسی نیست، ماجرا حق نقد، حق خنده و حق آزادی بیان است. اگر امروز دهان امپراطور کوزکو را بستند، فردا دهان همه مان بسته خواهد شد.
۲۶ اوت ۲۰۲۵