قتل چارلی کرک (Charlie Kirk) یک تراژدی و یک فاجعه است

بن برگیس و میگن دی (مجله ژاکوبن)

۱۱ سپتامبر ۲۰۲۵

مقدمه ناصر اصغری

چارلی کرک، فعال سیاسی محافظه‌کار آمریکایی و بنیان‌گذار سازمان Turning Point USA، در ۱۰ سپتامبر ۲۰۲۵ در جریان یک سخنرانی در دانشگاه ایالت یوتا به ضرب گلوله کشته شد. او از نزدیکترین متحدان دونالد ترامپ و یکی از چهره‌های اصلی بسیج جوانان در حمایت از جنبش MAGA بود و از طریق رسانه‌های اجتماعی، پادکست و برنامه‌های رادیویی محافظه‌کاری و ملی‌گرایی آمریکایی را ترویج می‌کرد. این قتل به‌عنوان یک ترور سیاسی تلقی شده و تحقیقات برای شناسایی عامل یا عاملان آن ادامه دارد. پس از این حادثه، ترامپ مدال آزادی ریاست‌جمهوری را به‌صورت پس از مرگ به کرک اعطا کرد و او را در مراسم یادبود ۱۱ سپتامبر «غولی از نسل خود» توصیف کرد. من این مقاله را از سایت “ژاکوبن” برای ترجمه انتخاب کرده ام که شمه ای از آنچه که امکان دارد این قتل به دنبال داشته باشد را منعکس کرده است. لازم به یادآوری است که این ترجمه توسط یک اپلیکشن هوش مصنوعی انجام گرفته و پیشاپیش از روان نبودن کامل آن از خواننده ای که وقتش را به خواندن این نوشته گذاشته، جدا عذرخواهی می کنم.

***

چارلی کرک هرگز در این نشریه با استقبال مثبتی مواجه نشده بود، اما اکنون این مسئله بی‌اهمیت است. ترور او یک تراژدی است؛ از نظر اخلاقی هیچ توجیهی ندارد و از نظر سیاسی نیز به‌شدت نگران‌کننده است. اگر این رویداد به گسترش چرخه خشونت سیاسی بینجامد، برای چپ فاجعه‌بار خواهد بود.

تا زمان نگارش این مطلب، هیچ اطلاعاتی درباره ایدئولوژی یا انگیزه‌های تیرانداز در دست نیست. با این حال، چند نکته اساسی به‌خوبی روشن است.

هیچ‌کس نباید صرفا به‌خاطر بیان عقاید سیاسی خود ــ حتی اگر این عقاید بسیار ناخوشایند باشند ــ کشته شود. ما نه‌تنها به‌طور اصولی خشونت را محکوم می‌کنیم، بلکه مدافع دموکراسی‌ای هستیم که بر آزادی بیان و امکان جست‌وجوی آزادانه حقیقت بنا شده است. بدون این دو، خودحکمرانی جمعی ناممکن و استبداد گریزناپذیر خواهد بود. تحمیل سکوت بر مخالفان سیاسی از طریق زور ــ چه در قالب سرکوب دولتی معترضان و چه در شکل ترور فردی رهبران ــ همان اصلی را نابود می‌کند که سوسیالیست‌های دمکراتیک همواره آن را پاس داشته‌اند.

علاوه بر این، چشم‌انداز فروغلتیدن به چرخه‌ای از خشونت‌های سیاسی متقابل، خطر شومی است که عرصه عمل سیاسی معنادار را تنگ‌تر می‌کند. این روند نه‌تنها برای فرهنگ سیاسی به‌طور کلی، بلکه به‌ویژه برای جریان چپ پیامدهای نامطلوبی دارد. ما بارها سخنانی می‌گوییم که برای بسیاری بسیار ناخوشایند است، اما انتظارمان این است که با پاسخ‌های جدی و استدلالی روبه‌رو شویم، نه با خشونت. هرچند خشونت سیاسی همیشه در حاشیه‌ها وجود داشته، اما در مجموع این انتظار معقولی بوده است. به‌نظر می‌رسد ما تاکنون بر پایه اجماعی شکننده زندگی کرده‌ایم: در فرهنگی که به‌شدت خشونت‌بار است، رهبران و مفسران سیاسی غالبا از آسیب در امان مانده بودند. اکنون اما این اجماع در حال فروپاشی است و پیامدهای هولناکی به‌دنبال دارد.

تلاش‌ها و ترورهای موفقیت‌آمیز علیه رهبران سیاسی در حال افزایش است و قتل‌های سیاسی افراد کمتر شناخته‌شده نیز رو به فزونی دارد. هرچند این نوع خشونت از سراسر طیف سیاسی سرچشمه می‌گیرد، اما در چند دهه اخیر، راست‌گرایان مسئول بخش بزرگی از آن بوده‌اند و بیش از چپ‌گرایان در این زمینه نقش داشته‌اند. در سال‌های اخیر، عاملان این حملات بیش‌تر از میان اقشار آشفته سیاسی، افراد مبتلا به اختلالات روانی و کسانی به‌شدت مسلح در جامعه آمریکا به‌نظر می‌رسند؛ اقشاری که پارانویا و سردرگمی‌شان با فرهنگی سیاسی به‌شدت دوقطبی و متلاطم در هم تنیده شده است. حتی خشونت‌های مسلحانه جمعی معمول در آمریکا نیز روزبه‌روز رنگ‌وبوی سیاسی به خود می‌گیرد؛ اگر در گذشته تیراندازان مدارس عمدتا گرفتار نوعی نیهیلیسم غیرسیاسی بودند، امروز شعارهای متناقض سیاسی را بر روی سلاح‌های خود می‌نویسند.

قتل چارلی کرک به‌نظر می‌رسد گواهی دیگر بر این باشد که جنون خشونت‌آمیز در آمریکا با قبیله‌گرایی انسان‌زدایانه فرهنگ سیاسی ما برخوردی مستقیم یافته است. این ترکیب سمی تهدید می‌کند هنجارهای دموکراتیک را شدیدا فرسایش دهد و هر امیدی به پیشرفت جریان چپ را خاموش کند.

احتمال سرکوب

کرک یک دستگاه تبلیغاتی سیاسی با بودجه کلان را اداره می‌کرد که پیام ساده‌ای را ترویج می‌داد: «لیبرال‌ها»، «رادیکال‌ها» و «سوسیالیست‌ها» ــ او به ندرت به تفکیک دقیق بین اینها می‌پرداخت ــ کشور را خراب می‌کنند. دانشگاه‌ها کارخانه‌های پنهانی برای شست‌وشوی مغزی چپ‌گرایان هستند. آمریکا با مهاجران خشونت‌طلب غرق شده است. زنان باید خود را به امور خانه و خانواده محدود کنند. آمریکا یک کشور مسیحی است و باید چنین باقی بماند. دونالد ترامپ نیرویی مثبت برای کشور است.

چهار سال پیش، یکی از ما (بن) در مناظره‌ای با کرک درباره «سوسیالیسم دموکراتیک در مقابل پوپولیسم محافظه‌کار» شرکت کرد. از آن زمان تاکنون، سیاست‌های او به سمت گرایش‌های بدتر و شکل‌های زشت‌تر ملی‌گرایی و بیگانه‌هراسی حرکت کرده است، اما حتی در سال ۲۰۲۱ نیز دیدگاه‌های کرک در این مناظره غیرقابل دفاع بود. او که خود را نماینده «پوپولیسم» می‌دانست، مجموعه‌ای از مواضع را دفاع می‌کرد که بیشتر مناسب صفحه سرمقاله وال‌استریت ژورنال بود و حتی نسبت به کوچک‌ترین گام‌ها برای ایجاد جامعه‌ای برابرتر، مانند بیمه همگانی یا تقویت جنبش کارگری، به‌شدت مخالف بود.

هم‌زمان، او به حملات شخصی تن نداد و بر محتوای استدلال‌ها متمرکز بود، تا حد زیادی از ترفندهای ارزان و جلب توجه اجتناب کرد و به بن فرصت داد تا تضاد میان زبان پوپولیستی کرک و محتوای نابرابر و زشت سیاست‌های او را روشن کند. در کشوری که متأسفانه بخش قابل توجهی از هموطنان ما با دیدگاه‌های کرک هم‌نظرند، چنین بحث‌هایی کاملاً ضروری‌اند. اما تیراندازی دیروز راهی بسیار زشت‌تر را نشان می‌دهد؛ مسیری که به هیچ مقصدی که ما بخواهیم برسیم ختم نمی‌شود و نمی‌تواند ختم شود.

پایه و اساس سیاست چپ بر این اصل استوار است که مردم عادی قادر به خودگردانی‌اند، چه در محیط‌ کاری و چه در جامعه به‌طور کلی. این هدف تنها زمانی منطقی است که به شهروندان اعتماد کنیم تا با تمام دیدگاه‌ها، حتی بدترین‌شان، روبه‌رو شوند و خودشان قضاوت کنند. اهداف دموکراتیک ما نیز تنها از طریق روش‌های دموکراتیک قابل تحقق‌اند. ما به دنبال برچیدن ساختارهای عمیق ثروت و قدرت هستیم و هیچ راه واقع‌بینانه‌ای جز جلب اکثریت قاطع جامعه به سوی خودمان وجود ندارد. خوشبختانه مزیت ما این است که توده کارگران – کسانی که بیشترین بهره را از برنامه ما می‌برند – اکثریت جمعیت را تشکیل می‌دهند. به بیان دیگر، هم ایده‌های قانع‌کننده و هم شمار افراد، هر دو به نفع ما هستند.

اما اثر اجتناب‌ناپذیر ورود خشونت‌های متقابل به سیاست، کم‌رنگ شدن چشمگیر اهمیت هر دو عامل یادشده است. در سناریوهایی که با خون‌ریزی جناحی شکل گرفته‌اند، دیگر اهمیتی ندارد که چه کسی جذاب‌ترین برنامه سیاسی را دارد یا بیشترین تعداد پشتیبان بالقوه را در اختیار دارد؛ تنها چیزی که اهمیت می‌یابد، این است که چه کسی بیشترین ایدئولوگ‌های مسلح و متعصب را دارد که کمترین تردید را در کشتن نشان می‌دهند. در چنین نبردی، چپ پیروز نخواهد شد.

علاوه بر این، قتل کرک تقریبا بی‌تردید از راه‌های دیگری نیز به زیان چپ تمام خواهد شد. نخست آنکه دولت ترامپ می‌تواند از این حادثه به‌عنوان بهانه‌ای برای سرکوب فعالان چپ استفاده کند. بلافاصله پس از تیراندازی به کرک، جناح راست شروع به فراخوان برای دقیقا چنین واکنشی کرد؛ خواسته‌های آنها برای پاکسازی و محکوم کردن کل جریان چپ به‌عنوان تلافی قتل، سریع، فراگیر و شدید بود.

پیش از پایان همان شب، دونالد ترامپ در سخنانی خطاب به مردم گفت: «سال‌هاست که چپ‌گرایان رادیکال، آمریکایی‌های برجسته‌ای مانند چارلی را با نازی‌ها و بدترین قاتلان و جنایتکاران جهان مقایسه می‌کنند. این نوع سخن‌وری مستقیما مسئول تروریسمی است که امروز در کشور ما شاهد آن هستیم و باید فورا متوقف شود.» عامل تیراندازی هنوز شناسایی نشده و انگیزه‌ای تأیید نشده است، اما این مانع نشد که رئیس‌جمهور قتل کرک را به گردن کل جریان چپ بیندازد و وعدهٔ انتقام بدهد.

اگر تاریخ راهنمای ما باشد، جریان چپ با خطرات جدی ناشی از این تحولات روبه‌روست. نظریه‌ای که می‌گوید اعمال خشونت سیاسی فردی می‌تواند به‌نوعی جنبش‌های مردمی برای عدالت را شعله‌ور کند – چیزی که زمانی «تبلیغ از طریق عمل» نامیده می‌شد – قرن‌هاست در شرایط مختلف سراسر جهان آزمایش شده است. این نظریه تقریبا همیشه با فاجعه همراه بوده و به‌طور مداوم به سرکوب شدیدتر چپ و حمله به دموکراسی در سطح کلان منجر شده است. پیامدهای قتل کرک نیز به‌راحتی می‌تواند از این الگوی تلخ و آشنا پیروی کند. فرقی نمی‌کند تیرانداز در نهایت چپ‌گرا باشد یا نه؛ دلایل کافی وجود دارد تا نگران باشیم که این ترور ممکن است بهانه‌ای برای سرکوب جدید آزادی بیان توسط دولتی شود که پیش‌تر نشان داده است آماده است به سطحی از اقتدارگرایی دست بزند که در تاریخ اخیر آمریکا بی‌سابقه است.

در هشت ماه گذشته، دارندگان گرین‌کارت به‌خاطر شرکت در اعتراضات یا حتی نوشتن یادداشت‌های انتقادی نسبت به اسرائیل بازداشت و در بازداشتگاه نگه داشته شده‌اند. نیروهای فدرال حتی با اعتراض شهرداران و فرمانداران به شهرها اعزام شده‌اند، واکنشی به شورش‌های کوچک یا حتی جرایم خیابانی. مهاجرانی که تنها مظنون به جرم بوده‌اند، بدون رعایت حداقل روند قانونی، به زندان‌های السالوادور فرستاده شده‌اند. بنابراین دور از ذهن نیست که هر اقدامی که حتی به خشونت چپ‌گرا شباهت داشته باشد – صرف‌نظر از انگیزه‌های تیرانداز – ممکن است به تلافی‌های شدید از سوی دولت ترامپ منجر شود.

شهیدی در حال ساخته شدن است

در سال‌هایی که از شکست قاطع برنی سندرز در ۲۰۲۰ گذشته است، جریان چپ با عقب‌نشینی‌های عمده‌ای روبه‌رو شده است. جایی که تنها چند سال پیش برای کسب قدرت سیاسی می‌جنگیدیم، اکنون اغلب در برابر پلیدی‌های دولت ترامپ، ناکارآمدی اپوزیسیون لیبرال مسلط و نسل‌کشی آشکاری که در غزه در جریان است، به خشم ناتوان تنزل یافته‌ایم.

اخیرا نشانه‌های امیدبخشی دیده شده که ممکن است بار دیگر برای جریان چپ در سیاست آمریکا جایگاهی فراهم کند؛ برجسته‌ترین نمونه، کمپین الهام‌بخش “زهران مامدانی” در نیویورک است. در این لحظه، آن جرقه احیای سیاست دموکراتیک-سوسیالیستی، هم ارزشمند و هم شکننده است. موج جدید سرکوب سیاسی می‌تواند به‌ویژه در زمانی که تازه در حال بازسازی نیروهایمان هستیم، فاجعه‌بار باشد.

قتل کرک احتمالا نه‌تنها باعث دلسردی نخواهد شد، بلکه عزم جناح راست افراطی را تقویت خواهد کرد؛ کسانی که بدون شک او را به یک شهید برای آرمان خود تبدیل خواهند کرد. در واقع، استفاده از این اصطلاح توسط چهره‌هایی در مطبوعات راست‌گرا همین حالا آغاز شده است. کرک شایستگی بالایی برای چنین اسطوره‌سازی‌ای دارد، زیرا هرگز به کسی آسیبی نرساند و با شلیک گلوله به قتل رسید، در حالی که تنها در حال بیان دیدگاه‌های سیاسی خود بود.

خود کرک نقش مهمی در جذب نسل زد به سمت جناح راست، به‌ویژه مردان جوانان، ایفا کرده بود. اگر قاتل امید داشت تا تأثیر او را از بین ببرد، اقداماتش تقریبا مطمئنا نتیجه‌ای عکس خواهد داشت. قتل کرک در سن سی‌ویک سالگی بدون شک بسیاری از میلیون‌ها بیننده و شنونده او را متقاعد خواهد کرد تا خود را وقف آرمان او کنند و بدین ترتیب، انسجام یک بلوک سیاسی راست‌گرای رادیکال را تسریع خواهد کرد؛ بلوکی که دهه‌ها مانعی بر سر راه پروژه ما خواهد بود.

در مدت کوتاهی که از قتل کرک می‌گذرد، اکثریت چپ‌گرایان به‌درستی این حادثه را محکوم کرده‌اند. با این حال، تعداد قابل‌توجهی واکنشی تقریباً رقابتی از عدم همدلی نشان داده‌اند. چنین رفتار ضد اخلاقی نه تنها احتمالاً آمریکایی‌های عادی – که از خشونت سیاسی متنفرند – را از ما دور می‌کند، بلکه از نظر سیاسی اشتباه و از نظر راهبردی ساده‌لوحانه است. در اینجا هیچ چیزی برای جشن گرفتن وجود ندارد؛ برعکس، دلایل زیادی برای بیم و نگرانی هست.

اینرا هم بخوانید

جمهوری جنایتکار اسلامی مهران بهرامیان را اعدام کرد!

بامداد روز شنبه ۱۵ شهریور ۱۴۰۴ برابر با ۶ سپتامبر ۲۰۲۵، جمهوری اسلامی مهران بهرامیان، یکی از جوانان معترض شهر …