قدرت گرایش رادیکال و روایت معیوب جوابی به ناصر آقاجری

سایت “اندیشه نو” در مقدمه یک سلسله مصاحبه‌ها نوشته است که “با توجه به اهمیت تحولات مهم ماه‌های اخیر در رابطه با اوجگیری مبارزات کارگران و زحمتکشان حول شعارهای مشخص و مطالبات برحق خود در رابطه با دستمزدهای پرداخت نشده، معوقه و شرایط محیط کار “تصمیم به دعوت از برخی از سندیکالیستها کرده است. یکی از این سندیکالیستها ناصر آقاجری است که مثل حشمت‌الله فلاحت‌پیشه، که “رئیس کمیسیون امنیت ملی” جمهوری اسلامی است، به حزب کمونیست کارگری حمله می‌کند. فلاحت پیشه که در جواب دادن به مطالبات کارگران نیشکر هفت تپه و گروه صنعتی فولاد اهواز درمانده است، بعد از اینکه رژیم متبوع وی رهبران و فعالین کارگری این مراکز را دستگیر و شکنجه کرد، سپس این فعالین کارگری را به حزب کمونیست کارگری، که می‌خواهد جمهوری اسلامی را سرنگون و اعتراضات را توسعه ببخشد، منتسب می کند. ناصر آقاجری هم که نمیتواند یا نمیخواهد از محدودیت سندیکالیسم در ایران حرفی بزند و از دست بالا پیدا کردن گرایش رادیکال در جنبش کارگری به نسبت سندیکالیسم دلخور است، “ضعف سندیکاها” را به حزب کمونیست کارگری مربوط میکند. او در مصاحبه‌ای با سایت “اندیشه نو”، در جواب به “موانعی که بر سر راه پدیدار شدن رهبری کارآمد در جنبش کارگری وجود دارند” می‌نویسد: “تعداد سندیکاهای موجود انگشت شمار است و همین تعداد هم تحت تاثیر عوامل سرمایه‌داری تحت پوشش نام چپ؛ مانند حزب کمونیست کارگری تضعیف شده‌اند.” او یک کلمه از اینکه چرا چنین ادعائی دارد نمی گوید. لذا از فهوای حرف او فقط می‌شود حدس زد که آنچه که حزب کمونیست کارگری بدان مشغول است ایشان را خوش نمی‌آید.

آنچه که موجب نگرانی امثال ناصر آقاجری شده است، توده‌ای شدن گرایش رادیکالیست که اکنون همه جا از آن حرف می‌زنند. در مراکز کارگری و اعتراضات معلمان و بازنشستگان حرف اول را می‌زند و جمهوری اسلامی هم از آن به وحشت افتاده است. حزب کمونیست کارگری بخش تحزب یافته این گرایش است که همچون شبحی در گشت و گذار است و خواب راحت را بر دشمنان طبقه کارگر حرام کرده است. حزب کمونیست کارگری یک حزب خوشنام، رادیکال، ماکسیمالیست و کارگری است که جز به سرنگونی جمهوری اسلامی و لغو مناسبات بردگی مزدی رضایت نمی‌دهد. در تمام طول عمرش یک لحظه هم از کمونیسم و برابرخواهی اش کوتاه نیامده و زیر فرشش نکرده است. یک لحظه از مبارزه بر علیه رژیم منحوس و کابوس جمهوری اسلامی، که با دسیسه‌های کشورهای غربی و با همکاری حزب توده و دولتهای خارجی پشتیبان آن حزب، انقلاب توده‌ای ۱۳۵۷ را شکست داد، غفلت نکرده است. فعالانه از هر اعتراض کارگری، معلمان، زنان، بازنشستگان و جوانان در این جامعه حمایت و پشتیبانی کرده است. در سختترین شرایطی که کارگران در آن قرار داشتند، فعالانه به کارگران برای ایجاد تشکل‌های کارگری، از سندیکاهای کارگران شرکت واحد و نیشکر هفت تپه گرفته تا مجامع عمومی کارگران کیان تایر، پتروشیمی‌های خوزستان، کارگران پروژه‌های مختلف عسلویه، کارگران نساجی‌های کردستان، پرریس، شاهو، معادن چادرملو، آق دره و دهها مجمع عمومی دیگر رهنمود داده و درباره ادامه اعتصاب و اعتراض بحث و گفتگو کرده و راه درست نشان داده است. فعالانه در بحثهای درون جنبش کارگری در اول ماه مه‌ها و ۸ مارس‌ها شرکت کرده است. حزب کمونیست کارگری برنامه‌های عوامل رنگارنگ جمهوری تروریست اسلامی را در خارج کشور یکی بعد از دیگری افشاء کرده است. صدای رسای اعتراضات کارگران، زنان و زندانیان سیاسی بوده است. با بلند کردن عکس رهبران اعتراضات کارگری و کارگران زندانی در جلسات سالانه سازمان جهانی کار، عمال جمهوری اسلامی را در این نشستها بی‌آبروتر کرده است. در کنگره اتحادیه‌های کارگری، شوراهای شهری کارگران و فدراسیون و کنفدراسیونهای کارگری قطعنامه به تصویب رسانده که بر علیه اذیت و آزار فعالین کارگری در ایران اعتراض بکنند. محبوبیت حزب کمونیست کارگری از این فعالیتهاست و از چشم جمهوری اسلامی و دیگر دشمنان طبقه کارگر مخفی نمانده. و متأسفم که اینها باعث رنجش خاطر ناصر آقاجری شده‌اند.

ناصر آقاجری بر سر موضوع آگاهی کارگران طوری بحث میکند که کارگران را ناآگاه فرض میکند و و لذا بدنبال “آموزش سندیکائی” آنهاست که گویا معلمانی هستند که به کارگران یاد می دهند! ایشان طوری در مصاحبه اش حرف می زند که انگار سخت مشغول سندیکاسازی هستند و گرایشات دیگری هستند که – به فرض غلط – جلوی سندیکاسازی اینها را سد کرده اند. سندیکا صرفا یک الگوی دیگری از تشکل کارگری نیست. سندیکا آلترناتیو یک جنبش مشخص درون جنبگ کارگری است به نام سوسیال دمکراسی. سوسیال دمکراسی یک گرایش مشخص و یک افق عملی را نمایندگی می کند که کاملا با سوسیالیسم و کمونیسم، که شورا آلترناتیو آن جنبش مشخص درون جنبش کارگری است، متفاوت است. سندیکالیسم، در کل، بازوی کارگری سندیکالیسم و سوسیال دمکراسی است که در ایران بخاطر عدم وجود یک جنبش قوی رفرمیستی، فاقد احزاب قوی سوسیال دمکراسی و رهبران قدرتمند و توانا بوده است. بقول منصور حکمت در یک دوره خاصی از تاریخ این جامعه، رفرمیسم و سندیکالیسم عملا به پایان حیات سیاسی خود میرسد و پس از آن جای جدی در صحنه سیاسی این کشور اشغال نکرده است. در دهه پنجاه این مسئله خودش را به وضوح نشان داد که چگونه ایده شورا بر ایده سندیکا، در درون جنبش کارگری، غلبه یافت و چگونه سوسیالیسم رادیکال در بین کارگران عمومیت یافت.

نکته دیگر که مشخصا به این مصاحبه ناصر آقاجری مربوط است، بحث درباره سندیکا در زمان خفقان است. او میگوید “در شرایط اجتماعی سرکوب امکان ایجاد یک تشکل مستقل کارگری بسیار محدود و دشوار است از این رو برخی کارگران مبارز در درون تشکل‌های زرد به گونه ای فعال می شوند تا سمت و سوی این تشکل های سترون را تغیر دهند … ولی زمانی که سیر تحولات اجتماعی انقلابی می شود، این تشکل ها هم وارد گود مبارزه می شوند.” در دوران اولیه انقلاب ۵۷، عمال همین سندیکاهای زرد که به باور ناصر آقاجری پوسته تحمیلی زرد را دور انداختند، در مواجهه با فعالین کمیته های اعتصاب و شوراهای کارگری، به وزارت کار رژیم در حال موت شکایت می‌بردند. تتمه همین “سندیکاها” که بعدا با عنوان “هیئت مٶسسان سندیکاهای کارگری” اعلام موجودیت کردند، دنبال کاروان مصطفی معین و صفدر حسینی راه افتادند که اینبار زیر بال یکی از جناحهای رژیم اسلامی را بگیرند.

 

جامعه‌ای که دیگر دروغ نمی پذیرد

ناصر آقاجری در جواب “اندیشه نو” در باره نقش، خطاها و کمبودهای نیروهای چپ در تحقق‌پذیر نشدن مطالبات کارگران در انقلاب ۵۷ از فرمول “جهل و نااگاهی مردم و سوء استفاده حاکمیت از آن” کمک میگیرد، اما یک کلمه از این نمی‌گوید که آن بخش از به اصطلاح چپ آن زمان که در حزب توده و فدائیان اکثریت متشکل بود خود بخشی از ضدانقلاب شد و در خدمت رژیم برای سرکوب فعالین و کارگران کمونیست کوتاهی نکردند. در همین رابطه، ایشان شکست انقلاب ۵۷ را نه سرکوب خشن جمهوری اسلامی و بگیر و ببند اعضای سازمانهای کمونیست و انقلابی و همچنین در هم شکستن شوراهای کارگری، با چراغ سبز نیروهای مرتجعی چون حزب توده و فدائیان اکثریت، بلکه نفوذ “عوامل سرمایه‌داری جهانی به سر کردگی آمریکا” می‌داند. زمانی که در کردستان و ترکمن صحرا، در کارخانه‌ها و مدارس و دانشگاه‌ها اعتراضات بر علیه جمهوری اسلامی ادامه داشت و به جمهوری اسلامی تمکین نمی‌کردند، حزب توده و اکثریت با رهنمود دادن به اعضا و طرفداران خود با جمهوری اسلامی دست به یکی شدند و سرکوبی وحشیانه را به جامعه تحمیل کردند.

ناصر آقاجری از دست گرایش رادیکال و شورائی درون جنبش کارگری عصبانی و درمانده است. علت عقیم ماندن سیاست خود را در “نقش ضعیف فعالین کارگری به علت توقف در گرایشات اندیشه‌ای دهه پنجاه” می‌داند. اگر منظور از “گرایشات اندیشه ای دهه پنجاه” گرایش شورایی درون جنبش کارگری است، ایشان به یک واقعیت اشاره می‌کند که هم او و هم کل جناح‌های جمهوری اسلامی را به وحشت انداخته است و آن هم جلو آمدن گرایش رادیکال شورائی در جنبش کارگری است. اگر در دهه پنجاه فعالین گرایش شورائی تصویر درست و کاملی از شورا و جنبش شورائی نداشتند، مثلا برای ایجاد حزب طبقه کارگر گام عملی برنداشتند که جلوی شکست انقلاب را بگیرند و خود دست به قدرت سیاسی ببرند، امروزه اوضاع فرق کرده و دنیا را طور دیگری می بینند. فرق بین گرایشات مختلف درون جنبش کارگری و در جامعه را در عمل خوب متوجه هستند. جایگاه خاص و ویژه ای برای تحزب قائل هستند.

و بالاخره ناصر آقاجری یک جائی در مصاحبه‌اش از “استقلال” تشکل‌های کارگری حرف می‌زند که خود عملا به آن باوری ندارد. گرایشی که ناصر آقاجری در چهارچوب آن صحبت می‌کند، که نمی‌تواند از خانه کارگر و حزب توده فراتر برود، کارگران و نهادهای کارگری را فقط برای دولت جمهوری اسلامی و دیگر اهداف غیرکارگری می‌خواهند. در همین مصاحبه‌اش عصبانیتش از تلاش کارگران برای تشکل سازی این است که گرایش رادیکال و شورائی دارند و مثل حزب کمونیست کارگری حرف می‌زنند! کارگران حق دارند هر تشکلی که می خواهند درست کنند و هر گرایشی که بخواهند داشته باشند. این که کارگران و تشکل‌هایشان را به این جهت که همسو با فرامین کسی نباشد سرزنش کنید، دفاع از استقلال تشکل کارگری نیست، در جهت مخالف آن است.

 

ایران بعد از هفت تپه

اعتراضات کارگران نیشکر هفت تپه، گروه صنعتی فولاد اهواز و هپکو، جامعه را تکان داد و به جائی متفاوت از قبل شیفت داد. امثال آقاجری سرکوب این اعتراضات را می‌بینند، زندانی و در لیست سیاه قرار گرفتن فعالین کارگری را می بینند، اما نمیخواهند تأثیراتی که این اعتراضات در جامعه و بر اعتراضات بخشهای دیگری جنبش کارگری و بر کل جامعه بر جای گذاشت را ببینند. به تفرقه در میان کارگران می پردازد، به عضوگیری فعالین کارگری برای گرایش خود می پردازد، اما متوجه نیست که این اعتراضات فضای عمومی سیاسی دیگری به بحثها در جامعه داده است.

ناصر آقاجری مجبور نیست در حمله به حزب کمونیست کارگری با رژیم جمهوری اسلامی همخط و همصدا شود، رژیمی که بر لبه پرتگاه سرنگونی است و با سرنگونی اش تتمه‌های اصلاح طلب و توده‌ایستی آن به تاریخ خواهند پیوست. او می‌توانست مثل هر آدم مصلح و دلسوز جنبش کارگری ضعفها و کمبودهای مبارزات را نقد کند و نظر خود را مطرح کند. او اما تصمیم گرفته است که در جنگ پیش رو حزب کمونیست کارگری و گرایش رادیکال جنبش کارگری را دشمن تعریف کند، و این تصویر جالبی از وی نمیدهد.*

۱۷ مارس ۲۰۱۹

کارگر کمونیست ۵۶۴

ناصر اصغری

اینرا هم بخوانید

نقطه ضعف راست- ناصر اصغری

چپ و راست در انقلاب جاری در حال سازماندهی هستند و قبل از اینکه انقلاب …