آمار اعدامها در ایران در هفتههای گذشته ابعاد بیسابقهای به خود گرفته است. سحرگاه روز هشتم دیماه ۱۴۰۲ جمهوری اسلامی چهار زندانی را در زندان ارومیه به اتهام “جاسوسی” برای اسرائیل اعدام کرد. دو تن از معترضین انقلاب زن زندگی آزادی یعنی رضا رسایی و مجاهد کورکور در معرض خطر جدی اعدام قرار دارند و این در حالی است که لیست معترضینی که در این لیست اعدام قرار دارند به دهها نفر میرسد. هر روز در قزلحصار و دیگر زندانهای ایران شماری از شهروندان با اتهامات گوناگون و به بهانههای مختلفی به دار آویخته میشوند. عطش سیریناپذیر جانیان اسلامی حاکم بر ایران به خون و خونریزی پایانی ندارد و هر روز شهروندی قربانی این حکومت آدمکش میشود.
جمهوری اسلامی رژیم اعدام است. این را همه ما میدانیم. این رژیم با اعدام مخالفین و مبارزین زاده شد و تا به امروز هم با اعدام و ارتکاب به جنایات هر روز علیه مردم به حیات ننگین خود ادامه داده است. قصد رژیم از اعدام مثل هر حکومت مستبد دیگر ارعاب و سرکوب جامعه است. اشتباه است اگر فکر کنیم که جمهوری اسلامی اعدام میکند که مثلاً جامعه را از بزهکاری و جرم و خلافکاری مصون نگه دارد. جمهوری اسلامی خود عامل هر گونه دزدی و فساد و جرم و جنایت و ناهنجاری در جامعه است و هدفش از اعدام این است که توان خود را در کنترل شهروندان و سرکوب جامعه را به رخ مردم بکشد.اما این قدرتی که جمهوری اسلامی در پس هر اعدام به نمایش میگذاردبهشدت پوشالی است. در دو دهه اخیر مردم ایران چندین بار با خیزشهای انقلابی خود پایههای این رژیم را به لرزه درآوردهاند. این رژیم اگر چه هنوز پابرجاست اما بهشدت تضعیف شده است و با کابوس دائمی خیزشهای مردمی کلنجار میرود. اعدامها و افزایش شمار آن بیش از آنکه عاملی برای ایجاد ترس و رعب در جامعه باشد، وحشت رژیم را از مردم بهپاخاسته به نمایش میگذارد. همان مردمی که بارها در اعتراضات خود گفتهاند “ارعاب و تهدید دیگر اثر ندارد”.
جمهوری اسلامی تا وقتی که هنوز بر سر کار باشد دست به اعدام خواهد زد و اعدامها امروز اگر چه نتوانسته است جامعه را به سکون بکشاند طبعاً تأثیرات منفی خود را در فضای عمومی خواهد گذاشت. چگونه میتوانیم که در مقابل موج گسترده اعدامها در ایران بایستیم و تلاشهای ضد انسانی جمهوری اسلامی را تماماً خنثی کنیم؟ پاسخ به این سؤال چیزی جز سونامی اعتراض علیه اعدام نیست. اعتراضات وسیع و گسترده عمومی علیه اعدام تنها راه مقابله با ماشین آدمکشی جمهوری اسلامی است. ما طعم پیروزی علیه این ماشین سرکوب را بارها چشیدهایم ودر مواردی محکومین به اعدام را با اعتراض خود از مرگ قطعی نجات دادهایم. جنبش علیه اعدام در ایران یک جنبش قوی و از ستونهای مهم جنبش سرنگونی است. این جنبش باید بسیار بیشتر از اینها قدرتمند شود تا توان مقابله با تقلاهای جمهوری اسلامی برای کشتار بیشتر را بگیرد. این یعنی اینکه قبل از هر چیز فعالین اجتماعی و پیشگامان جامعه در مخالفت با اعدام بدون هیچ لکنت زبانی در صحنه باشند و با اعدام به هر دلیلی که باشد به مخالفت برخیزند. این یعنی اینکه احزاب سیاسی اپوزیسیون که مخالف اعدام هستندباید بیش از گذشته در این عرصه فعال شوند و در همکاریهای فراحزبی و سازمانی، اعتراض و تظاهرات سازمان دهند. این یعنی اینکه در کوچه و خیابان، در مدرسه و دانشگاه، در اداره و کارخانه و در محل کار و محلات و شبکههای اجتماعی ما صدای محکومین به اعدام باشیم و با اعدام مخالفت کنیم. این یعنی اینکه اکثریت قاطع جامعه به اعدام نه بگوید و با سازمان دادان اعتراض و اعتصابخواهان لغو فوری احکام اعدام در ایران شود. این یعنی اینکه خانوادههای محکومین به اعدام را تنها نگذاریم و با آنها در مقابل درب زندانها برای توقف اعدامها دست به اعتراض بزنیم. این یعنی اینکه دادخواهان پیوندهای خود را با خانوادههای محکومین به اعدام عمیقتر کنند و اعلام داریم “ما همه با هم هستیم”. این یعنی اینکه تشکلهای مدافع حقوق زنان، کارگران، معلمان و بازنشستگان صریحاً علیه اعدامها بیانیه صادر کنند و خواست توقف اعدامها را بهعنوان یک مطالبه در مبارزات جاری بگنجانند. این یعنی اینکه خارج کشور را روی سرمان بگذاریم و به دولتهای جهان اعلام کنیم که رژیم اعدام جمهوری را منزوی و بایکوت کنند.
جامعه ایران جامعه پر تلاطمی است و درعرصهها و نقاط مختلف اعتراضات حقطلبانهای در جریان است. روشن است که جمهوری اسلامی موفق نشده است که جامعه را به سکوت و خاموشی بکشاند. اما اعدامها جواب مستقیم خود را میطلبد. سونامی اعتراض تنها راهی است که میتواند سلاح مرگبار اعدامرژیم اسلامی را خنثی کند.تا اینجا در جنبش علیه اعدام پیشرویهای خوبی داشتهایم؛ ولی اینهنوز کافی نیست. صدای ما باید بلندتر شود. آنقدر بلند که بگوش محکومین به اعدام در زندانها برسد و آنقدر بلند که رژیم اعدام را از عاقبت سیاستهایجنایتکارانهاشبه وحشت بیندازد.