مبارزه برای آزادی زندانیان سیاسی که در شعار “زندانی سیاسی آزاد باید گردد” تجلی می یابد قدمتی به اندازه خود حاکمیت سرمایه در ایران از ابتدا تاکنون داشته است. این خواست مهم و اساسی که در خود به معنی تاکید بر آزادی بی قید وشرط سیاسی است به نوعی مبارزه ای است بر علیه شکنجه و اعدام در صد ساله گذشته و آنچه حاکمیت “دولت مدرن” در ایران نامیده میشود، که استفاده وسیع از ابزارهای قرون وسطایی اساس و شالوده این دولتها را تشکیل داده است. در چند سال گذشته این شعار، با شعار” کارگر زندانی آزاد باید گردد” تکمیل شده است که این دومی در واقع نشانگر بروز آگاهی طبقاتی در مبارزه ای است که روز به روز خصلت آشکارتری از مبارزه طبقاتی را به نمایش میگذارد. این مبارزه در طی سالهای گذشته به اشکال مختلف و برای آزادی فعال کارگری مشخصی بروز یافته است. از محمود صالحی تا اسماعیل بخشی (و مبارزه برای رهایی فعالین کارگری در بند) جلوه های گوناگون و آشکار مبارزه طبقاتی است. مبارزه ای که نشان داده است که کارگر در ایران دیگر نمی خواهد خاموش بماند.
شش ماه است که از بازداشت مجدد اسماعیل بخشی میگذرد. بازداشت مجدد اسماعیل بخشی در پی این بود که او بعد از شکنجه ها و تحقیرهائی که در دوره اول بازداشت خود بخاطر رهبری مبارزات کارگران هفت تپه متحمل شد و با کارزاری که علیه شکنجه در بین دو بازداشت راه انداخت کینه عمیق حکومتیان را بر علیه خود برانگیخت. در شش ماه گذشته با وجود آنکه خبرهای بسیار محدودی از او به بیرون از زندان درز پیدا میکند اما همین که در پی آن هستند که حقوق او را قطع کنند و بدین ترتیب قصد فشار بیشتر بر خانواده او دارند تا بدین وسیله او را تسلیم سازند نشان میدهد که او سرافرازانه در مقابل شکنجه گران ایستاده است. عکس العمل جبوبانه حکومت نشان گر شکست بازجویان قسی القلب سرمایه است.
جسارت مثال زدنی اسماعیل بخشی وقتی بروز اجتماعی یافت که دست روی نکته درست و حساسی گذاشت و نشان داد که وقتی پای سود سرمایه در میان است تمام کاربدستان حکومت یک شکل هستند و یک صدا علیه کارگرانند. شجاعت اسماعیل بخشی وقتی به چشم همگان آمد که با صراحت بی نظیری آلترناتیو شورایی را مطرح کرد و ثابت کرد که طبقه کارگر هم یک نیروی اصلی در زمینه سیاست و اداره جامعه است و حرف اساسی برای گفتن دارد. این شجاعت و جسارت تمام تبلیغات تاکنونی که سعی دارد از کارگر و طبقه کارگر صرفا یک موجود تو سری خور نشان دهد که تنها در خور دلسوزی هستند دود کرد و به هوا فرستاد. برخورد بی نهایت خشن با اسماعیل بخشی و سپیده قلیان و شکنجه های مداوم تحت عنوان بازجویی در شش ماه گذشته که این دو از سر میگذارنند نشانه درماندگی مزدوران سرمایه است. شجاعت فردی وقتی با آگاهی طبقاتی همراه میشود مرگ ناپذیر میگردد و اسماعیل تبلور خود آگاهی طبقه کارگر ایران است. وقتی کارگران فریاد زدند “اسماعیل را گرفتند – ما همه بخشی هستیم” بیش از هر چیز تاکیدی بود بر خود آگاهی کارگران که در نتیجه مبارزه خویش بر سر زندگی به رهبری اسماعیل بخشی به آن رسیدند.
هجوم دامنه دار سربازان گمنام امام زمان به فعالین کارگری و دانشجوئی و زنان در شش ماه گذشته نشان میدهد موضوع محدود به اسماعیل بخشی نبوده اما طبقه کارگر به وجود اسماعیل بخشی و شجاعت او و دیگر رهبران کارگری نیاز مبرم دارد. باید تلاش کرد و نگذاشت که بیش از این جسم او را فرسوده سازند. پدیده ای به نام اسماعیل بخشی نتیجه مبارزات چهل ساله اخیر طبقه کارگر است. رهبرانی مانند اسماعیل را طبقه کارگر ایران مفت بدست نیاورده است که راحت از دست بدهد. باید کارزاری که برای رهایی او شکل گرفته دامنه و وسعت زیادی بگیرد. از امضای طومار اعتراضی تا اخطار کارگران هفت تپه در صورت عدم تمدید قرارداد اسماعیل بخشی و قطع حقوق او دست به اعتصاب خواهند زد نشان میدهد که دستاوردهای مبارزاتی اسماعیل بخشی از بین نرفته است. برخلاف آنچه سعی میشود جلوه داده شود که کارگران هفت تپه سکوت کرده اند اقداماتی از این دست ثابت میکند که کاربدستان سرمایه بهتر میدانند که سکوت ظاهری کارگران نشان از فریاد عمیق در اعماق است چرا که چیزی در این میان حل نشده است و اسماعیل بخشی (و بخشی ها) با مقاومت و شجاعت در مقابل بازجویان سرمایه تاکید دارند که مبارزه ادامه دارد و کارگر دیگر نمی تواند خاموش بماند و بدین گونه “کارگر خاموش” روز به روز بیشتر برای سرمایه در ایران به رویایی دست نیافتنی تبدیل میشود.
مبارزه برای زندانیان سیاسی و کارگر زندانی بیش از همیشه باید به یک رکن مهم مبارزه تبدیل شود و کارزای های حمایتی از کارگران زندانی این ظرفیت را دارد که به نقطه عطفی در مبارزه بر علیه جمهوری اسلامی و کل سرمایه تبدیل شود. برای همین باید و شایسته است که کارزار اخیر که در مورد اسماعیل بخشی شکل گرفته است مورد حمایت همه جانبه تری قرار گیرد.*
کارگر کمونیست ۵۸۰
یاشار سهندی