به لطف محمود احمدی نژاد مشایی اکنون یک اسم شناخته شده در کشور است. چونکه او زمانی معاون احمدی نژاد بود. خود احمدی نژاد نیز به لطف خامنه ای از گمنامی به سرداری و ریاست جمهوری اسلامی رسید. یادم است آن اوایل یعنی در دوره کاندید شدن احمدی نژاد بعضی ها اسم او را به اشتباه احمد محمود نژاد مینوشتند. ریاست جمهوری برای احمدی نژاد و شرکا برکات زیادی داشت. پولهای کلانی بهم زدند و میلیادر بودند و میلیاردرتر شدند. گفته میشود مشایی پولش از کوه بیشتر است. مرتضوی هم بعد از جنایاتش در کهریزک توسط احمدی نژاد به راس سازمان تامین اجتماعی ارتقا یافت و چاپید و دزدید و حتی هدایای میلیونی به نمایندگان مجلس اسلامی داد.
همه این برکات برای باند احمدی نژاد از سر نزدیکی با خامنه ای بود. اما بعد از مدتی به دلایلی ورق برگشت. اکنون مشایی در زندان است و به شش سال و نیم زندان محکوم شده و محکومیتهای دیگری هم در انتظار اوست. جوانفکر معاون دیگر احمدی نژاد نیز در زندان است و به ٤ سال زندان محکوم شده، خود جناب احمدی نژاد هم مدام گله و شکایت دارد که دارد تعقیب میشود و راحتش نمیگذارند.
این ها گویای چیست؟ چه شد که اینها به ناگهان از درگاه حاکمین رانده شدند؟ میشود به سابقه ماجرا رجوع کرد و هرکدام را توضیح داد. اما کل این این محکوم کردنها و حملات و انتقادات باند احمدی نژاد به جناح دیگر و امثالهم گویای وضعیت حکومتی است که صفوفش از هم گسیخته است. همین چند هفته پیش برخی جریانات حکومتی حسن روحانی را تهدید به قتل کردند و یکی شان پلاکاردی بر سر دست بلند کرده بود که روی آن نوشته شده بود “ای آنکه مذاکره شعارت، استخر فرح در انتظارت”. اشاره اش به این بود که رفسنجانی را هم در استخری که قبلا متعلق به فرح بود کشته ایم. شاید این شعر و پلاکارد یک بیان افراطی از دعواهایشان باشد. اما بیانگر واقعیاتی غیرقابل انکار در درون حکومت است. اینها به خون یکدیگر تشنه اند. هرچند این روزها سعی میکنند ادای اتحاد در آورند و وانمود کنند که به هم نزدیک و دوست شده اند اما بشدت متشتت و در هم ریخته اند. اگر اتفاقات باور نکردنی ای نظیر زندانی کردن مشایی و جوانفکر و دعوای احمدی نژاد با خامنه ای که سوگلی خامنه ای بود امروز جلوی چشم ماست، تردیدی نباید داشت که خیلی چیزهای دیگر و جنگ و کشاکش های تند دیگرشان هم در راه است. بحران عمیق سیاسی و اقتصادی دارند، زورشان به مردم نمیرسد و در نتیجه هر بلایی ممکن است سر یکدیگر بیاورند. نوش جانشان!*