مردم، حکومت و جنگ بقا! حمید تقوایی 

حمید تقوایی – بر مبنای مصاحبه با برنامه پاسخ در کانال جدید

حسن صالحی: اخیراً جمعی از اصلاح‌طلبان حکومتی با امضای “جبهه اصلاحات” بیانیه‌ای را منتشر کرده‌اند برای “آشتی ملی” و جلوگیری از فروپاشی نظام. برخی این بیانیه را مقایسه می‌کنند با انتقاداتی که در اواخر حکومت پهلوی از درون حکومت به محمدرضا شاه و نظام سلطنتی مطرح می‌شد. ارزیابی شما از این بیانیه چیست؟ آیا همان حرف‌های تکراری گذشته است و یا حاوی موضع و بحث تازه‌ای است؟

حمید تقوایی: به محتوای این بیانیه هم می‌پردازم ولی نکته مهم شرایط انتشار این بیانیه است. در شرایطی به سر می‌بریم که همانطور که اشاره کردید انتشار این بیانیه با تلاش‌های اواخر حکومت شاه برای نجات آن مقایسه می‌شود. این به نظر من مقایسه بجایی است. در آن دوره هم بخشی از اپوزیسیون تحمل‌شده رژیم شاه تلاش می‌کرد راهی برای نجات سلطنت پیدا کند و از نوعی آشتی ملی سخن می‌گفت. به‌عنوان یک قاعده عمومی می‌توان گفت که معمولاً وقتی نظام‌های دیکتاتوری در سراشیب سقوط قرار می‌گیرند نیروهای سیاسی‌ای که به نظام وفادار هستند ولی سیاست‌های حاکم را خطرناک و “نظام بربادده” می‌دانند، جلو می‌افتند و “راه‌حل” ارائه می‌دهند. راه‌حل حفظ نظام از طریق تغییر برخی سیاست‌های حکومت که در دیکتاتوری‌ها یعنی سیاست دیکتاتور مربوطه. در شرایط امروز هم با همین پدیده مواجهیم. بیانیه صریحاً از آشتی ملی برای حفظ نظام و “ترمیم شکاف ملت – حاکمیت” صحبت می‌کند. اساس بحثشان این است که اگر حکومت به توصیه‌های بیانیه عمل نکند دچار “فروپاشی تدریجی” خواهد شد.

از نظر مضمون، بیانیه اساساً همان خواست‌های همیشگی اصلاح‌طلبان را طرح می‌کند با برخی مطالبات تازه مثل توقف غنی‌سازی هسته‌ای و آزادی زندانیان سیاسی که بازتاب شرایط امروز است. دیگر خواست‌ها نظیر تعامل با غرب، رفع حصر موسوی و کروبی، کنار کشیدن نظامیان از فعالیت‌های اقتصادی، رفع سانسور و گشایش سیاسی و غیره تکرار مواضع همیشگی اصلاح‌طلبان است.

این بیانیه در چارچوب آشتی ملی نوشته شده و برخلاف بیانیه موسوی از رفراندوم و تغییر قانون اساسی سخنی به میان نمی‌آورد. از این نقطه‌نظر از بیانیه موسوی سازش‌کارانه‌تر و آشتی‌جویانه‌تر است. کلاً معنی “آشتی ملی” در این بیانیه آشتی میان جناح‌های حکومتی است. چرا که همه می‌دانند میان حکومت و مردم آشتی و سازشی در کار نیست. به قول بیانیه‌ای از تشکل‌های کارگری که بعد از آتش‌بس در جنگ ۱۲ روزه منتشر شد “جنگ مردم با حکومت آتش‌بس ندارد”.

درهرحال همان‌طور که در ابتدا اشاره کردم نکته مهم، شرایط انتشار این بیانیه است. این شرایط بیشتر از هر دوره‌ای نشان می‌دهد که جمهوری اسلامی رفتنی است. بازتاب این واقعیت را در فعالیت‌های نیروهای دیگر اپوزیسیون از راست تا چپ نیز مشاهده می‌کنید. امروز کلاً گفتمان سرنگونی و گذار از رژیم در فضای سیاسی جامعه، در میان نیروهای اپوزیسیون در خارج و داخل کشور، و در مدیای اجتماعی و بیانیه‌ها و طومارها از جانب احزاب و تشکل‌ها و فعالین و چهره‌های شاخص معترض، صریح‌تر و گسترده‌تر مطرح می‌شود. این شرایط است که جبهه اصلاحات را به تکاپو واداشته و آنها را وادار کرده است که در مورد ضرورت و مبرمیت تغییر جهت به سمت آشتی ملی بیانیه بدهند. احساس خطر کرده‌اند و مثل همیشه به میدان آمده‌اند که نظامشان را نجات بدهند.

مخاطب این بیانیه اصول‌گرایان و ذوب‌شدگان در ولایت‌فقیه هستند. دارند به جناح مخالف می‌گویند این دیگر آخر راه و آخرین شانس است و اگر به توصیه‌های همیشگی ما عمل نکنید همه‌مان رفتنی هستیم. به این معنی این نشان‌دهنده قدرت جنبش زن، زندگی، آزادی و درماندگی رژیم در مقابله با ابربحران‌هایی است که از هر سو رژیم را محاصره کرده است.

از نقطه‌نظر نقش و تأثیر این بیانیه در جامعه باید گفت مردم مدت‌هاست از این نوع نسخه‌پیچی‌های درون‌حکومتی عبور کرده‌اند و این نوع تلاش‌ها دیگر در فضای اعتراضی و کلاً فضای سیاسی ایران جایگاهی ندارد. حتی در میان حکومتی‌ها هم این تلاش‌ها بجایی نمی‌رسد. جناح اصول‌گرا گوشش به این نوع توصیه‌ها بدهکار نیست. اصول‌گرایان همیشه بر سرکوب جامعه، زیر پرچم غرب‌ستیزی تأکید کرده‌اند؛ چون می‌دانند حتی یک‌قدم عقب‌نشینی از این سیاست باعث تعرض بیشتر جامعه و تسریع سقوط نظامشان خواهد شد. امروز هم با عنوان “ترجمه اظهارات نتانیاهو”، “خنجری از پشت به نظام”، و “براندازی نرم” به بیانیه حمله می‌کنند.

ما همیشه گفته‌ایم که رژیم با یک پارادوکس روبروست: ادامه سیاست‌های فعلی و تعمیق بحران‌های حکومتی و یا تغییر سیاست و باز کردن راه برای تعرض بیشتر جامعه. پارادوکسی که از هر دو سو به سقوط رژیم منجر می‌شود.

به نظر من این بیانیه، چه در صفوف حکومت و چه بخصوص دررابطه‌با مردم و کلاً در روند تحولاتی که به سمت سقوط حکومت می‌رود، تأثیری نخواهد داشت. این آخرین دست‌وپازدن‌های بی‌حاصل دوخردادی‌ها است برای اینکه به نحوی نظامشان را نجات بدهند.

حسن صالحی: اجازه بدهید قدری روی رابطه مردم و حکومت مکث کنیم. به نظر می‌رسد مردم از بسیاری از هنجارها و قوانین حکومتی عبور کرده‌اند. مثلاً جمهوری اسلامی خیلی تلاش کرد با بی‌حجابی مقابله کند؛ ولی بجایی نرسید. چندبار برای تصویب لایحه حجاب و عفاف خیز برداشتند و بالاخره مجبور شدند از خیرش بگذرند. امروز زنان این “خاکریز اول” حکومت را فتح کرده‌اند و بی‌حجابی به امر متداولی تبدیل شده است. نمونه دیگر آوازخوانی زنان است که ویدئوهای آن در شبکه‌های مدیای اجتماعی پخش می‌شود. حرکتی که با کنسرت پرستو احمدی آغاز شد و اکنون فراگیر شده است. کلاً مردم قوانین و هنجارهای مذهبی حکومت را رعایت نمی‌کنند. مثل ازدواج‌های سفید در برابر ازدواج شرعی و یا رقص و شادی خیابانی به مناسبت‌های مختلف و نظایر آن. برخی معتقدند که در جامعه نوعی حکمرانی موازی وجود دارد. حکمرانی رسمی حکومت با قوانین و فرهنگ خودش و حکمرانی عملی مردم با قانون و هنجارشکنی‌های حکومتی و بر مبنای ارزش‌های خودشان. آیا از نظر شما در ایران یک نوع حکمرانی موازی وجود دارد؟

حمید تقوایی: ویژگی شرایط سیاسی ایران، که به نمونه‌هایی از آن اشاره کردید، این است که مردم، هم از نظر فرهنگی و سیستم ارزشی و هم موارد متعددی از نظر رعایت قوانین از رژیم عبور کرده‌اند و در مواردی هم حتی اداره امور جامعه را خود به دست گرفته‌اند. مانند دوره کرونا و یا زمانی که فجایعی مثل سیل و زلزله رخ می‌دهد و یا در همراهی و کمک‌رسانی در جنگ ۱۲ روزه و غیره. این عملکرد جامعه است که برخی آن را حکمرانی موازی مردم می‌نامند؛ اما به نظر من این بیشتر نوعی زندگی موازی مردم در برابر نوع زندگی است که جمهوری اسلامی می‌خواهد به جامعه تحمیل کند.

ببینید واقعیتی که کاملاً قابل‌مشاهده است، و ما هم بارها در این برنامه درباره‌اش صحبت کرده‌ایم، این است که امر جمهوری اسلامی و همه تلاش‌های او حفظ خودش در حکومت است. سیاست‌ها و اهداف حکومت، تصمیم‌گیری‌ها و قوانینش، و مواضع و عملکردش همه هدف بقای حکومت، حفظ ثروت و قدرت مافیای حکومتی را دنبال می‌کند و بس. هیچ زمان برای جمهوری اسلامی رفاه مردم، امنیت مردم، شادی و خوشبختی مردم، حتی رشد و رونق اقتصادی، و کلاً اداره امور جامعه برای تحقق چنین اهدافی مطرح نبوده است. برعکس، سیاست‌ها و اهداف حکومت همیشه در نقطه مقابل نیازهای جامعه و خواست مردم قرار داشته است. بخصوص در شرایط حاضر این امر تشدید شده چون امروز رژیم بیش از هر زمان احساس خطر می‌کند؛ نه فقط در منطقه و عرصه جهانی از جانب اسرائیل و آمریکا بلکه مهم‌تر از آن در خود جامعه ایران و از جانب توده مردم.

حکومت جبهه‌ای را در مقابل خودش می‌بیند که باید با چنگ‌ودندان، با سرکوب و تحکم و اعمال قدرت در برابرش بایستد و خودش را در قدرت نگه دارد. این عملکرد یک حکومت متعارف، حتی دیکتاتوری‌های متعارف، نیست. دیکتاتوری‌ها هم بالاخره می‌خواهند با مشت آهنین جامعه را اداره کنند؛ اقتصاد جامعه را، حال در خدمت طبقه‌ای که نمایندگی می‌کنند، سازمان بدهند، برنامه‌ریزی‌های کوتاه‌مدت و درازمدت داشته باشند و غیره و غیره.

جمهوری اسلامی هیچگاه چنین حکومتی نبوده است. از پروژه هسته‌ای حکومت و رابطه‌اش با دولت‌ها تا سیاست‌ها و قوانین داخلی‌اش همه یا در خدمت این است که امنیت خودش را اساساً در برابر خطر مبارزات و جنبش‌های انقلابی مردم حفظ کند و یا چپاول و ثروت‌اندوزی مافیاهای حکومتی، از بیت رهبری و اعوان و انصارش گرفته تا سران سپاه و بسیج و غیره را تضمین کند و پاس بدارد. مثلاً بحران بی‌آبی و بی‌برقی برخلاف آنچه برخی می‌گویند نتیجه بی‌درایتی و بی‌لیاقتی و اشتباهات مقامات حکومتی نیست برعکس حاصل کارآمدی مافیای حاکم است. لیاقت و کارآمدی‌ای که در حساب‌های بانکی مقامات و آیت‌الله‌های میلیاردر خود را نشان می‌دهد! امر و هدف رژیم اصلاً زندگی مردم نیست؛ بلکه حفظ قدرت و ثروت و سلطه مافیای حاکم است و از این نقطه‌نظر بسیار هم “کارآمد” و “لایق” بوده است! حکومت برای بقای ثروت و قدرت خود در برابر توفانی که در جامعه در حال شکل‌گرفتن است تلاش می‌کند، و این البته هر روز برایش سخت‌تر می‌شود.

در مقابل چنین حکومتی جامعه هم ناگزیر برای بقای خود، برای بقای زندگی مبارزه می‌کند. مردم در عین اینکه برای به زیر کشیدن حکومت بپا می‌خیزند – که امروز با پرچم زن، زندگی، آزادی این مبارزه ادامه دارد – برای تداوم زندگی روزانه نیز به خود سازمان می‌دهند و وارد میدان می‌شوند. یک نمونه آن خودیاری و کمک‌رسانی مردم به یکدیگر در جریان جنگ ۱۲ روزه بود.

یک ویژگی وضعیتی که امروز، بعد از جنگ ۱۲ روزه، شاهد هستیم این است که درست مانند موارد سیل و زلزله و سوانح طبیعی، امروز یک فاجعه حکومتی، بی‌برقی و بی‌آبی، آن‌هم نه فقط در یک منطقه و شهر و استان، بلکه در سراسر ایران زندگی مردم را در معرض نابودی قرار داده است. در برابر این فاجعه هم، مانند شرایط سیل و زلزله، مردم خود دست بکار شده‌اند، آستین بالا می‌زنند و متحد می‌شوند و به همیاری و کمک یکدیگر می‌شتابند. در دوره کرونا هم ما شاهد این همیاری و همکاری مردم بودیم. این فعالیت‌ها درعین‌حال اعتراض به حکومتی هم هست که نه‌تنها برای کمک به مردم اقدامی انجام نمی‌دهد، بلکه با بی‌اعتنایی و سهل‌انگاری‌اش باعث‌وبانی این فجایع است.

هیچ جامعه‌ای نمی‌تواند خودکشی کند یا شاهد نابودی خودش باشد. مردمی که با غیرممکن شدن گذران زندگی روزمره خود مواجه هستند ناگزیرند در برابر این شرایط غیرقابل‌تحمل و حکومت موجد این شرایط، حکومتی که حتی ابتدایی‌ترین ملزومات زندگی روزمره را از آنها دریغ کرده، اداره امورشان را خود در دست بگیرند.

به این معنی جامعه هم وارد جنگ بقا، سازمان‌یابی و فعالیت و اقدامات عملی و همراهی و هماهنگی برای حفظ خودش شده است. در حقیقت می‌توان گفت امروز جنگ همیشگی مردم با رژیم از هر دو سو وارد مرحله بقا شده است. بقای زندگی انسانی در برابر بقای ثروت و قدرت و سلطه جانیان میلیاردر حاکم.

حسن صالحی: در آستانه سومین سالگرد انقلاب زن، زندگی، آزادی هستیم. امروز انقلاب در چه موقعیتی است؟ برخی می‌گویند انقلاب به نتیجه‌ای نرسید و شکست خورد. برخی می‌گویند ممکن است انقلاب بعدی که در ایران شکل می‌گیرد ربط چندانی به شعار زن، زندگی، آزادی نداشته باشد و شعار محوری و پرچم دیگری داشته باشد. ارزیابی شما چیست؟ شما چه افقی را در چشم‌انداز می‌بینید؟

حمید تقوایی: این کاملاً ممکن است که خیزش بعدی انقلاب حول شعار و پرچم دیگری شکل بگیرد؛ ولی حتی در این صورت نیز در انقلاب زن، زندگی، آزادی ریشه خواهد داشت.

من قبلاً هم گفته‌ام و اینجا لازم است تأکید کنم که انقلاب زن، زندگی، آزادی کاملاً از جنبش‌های ضدحکومتی که قبلاً داشته‌ایم متفاوت است. ما به آن جنبش‌ها با عنوان خیزش ۹۶ و ۹۸ و نظایر آن رجوع می‌کنیم. خیزش‌های قبل از آن هم فقط شناسنامه‌ای تقویمی دارند. ولی شناسنامه حرکتی که در ۱۴۰۱ شروع شد زن، زندگی، آزادی است. امروز انقلابی که با شعار زن، زندگی، آزادی و یا ژن، ژیان، ئازادی سر بلند کرد به یک جنبش اجتماعی عظیم و ادامه‌دار تبدیل شده است. بله، امروز شاهد انقلاب به معنی اخص کلمه، یعنی تظاهرات‌ها و مبارزات خیابانی سرنگونی‌طلبانه نیستیم ولی این به معنی پایان جنبش زن، زندگی، آزادی نیست.

اگر از یک ناظر منصف تحولات سیاسی در ایران، که در ۱۴۰۱-۱۴۰۲ از انقلاب زن، زندگی، آزادی سخن می‌گفت و حمایت می‌کرد، سؤال کنید خواهد گفت که متأسفانه این حرکت ادامه نیافت و به فرجام نرسید. این مشاهده تا آنجا که به معنی خاص انقلاب برمی‌گردد درست است؛ ولی این تمام حقیقت را بیان نمی‌کند. کمی تعمق در تحولات سه سال اخیر نشان می‌دهد که یک جنبش اجتماعی گسترده و متعین و معرفه بر محور و حول سرنگونی کل حکومت شکل‌گرفته است. جنبشی که قبلاً در ادبیات حزبی آن را جنبش سرنگونی‌طلبانه می‌نامیدیم و تحولات ۱۸ تیر ۷۸ تا جنبش‌های ۸۸ و ۹۶ و ۹۸، نقطه اوج‌های آن بودند. به‌عبارت‌دیگر با شروع انقلاب ۱۴۰۱ جنبش سرنگونی ارتقای کیفی‌ای پیدا کرد و در جامعه ایران و در سطح جهانی با آیکون زن، زندگی، آزادی و اولین انقلاب زنانه تاریخ شناخته شد. در سه سال اخیر این جنبش در عرصه‌های مختلف، در بیانیه‌ها و فراخوان‌ها و طومارها، در مدیای اجتماعی، و حتی در خیابان‌ها در شکل مبارزات عرصه‌ای و ظاهراً “مطالباتی” زنده و فعال بوده است. در دل این حرکت، کنشگران سیاسی و مدنی بسیاری در بیانیه‌های علنی کل نظام را به چالش می‌کشند و حتی مقامات سابق و اسبق حکومتی خواهان کناره‌گیری خامنه‌ای و تغییر پارادایم سیاسی در ایران می‌شوند. به این معنی جنبش زن، زندگی، آزادی زنده و بالنده است.

اگر بخواهیم ترمینولوژی درستی بکار ببریم، به‌نحوی‌که آن صاحب‌نظر فرضی ما نیز قانع بشود، باید بگوییم گرچه انقلاب در شکل تظاهرات و اعتصابات سرنگونی‌طلبانه ادامه نیافت؛ ولی انقلابی که در ۱۴۰۱ سر بلند کرد امروز در شکل یک جنبش اجتماعی عظیم در جریان است که نه‌تنها از خواست و هدف سرنگونی دست نکشیده، بلکه عمیق‌تر و گسترده‌تر نیز شده است. شما در هیچ جامعه متعارفی این تقابل گسترده و مداوم با حکومت را نمی‌بینید. مثلاً شما در هیچ جامعه‌ای این را نمی‌بینید که مردم از شکست تیم ملی فوتبالشان در جام جهانی خوشحال شوند و در خیابان‌ها رقص و پایکوبی کنند! در ایران این اتفاق افتاد. یا این را نمی‌بینید که مردم از حمله یک کشور خارجی خوشحال شوند! و در فضای جنگی شعار بدهند دشمن ما همین‌جاست! و یا زندانیان با خواست لغو اعدام هر سه‌شنبه اعتصاب کنند و از درون زندان‌ها به دیکتاتور و “عمود خیمه نظام” حاکم پیام بدهند یا کنار بکش و یا بمیر!

این نمونه‌ها نشان می‌دهد جنبش عمیق و گسترده‌ای در جامعه ایران در جریان است. جنبشی که همه مردم دنیا ایران آن را با اسم زن، زندگی، آزادی می‌شناسد. این شعار محوری مهرش را بر تحولات در ایران کوبیده است.

امروز تحولات در دوره بعد از جنگ ۱۲ روزه نیز در فضای اعتراضی‎ای صورت می‌گیرد که انقلاب زن، زندگی، آزادی ایجاد کرده است. این انقلاب در شکل یک جنبش اجتماعی سرنگونی‌طلبانه زنده است و همه چیز حاکی از آن است که این جنبش تا سرنگونی حکومت و نظام جمهوری اسلامی و با شعارهای حتی رادیکال‌تر و تعرضی‌تری به‌پیش خواهد رفت.

۳۰ مرداد ۱۴۰۴، ۲۱ اوت ۲۰۲۵

به نقل از نشریه انترناسیونال ۱۱۴۳

اینرا هم بخوانید

آب، برق، زندگی، حق مسلم ماست-حمید تقوایی

اعتراضات مردم خشمگین سبزوار در دو شب متوالی با شعار “آب، برق، زندگی حق مسلم …