مرگ حاجی بنی صدر و زوزه میهن پرستان

پرونده حاجی دکتر ابوالحسن بنی‌صدر سردبیر نشریه “انقلاب اسلامی در هجرت!”، با مرگش دوباره روی میز افتاده است پرونده‌ای که به پرونده سرکوب انقلاب بهمن، سرکوب شوراها، سرکوب زنان، مدافع استقرار حزب الله، انقلاب به اصطلاح فرهنگی و نوکری و دریوزگی برای پیشوایش خمینی گره خورده است. پرونده‌ای که امیدوار بودیم در زمان حیاتش در دادگاهی مردمی که ایشان را به جرم جنایت علیه بشریت به محاکمه می کشید علنی‌‌تر میشد.
اما مرگ این حاج دکتر و فرزند خوانده قبلی خمینی فرصتی بدست داد که بازهم فرصت طلبان و نان‌ به‌ نرخ روز خوران حرفه‌ای در کسوت تحلیلگر یا جریانهای سیاسی ملتزم به وطن و اسلام شل یا سفت به فراخور مطالبات روزشان، از او با عناوینی مثل “میهن پرست”، شجاع”، “شریف!” یاد کنند. بدون آنکه به خودشان زحمت توضیح دادن بدهند که از نظر آنها :شرافت چیست؟ شجاعت کدام است ؟ و معنی عملی این میهن پرستی یعنی‌چه؟
اما تعظیم و تکریم فکل‌کراواتی‌های سرکار آوردن نظم و نسق اسلامی در تاریخ مدرن بشریت و بر استخوانهای له شده در خون انقلاب بهمن به این خاطر نیست که گویا آنها متفکرین و یا شخصیت‌های مهم سیاسی و یا اجتماعی بوده‌اند٫ نه! ابداً!
همه این حجج مرده و زنده موجوداتی حاشیه‌ای و بی‌ربط به انقلاب بهمن، بی‌ربط به هر نوع بارقه‌ای از تفکر، اندیشه، شرافت و علم و مبارزه برای آزادی و برابری انسان، حقوق کودک، زن در جامعه بودند، خوش‌نشینان و حاشیه نشینان و انگلها و پس‌ماندهای لعنتی قرون وسطی بودند. تفاله‌های تاریخ!
خمینی همین جنایتکار بی‌رحم تبهکار و فاسد که رهبر همه آنها بود، موجودی حاشیه‌ای در جامعه بود، موجودی که مشغله‌اش ضدیت با زن و نوشتن “تحریر المسائل” و قوانین التذاذ جنسی از دختران نوزاد برای حامیان و امت مسلمان و از جمله همین مریدش حاجی دکتر ابوالحسن بنی‌صدر در فرانسه و امثال بازرگان و یزدی بود.
اما خصوصیت فردی آدمها چه مثبت و چه منفی تنها بر متن شرایط ویژه اجتماعی و اوضاع اقتصادی و سیاسی آن فرد در جامعه تعیّن پیدا میکند، یا تاثیرگذار اند و یا مخرب و تباهی آور!
نقش خمینی، بنی‌صدر، یزدی، بازرگان، قطب‌زاده و ابوشریف و امثالهم را باید بر متن تاریخی که در آن نقش آفرینی کرده‌اند محک زد! میدانیم که در شرایط بحران سیاسی که حاکمیت سرمایه زیر پتک انقلاب قرار میگیرد ترندهای فوق ارتجاعی در جامعه را تقویت میکنند و به پیش صحنه میرانند. هیتلر لات و ولگرد خیابان وین پیشوا میشود و خمینی مرده‌خوار و قرون وسطایی “امام و امید مستضعفان جهان” که دکترها و کاسه‌لیسان فکل‌کراواتی مجیزش را میگویند و از نمد سرکوب انقلاب بهمن، کلاهی میخواهند!
خمینی را در مقابله با انقلاب، ناتوان و وحشت زده به قم فرستادند تا طلبه باشد و کاری به سیاست نداشته باشند، اما حالا دیگر با بزیر کشیدن حکومت ۲۵۰۰ ساله دیکتاتوری شاه سیاست در کف خیابانها بود، مردم مسلح بودند، مردم در شوراها متشکل بودند، کارخانه‌ها و ادارات دولتی، محلات و دانشگاه‌ها و حتی مدارس را شوراهای مردمی اداره میکردند٫ پلیسی در خیابان نبود، ارتش و ساواک و تانکی در کوچه و برزن نبود همه وحشت زده در لانه‌هایشان پنهان بودند و هیچ دزدی، تجاوز و یا چپاولی گزارش نشد! سران و کاربدستان حکومت نظامی شاه و حاکمیت شاه دستگیر شدند و به دارودسته مسلمان حاکم تحویل داده شدند. قرار بود حکومت بازرگان مردم را خلع سلاح، شوراها را منحل ،کارگران را مطیع و به سفت کردن کمربندها و کار ارزان وادارد. قرار بود شوراهای کردستان و ترکمن صحرا منحل شوند و کارگر نفت مطیع و سربراه خدا را شکر کند و بپذیرد که “هرآنکس که دندان دهد نان دهد!”، بنی‌صدر عربده میزد که “شورا پورا مالیده جانم، برو کار کن”. و در کف خیابان لات و لوتهای حزب‌الهی امثال “زهرا خانوم” به تجمع‌های مردمی با چماق و قمه حمله میکردند!
دولت موقت بازرگان مستاصل از سرکوب انقلاب بود و امثال حاج دکتر بنی‌صدر حزب‌الهی بود و در پی لغو دولت موقت بازرگان، بازرگان و شرکا خلع شدند و طلوع بخت حاجی بنی‌صدر آغاز شد تا بعنوان بقول خودش “اولین رئیس جمهور محبوب شما” انقلاب و پیامدهای هر روز رادیکال شده‌تر آن را سرکوب و مردم را مطیع و منقاد امر پیرمرد فاسد یعنی رهبرش خمینی کند!
بنی‌صدر پرچمدار انقلاب فرهنگی سرکوب شوراهای دانشجویی و کشتار در دانشگاه بود!بنی‌صدر علیه بازرگان حزب اللهی بود و نقش پروپیمانی در سقوط او داشت و امضا کننده قانون ولایت فقیه بود.بنی‌صدر عضو مجلس خبرگان قانون اساسی بود.بنی‌صدر رئیس شورای انقلاب اسلامی بود.
و..و…
و تا زمانیکه بیرونش نکردند موافق و سرسپرده اوامر پدرخوانده‌اش خمینی بود! او هرگز به خمینی و انقلاب اسلامی خیانت نکرد. دولتش زیر فشار اعتراض و جامعه در سراسر ایران تاب نیاورد و سقوط کرد و بیرون رانده شد درست مثل احمدی‌نژاد بچه محبوب خامنه‌ای و امروز اپوزیسیون شخصی خامنه‌ای.بنی‌صدر نه خائن به انقلاب اسلامی بود و نه ضد خمینی. از صف رانده شده‌ای مفلوک و مشعشع بود که بیرق “رئیس جمهور محبوب شمایش!” را روزی به مسعود رجوی و مجاهدین به اندازه خودش دیکتاتور و فرصت‌طلب گره میزد و روز دیگر به حزب دمکرات کردستان ایران.
اما بهرحال مرفه و امن در پناه ساپورت مالی دولت فرانسه در محله اعیانی ورسای زندگی کرد، انقلاب اسلامی در هجرتش را منتشر کرد و مرد و همانجا دفن شد.
۱۳ اکتبر ۲۰۲۱

انترناسیونال 942

اینرا هم بخوانید

معادلات و معاملات در حاشیه فاجعه کشتار در غزه! سیاوش مدرسی

۱۴ نوامبر ۲۰۲۳ کلیت حکومت نکبت اسلامی در کشمکش “بودن و نبودن” با اکثریت قاطع …