ممنوعیت برقع در سویس و مباحثات بعدی!

درست یک روز قبل از هشت مارس ، روز یکشنبه هفت مارس مردم در سویس به ممنوعیت پوشیدن نقاب و برقع در اماکن عمومی رای دادند.
نتیجه آرا بسیار نزدیک بهم بود. ٥٢ در صد در مقابل ٤٨ درصد و از ٢٦ کانتون در سویس ٦ کانتون علیه این پیشنهاد رای دادند و بیست کانتون برای ممنوعیت .
مبتکر این رای گیری و فراخوان دهنده آن، حزب خلق سویس بود.
سوال اول اینست آیا این ممنوعیت به نفع زنان و مردم و فرهنگ پیشرفته و مدرن است یا یک تعرض به آزادی فردی و حق تصمیم گیری زنان در مورد پوشش خود است. دولت سوئیس با این اقدام مخالفت کرده و گفته بود که این مسئولیت دولت نیست که به زنان بگوید چگونه لباس بپوشند. در عین حال دولت نگران سفر شاهزاده های کشورهای مختلف و زنان برقع پوش هست که بقول آنها به گردشگری آسیب میرساند.
در آلمان تقریبا همه رسانه های مهم و غیر مهم آلمانی به این موضوع پرداختند و تقریبا همه از اشپیگل خط گرفته بودند که نوشتند ، فقط سی زن در سویس محجبه هستند و این مشکل مهمی در آن کشور نیست و تاکید کردند که یک حزب دست راستی اینرا راه انداخته و یک جمله هم همه جا اضافه کردند که این حزب پرده پوشی نمیکند که منتقد اسلام است…
این ممنوعیت به نفع زنان نه فقط در سویس بلکه در عربستان سعودی و در کشورهای اسلام زده است، اینکه سازمان دست راستی فراخوان آنر اداده در این امر مهم تغییری ایجاد نمیکند که برقع باید فورا در همه جا ممنوع بشود و چه بهتر میبود اگر که فراخوان دهنده ها سازمانهای مترقی و مدرن و مدافع حقوق زنان و متقدین مذهب و اسلام بودند.
برای من یک سوال مهم اینست چرا این قدر کم به ممنوعیت برقع رای دادند. ٥٢ در صد بسیار کم است و این شکافی را در آن جامعه هم نشان میدهد.
بنظر من هم در سویس و هم در آلمان و در بسیاری از کشورهای اروپایی ، هنوز افکار عمومی به این قناعت نرسیده که ما در مورد یک جنبش اسلامی حرف میزنیم که در اروپا هم جای پای خود را دارد محکم میکند. از طریق سازمانهای اسلامی و با عصایی که دولتها زیر بغل اینها گذاشته اند.
در همه زمینه ها ما با این معضل روبرو هستیم. حجاب کودکان، مشکلات در مدارس که در مواردی حتی امکان تدریس در مورد برخی موضوعات به معلمها، از طرف برخی دانش آموزان اسلامیست داده نمیشود مثل تاریخ تکامل و یا آموزش روابط جنسی و … تهدید همجنسگرایان و یا بی خدایان و یا تبلیغ علیه یهودی ها و … و تهدید جانی معلمینی که اسلام را نقد میکنند. و عملا بسته شدن دهان بسیاری بدلیل این تهدیدات.
اینکه در یک کشور اروپایی که حقوق زنان حداقل در قانون به رسمیت شناخته شده ، شما باید نه فقط با مردم عادی بلکه با روشنفکر و فمینیست این جامعه بحث کنی که پوشاندن صورت برای تمام عمر ، یک نقض وحشتناک حقوق زنان است و در عین حال در خود تحقیر زنان است که مجبور هستند برای جلوگیری از تحریک شدن مردان صورت خود را هم کاملا مخفی بکنند. میتوان حدس زد ما با یک بیماری روبرو هستیم. بیماریی که این پوشاندن صورت را حق آن زن و جزو حقوق دمکراتیک او میداند و معتقد است همه آن زنان محجبه و نقاب دار خودشان تصمیم گرفته اند و هر کس حق دارد هر طور که میخواهد لباس بپوشد. استدلال دوم اینها اینست که تعداد این زنان زیاد نیست. توگویی اگر در سال سی زن را در کشوری نابود کنند، چون تعداد آنها سی نفر است میتوان سکوت کرد و هیچ نگفت.
سازمانهای زنان و چپهای سنتی و مالتی کالترالیستها و بسیاری معتقدند که حقوق اقلیتها زیر پا گذاشته میشود و ممنوعیت دردی را درمان نمیکند و حقوق دمکراتیک این زنان را باید محافظت کرد . این استدلال را از دوستان خودم در آلمان بارها می شنوم. و یک استدالال دیگر که بنظر من تاثیر داشته این نظر سنجی به نتیجه ضعیفی دست یابد اینست که یک سازمان دست راستی فراخوان آنرا داده و مقابله با راسیسم و بیگانه ستیزی و مظلوم نمایی اسلامیها احیانا باعث شده بسیاری به آن رای منفی بدهند.
از نظر من برقع و نقاب باید در همه جا ممنوع بشود . اینکه اروپا این قدر مماشات میکند و با این پوشیده بودن کامل صورت کنار می آید یک معضل جدی است. الان در فرانسه و هلند و اطریش و دانمارک و سویس برقع ممنوع شده و در آلمان بدلیل نفوذ و قدرت دولت اسلام پناه و چپ و پست مدرنیست طرفدار حجاب و روشنفکران طرفدار حجاب و غیره، علیرغم دوندگی های بسیاری از فعالین مدافع حقوق زنان هنوز این قانون تصویب نشده است.
من معتقدم حجاب کودکان باید در همه جا فورا ممنوع بشود. حجاب در محیط کار باید ممنوع باشد و هر نوع علامت مذهبی در محیط های کاری باید کنار گذاشته بشود و بطریق اولی برقع و نقاب باید در همه جا ممنوع بشود.

اینرا هم بخوانید

وقتی فرمان خمینی در سازمان ملل، قطعنامه میشود

اتفاقی که این ماه در سازمان ملل افتاد و متاسفانه توجه و مهمتر از آن …