نبض ما با نبض جامعه میزند- سخنرانی اختتامیه حمید تقوائی در پلنوم ٥٥ حزب کمونیست کارگری ایران

پلنوم موفق و پرشور و پرباری داشتیم. بحثهائی که بخصوص در بخش گزارشها انجام شد یکبار دیگر نشان داد، که همانطور که در افتتاحیه گفتم، حزب شایسته رهبری انقلاب، حزبی که قادر است و میتواند انقلاب را رهبری کند و مردم را به پیروزی برساند وجود دارد. قطعنامه ای که به تصویب رسید این موضوع را باز کرد و روشن کرد که ملزومات این امر چیست و چطور حزب این آمادگی و ظرفیت را دارد که رهبری را بدست بگیرد. اینجا میخواهم از زاویه دیگری را به این موضوع بپردازم.

در افتتاحیه گفتم که نبض حزب ما با نبض جامعه میزند و ما تنیده شده ایم با جامعه بپاخاسته و در حال جوش و خروش و در حال اعتراض و انقلاب. این را میخواهم کمی بیشتر توضیح بدهم که این موقعیت حزب و وضعیت جنبشهای اعتراضی چه تصویری را در برابر جامعه قرار میدهد.

حزب ما پرچمدار و نماینده و سخنگوی مردم بجان آمده نه تنها از جمهوری اسلامی بلکه از هر نوع تبعیضی است. از تبعیض جنسیتی تا تبعیض مذهبی و تبعیض ملی و قومی و تبعیض طبقاتی و شکاف بین فلاکت عمومی و حقوقهای نجومی. جامعه ای که علیه این تبعیضات بپاخاسته است در صحنه مبارزه برای قدرت سیاسی به یک حزب نیازمند است. حزبی که بتواند این شعارها و خواستهای رادیکال را که در خیابانها فریاد زده میشود به تعرض و بچالش کشیدن کل سیستم ترجمه کند و بعنوان نماینده سیاسی جامعه ای که این خواستهای انسانی را دارد در صحنه ظاهر بشود.

مردم امروز چه میخواهند؟ در شعارهایشان چه میگویند؟ مردم خواهان تحصیل و درمان رایگان هستند. بازنشستگان و معلمان در مبارزات مداومشان این را میگویند و در مبارزات کارگری نیز این خواستها مطرح میشود. آن حزبی که این خواست را در برنامه خودش اعلام کرده و قرارست در جامعه پیاده کند حزب کمونیست کارگری است. حزبی که اعلام کرده تحصیل و درمان رایگان جزو قوانین جمهوری سوسیالیستی است و حزب بمحض بقدرت رسیدن آنرا عملی خواهد کرد.

جامعه دارد میگوید آخوند باید گم بشه. ترجمه سیاسی این شعار در برنامه حزبی که مدعی رهبری جامعه است چیست؟ اینست که مذهب را از جامعه جارو میکنیم. اینست که مذهب اساسا ضد انسان است، خرافه است و حتی بعتوان یک عقیده باید بچالش کشیده بشود. ولی در قدم اول ما مذهب را از دولت کنار میگذاریم. از آموزش و پرورش کنار میگذاریم. از قوانین حذف میکنیم. مذهب رسمی نداریم. در هیچ سندی، در شناسنامه ها، در آگهی های استخدامی و غیره و غیره نباید به مذهب افراد رجوع بشود. مذهب و بی مذهبی عقیده شخصی است و بس. ما اینها را میخواهیم و این یعنی آخوند باید گم بشه.

وقتی جامعه فریاد میزند جمهوری اسلامی نابود باید گردد ترجمه این در مبارزه برای قدرت سیاسی اینست که کل بوروکراسی، کل زندانها، کل نیروهای مسلح و سرکوبگر حکومت، کل دستگاه دولتی جمهوری اسلامی، کل دولت مافوق مردم باید در هم کوبیده بشود، “نابود باید گردد”! این برنامه حزب ما است و جامعه با این شعار چنین حزبی را بمیدان فرامیخواند. حزبی که میخواهد سنگ روی سنگ جمهوری اسلامی و نظامی که عامل شکاف بین حقوقهای نجومی و فلاکت عمومی است بند نشود. سنگ روی سنگ حکومت و نظامی که فقر و فلاکت را در چنین ابعادی در جامعه دامن زده است بند نشود. ترجمه سیاسی جمهوری اسلامی نابود باید گردد یعنی درهم کوبیدن کل این نظام و محاکمه سران و مقامات حکومت. یعنی مصادره همه اموالی که این مفتخوران چپاول کرده اند، یعنی جلوگیری از چپاول و کار و کسب مذهب. مذهب نه بعنوان دولت، نه بعنوان قانون، نه بعنوان صنعت، و نه بعنوان نرم اخلاقی نباید جائی در جامعه داشته باشد. حتی بعنوان نظریه و عقیده ای درباره کائنات باید مورد نقد عمیق و همه جانبه قرار بگیرد. هرقدر مذهب در این عرصه ها حضور داشته باشد به همان اندازه جامعه عقبمانده و در بند و نابرابر است، آزاد و رها و انسانی نیست. این معنی جمهوری اسلامی نابود باید گردد است.

جامعه دارد میگوید ننگ بر این بردگی. بازنشستگان و کارگران شعار میدهند زیر بار ستم نمیکنم زندگی، ننگ بر این بردگی. مبارزه علیه این بردگی امر حزب ما است. علیه بردگی جنسی زن در جامعه که حکومت آنان را کالای جنسی میداند، علیه بردگی کارگر مهاجر افغانی که اصلا بعنوان شهروند شناخته نمیشود، حقوق پایه ای اش را پایمال میکنند و زندگی اش را به باد میدهند. علیه بردگی مردمی که مذهب دیگری دارند و یا خود را جزو ملیت دیگری میدانند. حزب ما است که برای همه شهروندان اعم از مهاجر و زن و مرد و یا هر ملیت و قومیتی حقوق مساوی و برابر در همه زمینه ها قائل است.

و بالاخره بردگی کار مزدی. هشت ساعت ده ساعت از زندگی هر روزه ما را به گرو میگیرند برای اینکه معیشتمان را بتوانیم تامین کنیم. تازه دستمزدهای یک پنجم خط فقرمان را هم ششماه ششماه پرداخت نمیکنند. حزبی که بردگی را قبول ندارد حزبی است که میزند زیر استثمار. حزبی که میزند زیر قوانین ضد انسانی و نابرابر یک درصد مفتخور علیه کل جامعه. این ترجمه مرگ بر این بردگی در سیاست است. و این ترجمه را ما در برنامه یک دنیای بهتر نوشته ایم و در سیاستهایمان و در شعارهای خیابانی مان و در کل پراتیک مان داریم مطرح میکنیم.

کارگر هفت تپه میگوید خلع ید. خلع ید از اسدبیگی و کارفرماها. کارگر هفت تپه اعلام میکند مگر خود ما کارگران چه کمبودی داریم که نمیتوانیم کارخانه را اداره کنیم؟ ترجمه این در مبارزه برای قدرت سیاسی چیست؟ این یعنی خلع ید کامل از طبقه سرمایه دار. یعنی مالکیت خصوصی بر وسائل تولید، بر کارخانه ها و بر جنگلها و بر معادن و منابع ثروت جامعه باید ممنوع باشد. حاصل مالکیت یک درصدی های مفتخور، آیت الله های میلیاردر و اعوان و انصارشان بر منابع تولید و ثروت جامعه را داریم می بینیم. ما دست اینها را قطع میکنیم. قانونا مالکیت بر کارخانه ها و شرکتهای تولیدی و معادن و جنگلها و غیره را ممنوع میکنیم. اداره این منابع در اختیار شوراهاست. و نه هیچ قشری و نه هیچ طبقه ای. این همان اداره شورائی است که کارگر هفت تپه اعلام میکند. این یعنی خلع یدی که کارگر هفت تپه خواهان آنست. ترجمه آن در مبارزه برای قدرت سیاسی یعنی خلع ید اقتصادی و سیاسی از طبقه سرمایه دار.

وقتی کارگر هفت تپه میگوید اداره شورائی ترجمه سیاسی ایی گفتمان کدامست؟ چه حزبی است که پرچم شوراها را بلند کرده است؟ این ما هستیم که خواهان تشکیل شوراها هستیم. شوراها ارکان اصلی دخالت مستقیم مردم در جمهوری سوسیالیستی هستند که ما خواهان آن هستیم. شعار اداره شورائی چنین حزبی را بمیدان میطلبد. ترجمه سیاسی آن در عرصه مبارزه برای قدرت سیاسی جمهوری شورائی و سوسیالیستی است.

و بالاخره وقتی معلمان بر بنر اعتراضاتشان مینویسند مرگ بر شکاف طبقاتی، مرگ بر بیعدالتی و تبعیض، معنائی جز این ندارد که مردم میخواهند جامعه به طبقات تقسیم نشود. میخواهند هم از نظر اقتصادی همه مساوی باشند و اقتصاد در خدمت منافع همه مردم، و نه سوداندوزی یک اقلیت مفتخور، قرار بگیرد و هم از نظر فرهنگی رئیس و مرئوس و عالیجناب و آقا بالا سر نداشته باشیم؛ بالائی ها در برابر انسانهای بی حقوق و بی حرمت که احترامی ندارند فقط برای اینکه مفتخوری نکرده اند. ما باید این را از بین ببریم. ما هیچ نوع نشانه ای از تبعیض طبقاتی در سطح اقتصادی و در سطح مناسبات زن و مرد، در سطح سیاسی و اجتماعی و فرهنگی و ایدئولوژیک باقی نمیگذاریم. ما مبارزه میکنیم برای اینکه این شعار مرگ بر تبعیض طبقاتی، مرگ بر بیعدالتی متحقق بشود.

وقت بیشتری از شما نمیگیرم. مجموعه شعارهائی که در خیابانها سر داده میشود بوسیله یک حزب تبلور پیدا میکند و بوسیله یک حزب تبدیل میشود به برنامه سیاسی و تبدیل میشود به اسلحه بچالش کشیدن کل جمهوری اسلامی. این حزب هست که میتواند با بزیر کشیدن حکومت تمام خواستهای انسانی ای که بر شمردم را متحقق کند.

جامعه در آن جهتی حرکت میکند که جهت سیاست و استراتژی و مرام و ارزشهای ما است، هدف ما است وآینده ای که ما فکر میکنیم جامعه ایران را میتواند به آزادی و برابری و رفاه برساند. ما در این جهت حرکت میکنیم و این پلنوم اعلام کرد که ما آماده ایم و بعنوان نماینده مردم بجان آمده از تبعیض و استثمار و بیحقوقی و اسلام و فقر و فلاکت و غیره در میدان هستیم و میرویم که تبدیل بشویم به رهبر انقلاب و میرویم که جامعه را به پیروزی کامل برسانیم.

٢٩ ژوئن ٢٠٢٢

اینرا هم بخوانید

خطر جانی در مراکز درمانی! ناصر شیشه‌گر

مندرج در ژورنال شماره ۸۲۵ (لینک به فایل پی دی اف نشریه ژورنال برای پیاده …