نمایش وقاحت به پایان رسید. پزشکیان که در “کارنامه پربارش” سازماندهی جنایت علیه زنان و دانشجویان، اولین گامهای او در راه “طی کردن مدارج ترقی” در جمهوری اسلامی بوده است، همانا اثبات این است که در کشتن افراد تردید به خود راه نمی دهد و در کشتن آزادی شک ندارد و این راهی است که با سرافرازی طی کرده است. او بلافاصله بعد از بیرون آمدن از صندوق مکر و حیله، در کلام به عرض آقا رساند که دست بوس است تا بعدا حضوراً تبرک بوسیدن دست نماینده خدا به روی زمین را به جای آورد. ایشان اظهار داشتند اگر اراده ولی فقیه نبود ایشان الان ریاست جمهوری حکومتی تبهکار را بر عهده نداشت. از تو به یک اشاره، از ما به سر دویدن! پزشکیان برای عرض ارادت کامل و بی چون و چرای خود، چون بی خبر از “آقا” کنفرانس خبری گذاشته بود، بلافاصله کنفرانس خبری را لغو کرد که “آقا خوشش بیاید”، همانگونه که نتایج آرا را به گونه ای تنظیم کردند که آقا خرسند و مشعوف شود. هر چند هم آقا میداند و هم همه کاربدستان جنایت که آنچه در هشتم و پانزدهم تیر نصیب شان شد، یک نه محکم و بزرگ در تداوم انقلاب زن زندگی آزادی بود.
و چه درست گفته اند که اصلاح طلبان حکومت اسلامی “استمرار طلب” هستند. بطور نمونه احمد زیدآبادی، که خودش را تو این مدت از ته پیراهن بیرون کرد که به عبث ثابت کند “فرق میکند کی رئیس جمهور شود!”. او با این کار تلاش کرد تا شاید تنور انتخابات گرم شود و جمعیتی پای صندوق جمع شوند، و نظام سرکوبگر که ایشان بخاطر وجود آن، اسمی و رسمی در سرکوبگری برای خود دست و پا کرده، استمرار یابد. زیبا کلام با حمید نوری در یک قاب قرار گرفت تا ادعایش را ثابت کرده باشد که برای حفظ جمهوری اسلامی اسلحه بدست خواهد گرفت. زیدآبادی که مدعی بود فرق میکند چه کسی رئیس جمهور است بلافاصله بعد از بیرون کشیدن پزشکیان از صندوق دغل کاری نوشت: ” بدون کمک و حمایت رهبری، محسنی اژهای، محمدباقر قالیباف و سردار باقری و رفتار بسیار هوشمندانه، مسئولانه و مدبرانه ما ايرانيان ( شما بخوانید باندهای مخوف جنایتکار حاکم) دکتر پزشکیان نمیتواند گام از گام بردارد.” همچین اعجوبه های که در مکر و فریب از خود خدا هم پیشی گرفته اند، از قول خدا فرمودند: “وَاللهُ خَيْرُ الْمَاكِرِينَ- خدا از همه بهتر تواند مکر کرد-“؛ بیرون آمدند دکتر از صندوق را، فقط کار خدا دانستند، “همه پنداری طبق نقشه او کار کردند!” در یک چیز اصلاح طلبان صادق هستند، آرزوی برگشت به “دوران طلایی امام” و خدای دهه 60 ، که دستش از آستین کسانی همچون حمید نوری بیرون زد و در پای چوبه های دار شیرینی پخش کرد.
زیدآبادی اذعان میکند پزشکیان روی میدان مین فرستاده شده و نقشه میدان را هم در اختیارش نگذاشتند! خلاصه کلام اینکه قرار است پزشکیان و استمرار طلبان عصای دست آقا شوند تا شاید کاری که رئیسی جلاد نتوانست انجام دهد، ایشان بتوانند نظام را نجات دهند. نظامی که زمین زیر پایش بواسطه انقلاب زن زندگی آزادی بد جور داغ شده است. انقلابی ضد تبعیض، خواهان شادی و برابری و رفاه و برای تحقق این دو، کل آزادی را طلب میکند. انقلابی که پتانسیل این را دارد که همه چیز را دود کند و به هوا بفرستد. این صرفا ادعای ما نیست، حالا دیگر یکی مثل اکبر گنجی هم به آن اذعان دارد که نوشته است :” همان گونه که همه فیلسوفان سیاسی و تجربه تاریخی هفتاد سال گذشته نشان داده، بزرگترین شکاف های طبقاتی و تبعیض ها در بستر نئولیبرالیسم آفریده شده است.” و از قول یک بابایی در امریکا تاکید کرده است: ” که نابرابری و تبعیض، و فساد د و پیامد مهلک بازاری شدن همه امور زندگی انسانی است.” اکبر گنجی با بلغور کردن سخنان ” فیلسوفان برجسته سیاسی و اقتصاددان ” و در این دیگ در هم جوش چاشنی مثنوی مولوی را هم افزوده و، فرمودند: ” دین امر به عدالت کرده، اما آدمیان باید با فلسفه سیاسی زمانه شان آن را زمینی سازند.” در دنیای واقعی به “امر اولیایی خدا در روی زمین وبه مدد بازویی توانمند” اشخاص از جنس اکبر گنجی ، امر دین در اجرای عدالت را تجربه کردیم که معنایی ندارد جز گسترش فقر و سرکوب.
اکبر گنجی ها یکبار با “شمشیر عدالت علی” توانستند یک انقلاب را به خاک و خون بکشند؛ اینبار دست به دامن میلتون فریدمن و فیلسوفان برجسته سیاسی و اقتصادان شده اند و با جلو راندن یکی مانند پزشکیان نیت کردند که جلوی انقلابی دیگر را بگیرند، آنهم با حکومتی که به حال زار افتاده است. اینجا باید تاکید کنیم اشاره ما به آخرین نوشته اکبر گنجی نه بدین خاطر است که شخص ایشان از جایگاه مهمی در سطح جامعه و درتحولات جاری برخوردار است، بلکه نوشته آخر او، نمونه وار انعکاس تلاش بخشی از حاکمیت اسلامی و ایضا اپوزیسیون راست است که فکرمیکنند می توانند جلوی انقلاب عظیمی را بگیرند.
ایشان مدعی است: ” میلتون فریدمن … «پیامبر نئولیبرالیسم» … در آخرین گفتارش در سال ۲۰۰۶ به شدت به تبعیض های اقتصادی آمریکا و آموزش پرورش اش و سطح پایین آن و بی سوادی گسترده اش و عدم دسترسی میلیون ها آمریکایی به نظام بهداشت، تاخت و برای درمان آنها گفت باید دولت به همه شهروندان نیازمند برای تأمین اینگونه أمور یارانه دهد. منتهی برای اینکه با نئولیبرالیسم تعارض نیابد، دولت نباید خودش در این زمینه ها وارد عمل شود، بلکه باید به آنها کوپن دهد تا خودشان در این زمینه ها استفاده کنند و نظم خودانگیخته بازار به هم نریزد. به روایت ایشان “برخی از اعضای ستاد پزشکیان به جد و آشکارا از نئولیبرالیسم دفاع می کنند …”، و هشدار داده است: ” اگر پزشکیان این مدعای (نئولیبرالیسم) را بپذیرد و در دولتش محقق سازد، هیچ جایی برای عدالت و برابری و رفع تبعیض وجود نخواهد داشت.”
یکی از چیزهای که جمهوری اسلامی را برای بورژوازی خواستنی کرده است این است که در متن یک سرمایه داری دزد سالار مذهبی توانسته استثمار وحشیانه و بی نهایت خشنی را بر طبقه کارگر ایران تحمیل کند. این حکومت توصیه های همه” فیلسوفان برجسته سیاسی و اقتصادان” و ارگانهای بین المللی سرمایه داری مانند صندوق بین المللی پول را با توسل به شلاق اسلام و شمشیر خون چکان آن به اجرا در آورده است. اما با همه خشونت بی حد وحصری که این حکومت بکار برده، و با اتکا به کشتارهای وسیع نتوانسته است خطر انقلاب را از سر بورژوازی کم کند، بلکه اکنون وجود و حضور انقلابی عظیم تر، بورژوازی را تهدید میکند.
طبقه کارگر به سوی فقر مطلق رانده شده است اما بواسطه دوام و قوام و گسترش گرایش سوسیالیستی در جنبش کارگری و نیز کمونیسم متحزبی که به اندازه عمر خود جمهوری اسلامی به مصاف ایده ها و اندیشه های بورژوازی در اشکال مختلف رفته است و توانسته است کمونیسم مارکسی را تحت عنوان کمونیسم کارگری احیا کند و نیز مبارزه روزمره کارگران و بخشهای مختلف جامعه که به حق و درست سر هر موضعی از حکومت طلبکار میشوند، جنبش عظیمی در بطن جامعه شکل گرفته است که خلاصه نمی شود در “خواسته های مدنی” مانند برقرار بودن تشکلهای غیر دولتی نیکوکاری، بلکه نفس زندگی و کل آزادی و برابری را هدف خودش قرار داده است. جنبشی که کف خیابان را بهترین مکان برای رسیدن به حق خود میداند، نه کرویدروهای پارلمانی که در خواسته های مدنی مطرح است؛ و در همین کف خیابان بازنشستگان که ظاهرا به دنبال مطالبه کاملا معیشتی – همسان سازی- هستند شعار میدهند: ” زن و مرد برابرند متحد علیه ستمگرند”،و یا کارگران مرگ ستمگر – به معنی نیستی سرمایه داری- خواستار میشوند و به نیروی مبارزاتی خود درود میفرستند و بیزاری خود را از استثمار طبقاتی حاکم به صراحت و روشنی فریاد میکنند.
اکبر گنجی از عدالت و برابری و علیه نئولیبرالیسم صحبت به میان می آورد، این نتیجه تحقیق و تفحص در میان متون فلسفی نیست بلکه انعکاس مبارزات توده زحمتکش جامعه است که امثال او را به هذیان گویی انداخته که فراخوان داده است “دولت در سایه” با یک لب تاب کهنه راه انداخته چرا که به زعم ایشان ” فیلسوفان برجسته سیاسی و اقتصادان ها نشان داده اند که نئولیبرالیسم دموکراسی را هم نابود کرده و انتخاب رهبران سیاسی را به انتخاب ثروتمندان فروکاسته است. همه ی عدالت طلبان آزاد هستند که عضو این دولتِ سایه شوند، بدون آنکه با هم هیچگونه ارتباطی داشته باشند.”
چون اعتراضات خیابانی فروکش کرده است اکبر گنجی ها فکر میکنند قطار انقلاب زن زندگی آزادی از شتابش کاسته شده است و بطرز ابلهانه ای سر راه این قطار ایستادند تا مانع حرکتش شوند. ماجرای کشیدن پزشکیان از صندوق رای جمهوری اسلامی سریعترین دستاوردش این بود که برخی کسانی که از سر ناچاری در واگن های آخر این قطار جا خوش کرده بودند، از آن پیاده شدند و به جایگاه اصلی شان، مقابله با خواسته جامعه برای تغییر تا رسیدن به یک دنیای بهتر برگشتند، جایگاهی که جامعه در سال 96 با شعار اصلاح طلب و اصولگرا دیگه تموم ماجرا، از آن گذر کرده است.
نمایش چندش انگیز حکومت به پایان رسید، انقلاب اما ادامه دارد. و اکنون با دوبار نه گفتن بزرگ جامعه در طی یک هفته به حکومت، توان بیشتری نیز یافته است. حکومت اسلامی اصلاح پذیر نیست نه بخاطر اینکه “دیکتاتور خود رای و مستبد و تمامیت خواه و در عین حال ترسو” است، این دلایل مطلوب کسانی است که در اساس با وجود دیکتاتوری مشکل ندارند؛ دیکتاتور باشد اما مصلح و ایران دوست باشد! حکومت اسلامی اصلاح پذیر نیست، چون سرکوبگر نمی تواند باتوم را به دیوار آویزان کند و به حکومت خود ادامه دهد. حکومت اسلامی سرکوبگر یک انقلاب بوده است و با یک انقلاب هم از صحنه جامعه جارو باید بشود. انقلاب زن زندگی آزادی نشان داده است که جامعه به کم راضی نیست و این را در آگاهی ای که در شعارها متجلی است میتوان سراغ کرد. منشا اقدامات و پریشان بافی امثال زیدآبادی ها و اکبر گنجی ها در اینجاست. و این پایان کار این جریان است چون حکومت اسلامی به پایان ماجرا رسیده است.