هراس مشترک “اصولگرا و اصلاح طلب” از کمونیسم کارگری!

در اوج اعتراضات هفت تپه، حکام اسلامی و شیپور رسانه ای شان کیهان شریعتمداری “خطر” کمونیسم کارگری را با شاخکهای طبقاتیشان حس کردند. آنقدر حس کردند که نتوانستند پنهانش کنند. آنها بوی “نوع جدیدی از کمونیسم” را در اعتراضات کارگری حس کردند و با همین عبارت هم به آن اشاره کردند. مجبور شدند از “حزب گسترش اعتراضات” صحبت کنند و رهبران کارگری را به این حزب منتسب کنند.
قیام آبان 98 فرار رسید. روحانی و خامنه ای، اصولگرا و اصلاح طلب در یک صف علیه این قیام حق طلبانه، علیه معترضینی که قبلا در قیام 96، با شعار مشهورشان پایان ماجرای هر دو جناح جمهوری اسلامی را اعلام کرده بودند، اعلام جنگ کردند.
احساس خطر از کمونیسم فقط مختص جناحهای حاکم اسلام سیاسی نیست. این یک حس طبقاتی و سیاسی مشترک است که اصلاح طلبان رانده شده از حکومت هم به همان اندازه مقامات کنونی حکومتشان در آن شریکند.
برای مثال، اخیرا احمد زیدآبادی یکی از ژورنالیستهای این طیف، این بار خطاب به دانشجویان این احساس خطر مشترک را منعکس کرده است.
ایشان در مقاله ای تحت عنوان “16 آذر و جریانات چپ در دانشگاه”، از “دانشجویان برخاسته از قشر محروم جامعه” که “به دلیل خاستگاه طبقاتی خود مستعد چپ‌گرایی لنینیستی هستند”، درخواست کرده است که “به سرنوشت جریان چپ مارکسیستی در سدۀ اخیر در ایران نیک بیاندیشند” و متوجه شوند که “مارکسیست‌ها با جذب دانشجویان مستعد در تمام صحنه‌های مبارزه در حدود صد سال گذشته حضور فعال داشته‌اند و قربانی داده‌اند، اما هنگام پیروزی و تقسیم قدرت نخستین قربانی بوده‌اند!”
ایشان این جوانان را به سرنوشت اعضا و هواداران حزب توده ارجاع میدهد که علیرغم اینکه دو تن از جانباختگان 16 آذر 1332 از سازمان جوانان حزب توده بودند، اما گویا هنگام قلع و قمع اعضا و فعالین حزب توده توسط حکومت اسلامی، حتی چپهای مارکسیست هم با آنها همدلی نشان ندادند و گویا بسیج دانشجویی میراث خوار 16 آذر شده است! و با این مثال میخواهد “چپ گرایان لنینیست” در دانشگاهها را از پیوستن به جنبش کمونیسم کارگری و حزب کمونیست کارگری مانع شود.
از داستان بافی آخوندی در باره میراث خواری 16 آذر بگذریم. اما برخلاف تحریف ایشان، جریانات کمونیست علیرغم اینکه حزب توده را نه چپ و نه کمونیست میدانستند و به نقش این حزب در تثبیت حکومت اسلامی هم واقف بودند، هر لطمه ای به جان و زندگی صفوف این حزب را هم مثل همه موارد دیگر، جنایت حکومت اسلامی علیه بشریت میدانستند.
احمد زیدآبادی برای اینکه خیلی مشخص جوانان و دانشجویان را از حزب کمونیست کارگری بترساند به این استدلال مشعشع دست میبرد:
“اگر کسی این روزها مثلاً به تبلیغات و نوع فعالیت‌های حزب کمونیست کارگری توجه کند، نیازی به نبوغ ندارد که سرنوشت نیروهای حامی آن را در آین عبرت تاریخ به عیان ببیند! کمونیست‌های کارگری می‌پندارند که آینده ایران متعلق به پرولتاریای مورد نظر آنان است و با همین وعده، تعدادی از جوانان را به سوی خود جذب می‌کنند. اما کسی که کمترین واقع‌بینی را از شرایط ایران و جهان داشته باشد، می‌داند که اصولاً چنین خبری نیست و به فرض تغییر و تحولی بنیادی در ایران، این نیرو به همان ترتیبی که گفته شد، نخستین قربانی آن است!”
واقعا که چه استدلال کوبنده ای برای دور نگه داشتن دانشجویان از حزب کمونیست کارگری! خبری از حضور کارگران در پیروزی آینده نیست و اگر هم “تغییر بنیادی” در ایران رخ دهد، جوانانی که به خاطر “نوع فعالیتهای حزب کمونیست کارگری” به حزب جذب شده اند نخستین قربانی” آن خواهند بود!
دانشجویان آگاهی که تحقق آرمانهای آزادیخواهانه و برابری طلبانه شان را در تقویت صف این حزب می بینند و دقیقا به همین خاطر به آن جذب میشوند به ریش چنین استدلالات توخالی می خندند، مخصوصا وقتی می بینند که صاحب این سمپاشی علیه کمونیسم و حزب، دبیر کل “ادوار تحکیم وحدت” (“سازمان دانش آموختگان ایران اسلامی”) است. سازمانی که اساسا برای ایجاد فضا جهت ادامه فعالیت سازمانیافته برای اعضاء فارغ التحصیل شده “دفتر تحکیم وحدت” تاسیس شد. و نقش “دفتر تحکیم وحدت” در میان دانشجویان هم که معرف حضور همه است. یک سازمان چتری که انواع انجمنهای اسلامی دانشگاهها، یعنی همان چماقداران خمینی و حکومت اسلامی را در خدمت تثبیت حکومت اسلامی متحد کرد. سازمانی که مرامنامه اش با تایید آیت آلله آدمخواری مثل جوادی آملی و صانعی و خامنه ای تدوین شده و در سازمان دادن جنایات حکومت اسلامی مخصوصا علیه دانشجویان نقش برجسته ایفا کرد. سازمانی که سه “زیر بنای اعتقادی” در مرامنامه اش به قرار زیر اعلام شد: “اعتقاد به ولایت فقیه به‌عنوان تبلور اسلام راستین”، “اعتقاد به حقانیت جمهوری اسلامی ایران”، و “اعتقاد به (ضد) انقلاب فرهنگی”.
سئوال این است که دبیر کل تشکلی که نسبش به “دفتر تحکیم وحدت” برمی گردد که در جنایت بزرگ پاکسازی دانشگاهها از نیروهای چپ خدمات ارزنده ای کرده است، واقعا با چه رویی میتواند امروز دانشجویان چپ، دانشجویان آزادیخواه و برابری طلب، دانشجویان کمونیست آگاه را از جنبش خودشان بترساند؟
واقعا کسی نیست به احمد زیدآبادی بگوید شما که برای تثبیت قدرت رفسنجانی و رئیس جمهوری شدن این پدرخوانده مافیای اسلامی سر از پا نشناختی، تا آنجا که به جنبش آزادیخواهی و برابری طلبی و کمونیسم مربوط است سر یا ته کدام پیاز هستی که از دانشجویان چپ درخواست کنی به جنبش خودشان نپیوندند؟ و شاید حتی انتظار داشته باشی که مثلا به ریشت نخندند وقتی فضل فروشی میکنی که گویا “برابری طبقاتی” یک “رویا” است، چون “در این دنیا و بنا به سرشت آدمیزاد قابل تحقق نیست”!
جالب است که نصایح این دانش آموخته خادم رفسنجانی خطاب به دانشجویان چپ همزمان شد با لحظاتی که اتفاقا دانشجویان در خیلی از دانشگاههای بزرگ بیرون آمدند و با صدای بلند آزادی، برابری، اداره شورایی فریاد زدند. با صدای بلند اتحاد کارگر و دانشجو را فریاد زدند. با صدای بلند فریاد زدند: “آبان ادامه دارد حتی اگر روز و شب بر ما گلوله بارد”.
آیا روشن نیست که نگرانی همه جناحهای حکومت اسلامی و به همراه آنها اصلاح طلبان به اپوزیسیون رانده شده از حضور کمونیسم کارگری در میان کارگران و دانشجویان دقیقا به خاطر این است که قیام 96، اعتراضات قدرتمند کارگران هفت تپه و فولاد و هپکو و بالاخره قیام آبان 98 شبح کمونیسم را برفراز سرشان چرخانده است؟
10 دسامبر 2019 – 19 آذر 1398

اینرا هم بخوانید

موشک پرانی به اسرائیل برای مقابله با مردم- محسن ابراهیمی

بعد از پرتاب بیش از ۳۰۰ پهپاد و موشک به آسمان اسرائیل با اسم رمز …