”چندش آور(۱)‟ اولين نوشته من از اين نوع بود که شماره ۱ داخل پارانتز به اين معنى است که پديده هاى چندش آور ديگرى هم وجود دارند که در فرصتهاى بعدى آنها را هم تحت همين عنوان به نقد خواهم کشيد. ولى اينجا ميخواهم مختصرى در مورد اين نوشته و بحثها و ابراز نظرات متفاوتى که در اين رابطه و حول و حوش آن بيان شد، مسائل جديدى که بدنبال اين نوشته طرح شدند و اقداماتى تا کنون در اين رابطه انجام شده است، بنويسم.من همچنين به برخى برخوردهاى زشتى هم که از طرف مخالفين نظر مطرح شده در اين نوشته شد جواب خواهم داد.
داستان از اينجا شروع شد که وقتى هفته گذشته در يک سايت اينترنتى۱چشمم خورد به خبرى و بعد به مجسمه اى که در آن خبر به آن اشاره شده بود، احساس بدى به من دست داد و تاريخ ۴۱ سال گذشته ايران در ۴۱ ثانيه در ذهنم مرور شد. آن خبر اين بود:
”مریم رجوی برای ندا مراسم بزرگداشت گرفت و برایش گریست.‟
”نمایندگان مجاهدین خلق در اروپا، مجسمه ندا را به پارلمان ایتالیا اهداکردند”
پائين اين دو جمله، مريم رجوى را ديدم که پشت تريبون ‟براى ندا‟ گريهميکند. پائينتر مجسمه اى که گفته ميشود مجسمه ندا آقاسلطان است، او را با پوششى شبيه پوشش اسلامى از نوع مجاهدين بنمايش ميگذارد. در دوطرف مجسمه، طراح و سازنده آن و مرد ديگرى که گويا يکى از نمايندگان مجلس ايتاليا است، ديده ميشوند. پايينتر از اينها هم رضا پهلوى ديده ميشود که او هم، به همان اندازه مضحک، پشت ميکروفون مشغول پاک کردن اشک چشمانش است که گويا براى ندا ريخته شده اند. و همينطور بازهم پائينتر نوشته شده است:
”اقلام تبلیغاتی متنوعی بهنام ندا تهیه شد.‟ و يکنفر با استفاده از نام ندا، انواع تيشرت، کلاه و ساعت روانه بازار کرد.
اولين چيزى که از ذهنم گذشت اين بود که دزديدن و سوء استفاده کردن از اعتبار يک فرد بعد از مرگش و نشان دادن تصويرى خلاف حقيقت از او چقدرزشت، مدهش و چندش آور است. از رفتارى که ميديدم با انسانها بعد از مرگشان ميشود چندشم گرفت و همان احساسم را در نوشته کوتاهى بيان کردم که مورد استقبال وسيعى قرار گرفت، عکس العملهاى مختلفى را دامن زد و اين ”جمعبندى‟ را هم ضرورى ساخت.
آن نوشته۲تا اين لحظه که من اين سطور را مينويسم از طرف ۱۵۰ نفر لايک خورده، ۷۲کامنت گذاشته شده و ۳۸ نفر آنرا شر کرده اند. اين استقبال و عکس العمل گسترده در مورد نکته اى که من در اين نوشته مطرح کرده بودم، نشان داد که اين رفتار با ندا بعد از مرگش احساسات خيلى هاى ديگر را هم آزرده کرده است. برخى از کامنتها مرا به اين فکر واداشت که به اين مساله بايد بشکل ديگرى هم اعتراض کرد و آن نوشتن يک نامه سرگشاده۳به رئيس پارلمان ايتاليا با قيد اين نکته بود که مجسمه حجاب دار از ندا آقاسلطان که در ساختمان پارلمان آنها نصب شده است تصويرى وارونه از آن چيزى ميدهد که ندا بخاطرش به خيابان آمده بود؛ در عتراض به اجبارها و تبعيضات جمهوى اسلامى و از جمله در اعتراض به حجاب اجبارى. من اين نامه را نوشتم که خود آن هم مورد استقبال وسيعى قرار گرفت و عکس العمل هاى مختلفى را دامن زد. تا اين لحظه اين نامه از طرف ۳۴۶ نفر امضا شده است. باتشکر از همه دوستانى که از طريق لايک زدن، کامنتگذاشتن و شر کردن اين حرکت را حمايت کرند. اين نامه به انگليسى ترجمه و منتشر شده است.
ولى اين اقدام من و حمايت وسيع شما دوستانبرخى را خوش نيامد و شروع کردند به عکس العمل هاى هيستريک همراه با توهين و تهديد و پرتاب کردن اتهاماتى بطرف ما . در جريان اين بحث ها دوستى به اطلاع من رساند که فردى به اسم صبرى حسن پور نوشته مرا کپى کرده و بدون اشاره به اسم نويسنده، آنرا در صفحه خود درج کرده است.همچنين سه فرد ديگر به اسامى حسن حبيبى و عليرضا تبريزى و فتاح صبحانى، با اشاره به نوشته من و نامه سرگشاده،صفحات خود را تبديل کرده اند به بد و بيراه گفتن به من و چند تن ديگر از دوستانى که نامه سرگشاده را امضا کرده اند.
در صفحه صبرى حسن پور يادداشت زير را در قسمت کامنتهاى مربوط به آن نوشته قرار دادم:
آقاى صبرى حسن پور، اين مطلب را که شما اينجا گذاشته ايد، من نوشته ام. وجدان سياسى ايجاب ميکند که اگر نوشته اى از جايى کپى ميشود اسم نويسنده مطلب قيد شود. اين نوشته در صفحه فيسبوک من بتاريخ ۲۳ جون منتشر شده است که خيلى هاى ديگره هم آنرا شر کرده اند، شما هم ميتوانستى آنرا شر کنى. کپى و پيست بدون اشاره به نام نويسنده مطلب درو از اخلاق سياسى و ادبى است. ادرس فيسبوک من https://www.facebook.com/Ja‟ از دوستانى که در مورد اين نوشته کامنت و نظرى دارند تقاضا ميکنم که آنرا در صفحه من، يعنى نويسنده اين مطب، قرار دهند. با تشکر، جليل جليلى
و در صفحه عليرضا تبريزى نوشتم:
دوست محترم، علرضا تبريزى، به اطلاع ميرسانم که مطلبى را که شما به آن اشار داريد من، جليل جليلى، نوشته ام. صبرى حسن پور آنرا از صفحه من کپى کرده و، بدون ذکر منبع، در صفحه خود قرار داده است. مسيوليت آن نوشته با من است ولى مسيوليت بى پرنسيپى اقدام صبرى حسن پور مبنى بر اشاره نکردن به نويسنده مطب، با خود ايشان است. من اين يادداشت را در صفحه صبرى حسن پور قرار داده ام که اينجا هم کپى ميکنم: ”دوست عزيز، اين مطلب را من نوشته ام. وجدان سياسى ايجاب ميکند که اگر نوشته اى از جايى کپى مشود اسم نويسنده مطلب قيد شود. اين نوشته در صفحه فيسبوک من بتاريخ ۲۳ جون منتشر شده است که خيلى هاى ديگره هم آنرا شر کرده اند، شما هم ميتوانستى آنرا شر کنى. کپى و پيست بدون اشاره به نام نويسنده مطلب درو از اخلاق سياسى و ادبى است. ادرس فيسبوک من https://www.facebook.com/Ja‟ بنابراين از خوانندگان اين نوشته ميخواهم که هر کامنت و نظر دارند، آنرا با رعايت ادب سياسى، در صفحه خو من بنويسند با تشکرJalilJalili
در قسمت کامنتها در صفحه خود من کامنتهايى در مخالفت با نوشته من گذاشته شد که من و تعداد ديگرى از دوستان جوابهاى مناسب به آنها داديم. من در همانجا در جواب به کامنت يکى از اين افراد، که گفته بود روسرى ندا بزور سرش انداخته نشده بود و بدين صورت از ساخته شدن و به نمايش گذاشته شدن مجسمه ندا با حجاب دفاع کرده بود، نوشتم:
آقاى صبحانى، اولا در ايران، همانطور که خود شما هم ميدانيد، روسرى را با زور و اجبار و با شعارى مانند ”يا روسرى يا تو سرى‟ و با زور پونس و اسيد بر سر زنان کشيدند.شما در اينجا فقط داريد دروغ جمهورى اسلامى را که ميگويد روسرى انتخاب زنان ايران است، تکرار ميکنيد. دوما ممکن است آقاى اوليا بدون ايجاد هيچ تغييرى اين تنديس را از روى يکى از عکسهايى که خانم ندا آقاسلطان داشته اند، درست کرده است، ولى هنوز يک سئوال کاملا بجا و معتبر بى جواب ميماند و آن اين است که مگر آقاى اوليا نميداند که حجاب يا روسرى در ايران بزور اسيد، پونس و توسرى بر سر زنان کشيده شد؟ و چرا ايشان از ميان اينهمه عکسهاى بدون روسرى که ندا دارد فقط آن عکسى را انتخاب کرد که او را پوششيده در حجاب تحميل شده جمهورى اسلامى نشان ميدهد. چرا ايشان به خواست و تمايل درونى خود ندا آقاسلطان، که آنرا بشکل آشکارى با شرکتش در اعتراضات قدرتمند سال ۸۸ بيان کرد، بى احترامى ميکند؟ آيا اگر ندا آقا سلطان زنده بود، اجازه ميداد که از او چنين مجسمه اى ساخته شود؟ مسلما که نه. حالا او زنده نيست ولى ما که نمرده ايم. ما همرزمان ندا و نداها تا زنده ايم اجازه نخواهيم داد فرياد اين انسانهاى شريف دفرمه شود و طور ديگرى بگوش جهانيان رسانده شود. ما صداى ندا آقاسلطان هستيم. و از هر انسان شريف و با وجدانى ميخواهيم که به ما بپيوندد.
اين را هم اضافه کنم که عتراض ما نه به اين خاطر است که مجاهدين اين کار را کرده اند، بلکه اعتراض ما عليه پيجاندن حقايق زندگى زنان در ايران و دادن تصوير دروغ از زندگى زنان ايران است. هر کس بگويد حجاب و روسرى در ايران خواست زنان ايران است و يا زنان ايران روسرى را خود با تمايل خودشان روى سرشان ميکشند، ما خواهيم گفت دروغ است. درد پونس بر پيشانى زنان و سوزش اسيد بر تنشان هنوز باقى است. آنها هنوز از درد تحقير شدن زير شعار ”يا روسرى يا تو سرى‟ بر خود ميپيچند. ما ميخواهيم به اين درد و به اين سوزش پايان دهيم.
در مورد قسمت دوم سوال شما، يا سوال دوم شما، که چرا ما به ساخته شدن تنديس مشابهى در آمريکا اعتراض نکرديم بايد بگويم که شخص من از آن اطلاع نداشتم و هنوز هم ندارم. اگر شما اطلاعات دقيقى در اين مور داريد ممنون ميشوم که آنرا در اختيار ما بگذاريد.
يکى ديگر از شرکت کندگان در بحث، شاپرک شجرى زاده۴ در جواب به کامنت فتاح صبحانى، که گفته بود آقاى اوليا مجسمه را فتو شاپ نکرده بلکه آنرا از روى يکى ازعکسهاى ندا ساخته است، نوشت:
این عکس پرسنلی در ایران که مثل بقیه زنان برای گرفتن عکس اداری ندا هم مجبور بوده این عکس اجباری رو بگیره … خانواده ندا ، دخترشون رو سانسور نکردن و عکس های ندا نشون داده به حجاب اجباری باور نداشته حالا بعد از مرگ سر این زن ایرانی باز با اجبار روسری کشیدن !
ولى آقاى صبحانى قانع نشد و سوالات ديگرى را مطرح کرد که من به برخى از آنها در همينجا جواب ميدهم که ايشان هم حتما اين مطلب را خواهند خواند و جواب سوالات خود را پيدا خواهند کرد.(البته ايشان يکسرىسوالات نامربوط شخصى هم مطرح کرده بود که پرداختن به آنها را لازم نميبينم)
در جواب اولين سئوال ايشان که گفته بود، من کجا گفتم روسری انتخاب زنان ایران است و کجا تکرار کردم؟مستند نشان دهید. لازم ميدانم اشاره کنم که، حتى اگر هيچ جا هم نگفته باشند که روسرى انتخاب زنان ايران است،دفاع ايشان از داده شدن يک تصوير معکوس از ندا آقاسلطان بوسيله يک مجسمه ساز، نشان ميدهيد که آقاى صبحانى منکر اين حقيقت هستند که حجاب در ايران با زور پونس و سرنيزه و بزور قوانين اسلامى بر سر زنان کشيده شده است. اگر جمهورى اسلامى با پونس و اسيد و شعار يا روسرى يا توسرى و وابستهکردن ارزش زن به حجاب، آنرا بر زنان تحميل کرد، ترسيم چهره هاى حجابدار و يا ساختن مجسمه هاى حجابدار از زنان ايران و تقديم آنها به موزه ها و يا پارلمانها، اين پيام را به جهان مخابره ميکند که حجاب يک لباس عمومى و عادى زنان ايران است. اين پيام را ميدهد که حجاب در ايران تحميلى نيست بلکه اختيارى است. و اين تلاشى است که جمهورى اسلامى در پى آن است. اينيک کار تکميلى است بر رفتار جمهورى اسلامى در داخل کشور. شما اگر هم آشکارا نگوييد که روسرى انتخاب زنان ايران است، در عمل با عدم اعتراض تان به تقديم يک مجسمه حجاب دار از ندا به پارلمان ايتاليا نشان ميدهيد که از نظر شما حجاب امرى على السويه است و يک نوع لباس است و آزارى به کسى نميرساند. و بدين شکل حمايت خود از کشيده شدن روسرى و حجاب بر سر زنان را برملا ميکنيد.
نکته ديگرى که ايشان مطرح کرده بودند اين است که خواست و تمایل درونی ندا را من نمیدانم چه بوده اگر شما سندی از تمایل درونی ندا دارید در ذیل کامنت بگذارید.جواب اين سوال و همينطور چند نکته ديگر ايشان را فردى به اسم ليلا جديدى، که بنظر ميرسد آدم منصف و ”بى طرفى‟ است، در صفحه خود قاى صبحانى داده است که من هم به همين بسنده ميکنم:من موافق بابساطی که اینا راه انداختند نیستم ولی می خوام بگم ندا اعتقادی به پوشاندن موهایش نداشت و عکس های با رو سری اش با رو سری اجباری بود. بیشتر عکسهای منتشر شده اش بی روسری بوده. فکر می کنم بهتر بوده تندیس او همان شکلی که خودش دوست داشته باشه درست میشد. یعنی پیام آقای اولیا تاثیر گذار تر می بود. اگر چه این هنرمند گرانقدر از هر دو شکل تندیس او را ساخته اما بهتر بود ندا با شکل واقعی و دلخواه خودش به جهان معرفی. میشد و نه با حجاب اجباری
ولى آقاى صبحانى يک چيز جالبى هم گفته است: ما هم میگوییم هر کس بگوید حجاب در ایران اختیاریست و اجباری در انتخاب آن نیست آن فرد شیاد دروغگو و مزدوری بیش نیست.که در جوابشلازم ميدانم بگويم که همين ادعاى شما ايجاب ميکند که از سازنده مجسمه مورد بحث بپرسيد که ايشان را چه کسى مجبور به اين ”شيادى و دروغ و مزدورى‟ کرده است؟۵به او بگوييد که حجاب در ايران نه اختيارى و انتخاب زنان بلکه اجبارى و تحميلى است. و بگوئيد که اگر آن مجسمه را با الهام از يکى از عکسهاى روسرى دار ندا درست کرده است، بداند که آن روسرى خواست وتمايل ندا نبوده بلکه بر او تحميل شده بود. و آخر اينکه اگرشما واقعا قبول داريد که حجاب در ايران اجبارى است و زنان اختيارى در انتخاب آن ندارند، انتظار منطقى از شما اين خواهد بود که به صف معترضين به حجاب اجبارى و معترضين به تقديم مجسمه حجابدار از ندا به پارلمان ايتاليا بپيونديد.
ولى موضوع به اينجا خاتمه نيافت. بروال مثلى که ميگويد ”حرفت را بيانداز زمين، صاحبش آنرا پيدا ميکند‟، اينجا هم چنين اتفاقى افتاد. يکبار ديگر آشکار شد که تحميل کننده حجاب بر زنان در ايران تنها خود جمهورى اسلامى نيست بلکه يک سنت اسلامى و يک سنت لمپنيستى هم هست که بخشى از هواداران آن سنت در خارج از جمهورى اسلامى در سازمان مجاهدين خلق متشکل شده اند و در هر مکان و هر زمانى که امکانش را داشته باشند همان رفتار را با زنان ميکنند که جمهورى اسلامى ميکند. ”هوادارن” سازمان مجاهدينيکبار ديگر بهانه اى يافتند تا در صفحات فيسبوک خودشان کمپينى را عليه حزب کمونيست کارگرى و فعاليتهاى اين حزب و عليه خود من و مينا احدى، چهره محبوب و شناخته شده در جامعه ايران، و ساير مبارزين آزاديخواه و برابرى طلب و مخالفين حجاب اجبارى و تبيعض جنسيتى براه بياندازند و هرآنچه را که در اين چهل و يکساله ياد گرفته اند نثار ما کنند. همين فتاح صبحانى، که يکى از هواداران و مدافعين اين سازمان است، در صفحه فيسبوک خود مطلبى نوشته تحت عنوان تواب سازی آنلاین پروژه جدید وزارت اطلاعات آخوندی.و در آن من و ديگر کسانى را که ۴۱ سال است در مقابل يک حکومت فاشيست اسلامى ايستاده ايم، زير فحش و ناسزا گرفته است و در مورد ما از همان صفات و القابى استفاده کرده است که ۴۱ سال است از طرف حکومت جمهورى اسلامى بطرف ما پرتاب ميشود. او در اين نوشته اش، با استفاده از کلمات رکيک و اتهامات ناروا به فعالين حزب کمونيست کارگرى و تعدادى ديگر، چيزهاى مختلفى را با هم مخلوط کرده که از يکطرف نشانه اغتشاش فکرى خود و سازمان محبوبش و از طرف ديگر نشانه بى اطلاع بودن از و يا انکار کردن اتفاقات ايران و جهان و تحولات فکرى و اخلاقى در دنياى امروز است. من نميخواهم اينجا به همه اين نکات بپردازم ولى به چند نکته اشاره ميکنم.
آقاى فتاح صبحانى با اشاره به تدارک سازمان مطبوعشان، سازمان مجاهدين، به يک نمايش در ۱۷ جولاى، هر اتفاق قبل از اين تاريخ را توطئه اى از طرف رقيب خود، يعنى جمهورى اسلامى براى مقابله با اين نمايش معرفى ميکند و به اين خاطر هر کس قبل از برگزارى اين مراسم کوچکترين انتقادى به مجاهدين بکند و يا چيزى بگويد که به مجاهدين بربخورد، از نطر ايشان بخشى از اين توطئه محسوب ميشود. او از جمله به برگزارى کنفراس بسيار موفق کميته مبارزه براى آزادى زندانيان سياسى، که بتاريخ ۲۰ جون برابر با ۳۰ خرداد و بشکل آنلاين برگزار شد، ۶به بهنام ابراهيم زاده و فايل صوتى سهيل عربى از زندان و مادر سهيل عربى و مادر ندا آقاسلطان اشاره ميکند و همه اينها را بخشى از اين توطئه مينامد. من در جواب به لاطالئات اين فرد ميگويم که اين ميتواند تنها از ذهنى برخيزد که مجاهدين را مرکز عالم ميپندارد و هر انتقادى که ارزشهاى مجاهدين را مورد سئوال قرار دهد را توطئه جمهورى اسلامى قلمداد ميکند. اينها فکر ميکنند که مردم اجازه خواهند داد بعد از جمهورى اسلامى ”واقعى‟ جمهورى اسلامى ”بدل‟ ، جمهورى اسلامى ديگرى، جمهورى اسلامى از نوع مجاهددر ايران بقدرت برسد. اين از ذهن رهبرى مجاهدين برميخيزد که ”بطور غريبى مفتون قدرت دولتى و تشريفات و مراسم و ملحقات آن است.‟(بخشى از جمله اى از نوشته منصور حکمت تحت عنوان ”روياهاى ممنوع مجاهد‟) ۷
وقتى بار ديگر اين نوع بد دهنى را از انسانهايى که خودرا مخالف جمهورى اسلامى ميدانند ديدم، اين تفکر که سازمان مجاهدين نه اپوزيسيون جمهورى اسلامى بلکه بخشى از جمهورى اسلامى است؛ جمهورى اسلامى در سايه، در ذهنم زنده شد. خاطرم است که وقتى در ۱۱ ارديبهشت سال ۵۸ کارگران تمام تلاش خود را براى برگزارى يک مراسم آزاد و مستقل از دولت با شور و شوق بکار بسته بودند و براى آن سازماندهى کرده بودند، در تبريز هوادارن و اعضاى همين سازمان مجاهدين بودند که در ميدان ساعت، بازو به بازوى حزب الهى ها در مقابل صفوف کارگران ايستادند و با سر دادن شعار ”مسلمان دانشگاه، کمونيست باغ شمال‟ به صفوف کارگران حمله کردند و پلاکاردها و پرچمهاى ويژه روز جهانى کارگر را شکستند و پاره کردند.۸و همينطور، همين مجاهدين بودند که در مقابل شعار صدها هزاز زنى که در ۸ مارس سال ۵۷ با شعارهائى چون ”ما انقلاب نکرديم تا به عقب برگرديم‟ جنبش نوين آزادى زن را رقم زدند و اعتراض خود عليه حجاب اجبارى را بنمايش گذاشند، در کنار آيت الله خمينى شان قرار گرفتند و گفتند که حجاب مساله اساسى مردم نيست.آنزمان مجاهدين بخشى از جمهورى اسلامى بود و امروز خارج از آن ولى با همان رفتار؛ جمهورى اسلامى در سايه.
سخن آخر، ولى نه آخرين سخن، اين است که همه آنچه که اتفاق افتاد حکايت از اين دارد که دفاع از حرمت ندا آقا سلطان بعد از مرگش و اعتراض به نصب مجسمه اى با حجاب اسلامى از او در مجامع عمومى، از جمله در ساختمان پارلمان ايتاليا، کارى بود بجا. اين از طرف ديگر نشان داد که تحميل کنندگان حجاب بر زنان در ايران تنها خود جمهورى اسلامى نيست بلکه سايه اين حکومت در خارج هم هست.
لندن ۱ جولاى ۲۰۲۰
رفرانس:
۲)اين نوشته را از طريق لينک زير ميتوانيد بخوانيد: https://www.facebook.com/Jalil.Jalilie/posts/3061678917213844?__cft__[0]=AZXSNtc9e0yXX25T_VS8jLZ_c7cwOwtT0pszTOXbdC5o8hR2s4pvD4jwP3RkVI58hPLyuihtwZpEBaXEv2tXnGVznPy-Kbj1f4BKp00RcyXrVlLGrenSOp_ZLdMiS1-PBrc&__tn__=%2CO%2CP-R
۳) لينک نامه سرگشاده به فارسى و به انگليسى:
۴) دوست فيسبوکى من، شاپرک شجرى زاده هم مطلبى در اين رابطه نوشته که ميتواند آنرا در صفحه خود ايشان يا از طريق لينک زير بخوانيد
۵) اخيرا از چن نفر شنيدم که گويا آقاى طرح اوليه مجسمه ندا را بدون حجاب ريخته بود ولى خانم اشرف رجبى به ايشان ”توصيه‟ ميکنند که مجسمه را با حجاب درست کند. و اين قابل درک است چون از نطر مريم اجوى حجاب سنت زنان ايران، سنت دختر پيغمبر ايشان و سمبل عفت زن است.
۶) کميته مبارزه براى آزادى زندانيان سياسى امسال، در دهمين سالگرد روز جهانى در حمايت از زنانيان سياسى، در روز ۳۰ خرداد يک کنفرانس آنلاين خيلى عالى و باکيفيت بالا برگزار کرد که اگر شما آنرا نديده ايد پيشنهاد ميکنم آنرا از طريق لينک زير تماشا کنيد:https://www.youtube.com/watch?v=PFDJjhXHrOo&fbclid=IwAR1m0XGfm1_XkrJnFHSGQVY-7Yq6DRKVv1e8et-6RuSQnVExs925mDJ-c9w
۷) خواندن نوشته منصور حکمت تحت عنوان روياهاى ممنوع مجاهد را به همه خوانندگان اين سطور توصيه ميکنم. اين نشته را ميتوانيد در سايت منصور حکمت و يا در مجموعه آثار منصور حکمت جلد هشتم صفحات ١٨٧ تا ٢٠٠ بخوانيد.http://hekmat.public-archive.net/
۸ براى اطلاعت بيشتر از رفتار مجاهدين در دهه ۵۰ به دو نوشته من در لينکهاى زير مراجعه کيند و در قسمت جستجوى بالاى صفحه بنويسيد ”اولين اول ماه مه بعد از قيام ٥٧ در تبريز‟ و مطلب را آنجا بخوانيد.
مطلب دييگرى در رابطه مشاهدات من از سازمان مجاهدين در دهه ۵۰http://rowzane.com/content//article=131626