پشت مرزهای نان و نژاد: جنایت سازمان‌یافته علیه پناهندگان افغانستانی- ناصر اصغری

در هیاهوی بحران‌های اقتصادی، شکست‌های منطقه‌ای، و سرکوب‌های درون‌مرزی، جمهوری اسلامی بار دیگر کارت قدیمی و کثیف نژادپرستی و نفرت‌پراکنی را از آستین بیرون کشیده است. این بار قربانی، نه فقط طبقه‌ی کارگر معترض یا زن آزادی‌خواه در خیابان‌های ایران، بلکه صدها هزار انسان مهاجر و پناهنده از افغانستان هستند که به جرم “دیگری بودن”، گرفتار ماشین بی‌رحم اخراج، تحقیر، و رهاشدگی‌اند.

در هفته‌ها و ماه‌های اخیر، رژیم اسلامی، با وقاحتی بی‌نظیر و بی‌پرواتر از همیشه، پروژه گسترده‌ای از اخراج اجباری و بی‌قانون مهاجرین افغانستانی را به راه انداخته است. طبق گزارش سازمان بین‌المللی مهاجرت (IOM)، تنها از مرز اسلام‌قلعه، بیش از ۷۰۰ هزار نفر به افغانستان بازگردانده شده‌اند؛ بسیاری از آنها کودکان، زنان، سالمندان، بیماران و فراریان از رژیم طالبان‌اند. بیش از ۷ هزار کودک بی‌سرپرست، بدون همراه، در بیابان‌های مرزی رها شده‌اند؛ آن هم در گرمای کشنده و در نبود آب، غذا، دارو، یا حتی سایه‌ای از امکانات زیستی. اما این فقط آغاز ماجراست. آنچه در جریان است، پاکسازی قومی در سکوت جهان است. هزاران نفر با مدارک معتبر، پرونده‌های پناهندگی باز، یا حتی مجوز رسمی کار، بی‌هیچ روند قانونی و با توهین، ضرب و شتم، تحقیر و ارعاب، از خانه‌ها، محل کار، مدارس و بیمارستان‌ها بیرون کشیده شده و به مرز پرتاب شده‌اند. در اقدامی یادآور دهه‌های تاریک فاشیسم، نانوایی‌ها از فروش نان به افغانستانی‌ها منع شده‌اند؛ اعلامیه‌های “ممنوع‌الفروش” بر درهای مغازه‌ها نصب شده؛ گشت‌های امنیتی برای شناسایی و شکار مهاجران برپا شده‌اند؛ و مردمی که خود قربانیان فقر و استبدادند، به‌کمک ارتش سایبری و تبلیغات مسموم رسانه‌های حکومتی، علیه فقیرتر از خود تحریک می‌شوند. رژیم اسلامی، در سنت تمام عیار فاشیستی، “دشمن” می‌سازد تا خشم عمومی را از فساد، فقر، و بحران مشروعیت خود منحرف کند. مهاجر افغانستانی، امروز نه فقط مهاجر، بلکه “عامل بیکاری”، “افزایش جرم”، “تهدید فرهنگی”، “جاسوس اسرائیل” و حتی “خطر تغییر ترکیب جمعیتی” معرفی می‌شود. رژیمی که در مرزها شکست خورده، حال در خیابان‌ها می‌خواهد انتقام بگیرد؛ از بی‌دفاع‌ترین و بی‌صداترین‌ها.

اما ما فراموش نمی‌کنیم: مهاجران افغانستانی بخشی از طبقه‌ی کارگر ایران‌اند. آنان دهه‌هاست که در مزارع، کارگاه‌ها، ساختمان‌ها و خانه‌های ما کار می‌کنند. بی‌صدا، بی‌حق، بدون بیمه، بدون قرارداد. آنان نه “دیگری”، که هم‌سرنوشت ما در این جهنم طبقاتی‌اند. فاجعه‌ای که اکنون در حال وقوع است، نه فقط حمله به مهاجران افغانستانی، که حمله به بنیادهای همبستگی انسانی و طبقاتی است. سکوت در برابر آن، به معنای مشروعیت‌بخشی به فاشیسم، به تبعیض نژادی، به جنایت سازمان‌یافته‌ای‌ست که در سایه بی‌خبری جهانیان و بی‌عملی نهادهای بین‌المللی در حال رخ دادن است. مقاومت در برابر این جنایت، وظیفه‌ایست انسانی، سیاسی، و تاریخی. بیانیه‌ها، هشتگ‌ها، حمایت‌های مردمی، اعتراضات، و همبستگی‌ها، همه‌ اینها نشانه‌های روشن آن‌اند که جامعه ایران هنوز روح انسانی خود را از دست نداده است. باید این صداها را تقویت کرد؛ باید گفت: پناهندگی جرم نیست، نژادپرستی و تبعیض جرم است.

۱۱ ژوئیه ۲۰۲۵

اینرا هم بخوانید

منصور حکمت: فرد، تاریخ، و بدیل- ناصر اصغری

رفیق خوبم، صمد وکیلی در نقد سخنرانی حمید تقوائی درباره مرگ منصور حکمت – “او …