پیرامون بحران اقتصادی، فقر و پرداخت حقوق پایه

کارگر کمونیست ٦٣١

متن گفتگوی تلویزیون کانال جدید با کاظم نیکخواه
نپرداختن دستمزدهای توافق شده کارگران که معمولا چند بار زیر خط فقر است در بسیاری مراکز کارگری رایج شده و گسترش یافته است. اجاره ها بطور سرسام آوری افزایش یافته است، دلار از ۲۲ هزار تومان هم تجاوز کرد و اجناس مورد نیاز مردم بسرعت گران میشوند. دلایل این مساله و راه مقابله با آنرا با کاظم نیکخواه در میان میگذاریم.
داود غفاری: وضعیت اقتصادی اکثر قریب به اتفاق مردم از یکسال قبل هم وخیم تر شده است، ابعاد فقر با سرعت گسترش یافته و قشر بیشتری به زیر خط فقر رانده شده اند. دلایل سرعت گرفتن این مساله چیست؟
کاظم نیکخواه: اقتصاد جمهوری اسلامی یک اقتصاد عمیقا بیمار است. معمولا اقتصادهای سرمایه داری یا دچار بحران رکود میشوند و یا دچار بحران تورم. اقتصاد جمهوری اسلامی هر دوی اینها را با هم دارد به اضافه یکسری چیزهای دیگر که اشاره خواهم کرد. خیلی کوتاه اگر بخواهم اشاره کنم به این شکل است که وقتی که اقتصاد وارد تورم میشود اساسا به خاطر اینکه به اصطلاح تقاضا زیاد است و عرضه کم است قیمت ها بسرعت بالا میرود و قدرت خرید مردم به همان نسبت پایین تر می آید. و این باعث معضلات و مشکلات جدی ای برای اکثر مردم میشود و در نتیجه تقاضا شروع به افت میکند و خلاصه بعد از چند سال بحران به نحوی تمام میشود تا دور بعدی. حالت دیگر حالتی است که تولید زیاد است و قدرت خرید مردم کم است و در نتیجه تقاضا در سطح پایینی قرار دارد. یعنی عرضه زیاد است و تقاضا کم. این هم خود یک حالت بحرانی ایجاد میکند که در ادامه اش باعث ورشکستگی اقتصادی تولید کنندگان کوچک و بزرگتر شدن انحصارات میشود. بعلاوه تقاضای کم هم به دلایل مشکلاتی است که برای خریداران وجود دارد و نمیتوانند بطور معمول خرید کنند. بهرحال نتیجه اش معمولا این میشود که قیمتها بسرعت پایین می آید. عرضه کنندگان نمیتوانند سودی را که انتظار دارند بدست بیاورند و خیلی هایشان ورشکست میشوند و چند سالی طول میکشد که بازار سرمایه اوضاع را با بیرون راندن عده ای از تولید کنندگان و ورشکست کردن آنها و فقر بیشتر اکثریت مردم، “متوازن” میکند. این خیلی خلاصه داستان معمول سرمایه داری در شرایط متعارف است.
اما داستان اقتصاد جمهوری اسلامی بسیار از این پیچیده تر است. رکود و تورم با هم سالهاست بر اقتصاد سلطه دارد. بدلیل اینکه اقتصاد جمهوری اسلامی یک اقتصاد قاچاق است. اقتصاد چپاول است. یک قشر کوچک و اقلیت ثروت های نجومی و بسیار عظیمی در چنگ خود دارند و ثروتهایشان را از مجراهای غیر تولیدی یعنی دزدی، قاچاق، دوز و کلکهای قانونی و رانت خواری کسب میکنند. اینها پولهای نجومی و قدرت خرید بسیار عظیمی دارند که بیشتر از صد برابر مردم عادی است. اینها با دست و دل بازی پولهایشان را برای خرید کالاهای لوکس و هرچیزی وسیعا به بازار میریزند و باعث انفجار تورمی میشوند. اما این تورم باعث گسترش عرضه و تولید نمیشود. برعکس تولید دچار افت مداوم است. مراکز تولیدی زیر ده درصد و بیست درصد کار میکنند. و واردات و صادرات به صورت قاچاق است. این یک حالت ویژه است که با بحرانهای معمول سرمایه داری فرق میکند. خود کمیسیون اقتصادی مجلس اسلامی میگوید که ٣٠ تا ٤٠ درصد واردات اقتصادی از قاچاق است. در بخش لوازم خانگی میزان قاچاق از اینهم بیشتر است. یعنی نصف بیشترش قاچاق است. و این قاچاق دست خود دولتیان است. گرداننده اصلیش سپاه پاسداران است ، مرزها را کنترل میکند، بنادر و کشتی ها دستش است و از بحران اقتصادی و سیاسی استفاده میکند که از طریق قاچاق پولهای عظیم تل انبار کند. این وضعیت یک اقتصادی را ایجاد کرده که با معیار معمول سرمایه داری قابل توضیح نیست. و مدام دارد وضعش بدتر و بدتر میشود. مثل هر بیماری که اگر آنرا شما درمان نکنید وضعش هر روز از روز قبلش بدتر میشود این اقتصاد هم مدام دارد بحرانی تر میشود. دلیلش اینست
. اقتصاد جمهوری اسلامی ٤٠ سال است که در این وضعیت قرار دارد و مدام بدتر شده است و الان کاملا فلج شده است. فشارش روی دوش مردم است. این را هم اشاره کنم که پشت این بحران و فلج اقتصادی عمیق فقط مشکل و عوامل اقتصادی قرار ندارد. برعکس مشکل اساسا سیاسی است. یک حکومتی سرکار است که نفس سیاستهایش بحرانزاست و مدام باعث تعمیق بحران و فلج اقتصادی میشود. یعنی تحریم های اقتصادی و تلاطم اقتصادی و نا امنی اقتصادی و اینها را مدام دامن میزند و گسترش میدهد.
جمهوری اسلامی اصلا مساله اش راه انداختن اقتصاد نیست. از روز اولی هم که روی کار آمده مساله اش حل مساله اقتصاد نبوده است. یک عده بوده اند که سرکار آمده اند و اهرمهای اقتصادی را در چنگ خود گرفته اند و مساله شان از اول این بود که مردم را، اعتراضاتشان را ، اعتصابات و خیزش ها و انقلابشان را عقب برانند و با بیرحمی سرکوب کنند.
داود غفاری: با این توضیحات برویم سر مساله فقر عمومی. آیا دولت امکان مالی برای کمک به خانواده های نیازمند و از جمله حق مسکن را ندارد یا نمیخواهد کمک کند؟‌
کاظم نیکخواه: به نظر من هردو. یعنی هم نمیخواهد و هم نمیتواند. نمیتواند بخاطر اینکه همین اقتصادی که اشاره کردم به آن امکان نمیدهد. یک اقتصاد فلج و ورشکسته و فاسد امکان هیچ مانوری بنفع مردم را نمیدهد. شما بفرض هم که بخواهید نمیتوانید همین اقتصاد را نگهدارید و بروید به اصطلاح کار جدی ای برای مردم انجام دهید. هزارتا باند آخوندهای میلیاردر و مافیای رانت خوار جلویتان می ایستند. در عین حال دولت نمیخواهد کاری انجام دهد بخاطر اینکه خود اصل صورت مساله است. بخاطر اینکه حکومتی است که زیر سیطره مافیای چپاول و دزدی است. و مطلقا امرش حل مشکلات مردم نیست. امرش زندگی مردم نیست. در نتیجه دولت و بطور مشخص امروز دولت روحانی اگر از او بپرسید چرا به مسائل مردم جواب نمیدهد صدتا امار جلوی شما میگذارد و میگوید ببینید وضع اقتصادی ام خراب است. فلان بودجه را نمیتوانم بپردازم و کارخانجات خوابیده است و امثال اینها. و اینها همه واقعی است. پول ندارند. خزانه شان خالیست. ورشکسته هستند و همه اینها واقعی است. ولی این به این مفهوم نیست که در آن جامعه ثروت نیست. ثروت ها در دست همین افراد و همان کسانی است که بالای سر حکومت نشسته اند و همین توضیحات را به شما میدهند.
بحث بر سر این است که با این سیستم دولت نمیتواند کاری کند. در عین حال نمیخواهد به خاطر اینکه منافع عظیم و نجومی ای پشت آن خوابیده است. آقا زاده و آخوند و خود دولتیها توی گوشه و کنار دنیا سرمایه ها و کاخها و ویلاهای عظیمی دارند. ولی دستمزد یک میلیون و پانصد هزار تومانی کارگر را میگویند نمیتوانیم بپردازیم. بقیه سرمایه داران به اصطلاح خصوصی هم همینطور. یعنی یک مشت چپاولگر و بی خاصیت سر این اقتصاد نشسته اند و در نتیجه نه میخواهند و نه میتوانند کاری برای مردم انجام دهند.
داود غفاری: با این حساب حقوق پایه یا تامین معیشت مردمی که درآمد کافی برای زندگی ندارند از مدتی پیش توسط حزب کمونیست کارگری مطرح شده است چگونه باید تامین شود؟ این حقوق چقدر باید باشد و چقدر واقع بینانه است که این دولت به چندین میلیون خانواده کمک کند آنهم در شرایط بحرانی کنونی؟
کاظم نیکخواه: بله این بحث بسیار مهمی است. پرداخت حقوق پایه برای همه مردمی که درآمدشان از یک حد معینی پایین تر است. یا اصلا درآمدی ندارند. به نظرم این گفتمان این قرن است. نه فقط توی ایران بلکه توی دنیا. این جنبشی است که در ابعاد جهانی ای شروع شده و میگوید که مردم حق دارند زندگی کنند. مردم حق دارند رفاه داشته باشند. امکانات و ثروتها هست. بشرط اینکه دولتها بخواهند. و تلاش بکنند و سیستم و سیاستی داشته باشند که انجام شود. اما اینکه چقدر واقع بینانه است اگر از من بپرسید من میگویم جمهوری اسلامی به هیچوجه نمیخواهد و نمیتواند به مردم حقوق بدهند. حقوق توافق شده زیر خط فقر کارگر را نمی پردازند چه رسد به پرداخت حقوق پایه مکفی و انسانی به همه مردم. به همان دلایلی که اشاره کردم. یک مشت دزد و قاچاقچی و بیرحم و حریص بالای سر اقتصاد نشسته اند و در نتیجه مساله شان این نیست. ولی در هیچ کجای دنیا تحولات سیاسی، اقتصادی به نفع مردم با رضایت و با تصمیم داوطلبانه سرمایه داران انجام نشده است. بلکه یک قدرتی، یک زوری پشت آن بوده و اعتراضاتی شده، فشار و خیزش هایی بوده که مثلا حق رای عمومی به مردم داده شد. حق رای زنان داده شده است. بیمه بیکاری به مردم داده شده است. در همه جای دنیا منطق تحولات و بهبودها در زندگی مردم همین است. اینجا هم اگر فشار باشد حتما امکانش هست. اگر جنبش و اعتراض گسترده ای باشد امکانش هست. این جنبش در واقع بخشی از جنبش سرنگونی حکومت است و دارد به جنبش سرنگونی تعریف و تعین میدهد. اگر این جنبش و اعتراض نباشد معلوم است که ما همیشه با همین وضعیتی مواجه هستیم که یک مشت دزد و چپاولگر می چاپند و می دزدند و بالا می کشند و از ثروتهای اجتماعی استفاده میکنند و حتی نان شب کارگر را هم می دزدند. بنابرین با زور و قدرت اعتراضی مردم حتما میشود رفاه را برای تک تک مردم تامین کرد و یک قدم آن پرداخت حقوق پایه به همه افراد و خانواده هایی است که درآمدی ندارند یا درآمدشان از حد معینی پایین تر است. هیچ تک نفری نباید از زندگی و معیشت و رفاه انسانی محروم بماند. اینکه برای این تحول چه تحولات سیاسی ای باید صورت گیرد بحث دیگری است.
اینکه میزان این حقوق پایه چقدر باید باشد از نظر ما باید در حدی باشد که کارگر و تک تک مردمی که درآمدشان از یک حد معینی که پایین تر است باید بتوانند رفاه داشته باشند. باید بتوانند که معیشتشان را تامین کنند. باید بتوانند مسافرت بروند. با استانداردهای بین المللی میشود دقیقا ارقامش را در هر حوزه ای تعیین کرد و گفت چقدر باید باشد. بحث بر سر این است که ما باید این گفتمان را راه بیندازیم و وقتی راه افتاد بنشینیم و حساب کنیم که بفرض یک خانواده چهار نفری اگر بخواهد معیشت خوبی داشته باشد و از حداقل رفاه انسانی برخوردار باشد مثلا باید ماهی پانزده میلیون تومان داشته باشد. مثلا میگویم. به هر حال محاسبه آن مشکل نیست. کار اصلی اینستکه جنبش و حرکت اجتماعی در این زمینه را گسترده و قدرتمند و اجتماعی کنیم.
داود غفاری: از راه افتادن جنبشی حول این مساله صحبت کردید. چطور میتوان جنبشی راه انداخت؟‌ چه بخش هایی از جامعه آماده ترند حول این خواست به میدان بیایند؟
کاظم نیکخواه: این جنبش فی الحال تا حدی راه افتاده است. وقتی که مثلا معلمان، بازنشستگان، کارگران می ایند توی خیابان و میگویند “حقوقهای نجومی، فلاکت عمومی”، یا میگویند “خط فقر ده میلیون، حقوق ما دو میلیون”، در واقع این صدای همان جنبشی است که فقر مردم و محرومیت را قبول ندارد. این جنبش باید فرموله شود. باید خواست روشنی را مطرح کند و گفتمان آن همین است که حقوق پایه باید به همه مردمی که درامدی ندارند و یا درآمدشان از یک حدی پایین تر است داده شود. این را و گفتمانش را ما باید راه بیندازیم. گسترش بدهیم. و همین کاری که الان ما داریم انجام میدهیم و داریم در مورد آن صحبت میکنیم یک قدم در راه انداختن این گفتمان است. تقاضای ما، خواست ما از همه مردم و همه کسانی که صدای ما را می شنوند اینست که بر روی همین گفتمان فکر کنند، بحث کنند، آنرا گسترش دهند و توی جامعه جلو ببرند. گفتمان اینکه آقاجان من حق دارم معیشتم تامین باشد و دولت وظیفه دارد که به همه مردم به کسی که بیکار است، کسی که بیمار است، کسی که دستفروش است، کسی که ناگزیر شده تن فروشی کند، و هر کس دیگری که درآمدش از حد معینی پایین تر است یک درآمد پایه به او داده شود. یک جاهایی در بعضی کشورها دارند این را می پردازند. گرچه هنوز میزان آن پایین است. ولی یک مبلغ معین به هر کسی که درامد ندارد یا درآمدش از یک حد معین پایین تر است پرداخت میشود. این گفتمان را باید جا انداخت. این گفتمان این قرن است. در این دوره قابل قبول نیست که کسی درامدی نداشته باشد. یا کسی که درامدش پایین است معیشت و مسکن مناسبت نداشته باشد. یا نتواند مسافرت برود. نتواند سینما برود . نتواند از تولیدات فرهنگی و امکانات تفریحی اجتماعی استفاده کند. چون این ثروت به طور کلی هست. اما یک سیستم های بیمار و حکومتهای ضدانسانی بر جوامع حاکم است و باید آنها را عوض کرد. جمهوری اسلامی بدترین این حکومت هاست. ولی با مبارزه و فشار میشود این را تامین کرد. بحث بر سر اینست که ما این گفتمان را داشته باشیم و آن جنبش ها، آن مردم و معلمان و بازنشسته ها و کارگرانی که مدام دارند شعار میدهند علیه فقر بیایند بگویند که به ما و همه مردمی که درآمدشان پایین است حقوق پرداخت شود. بگویند که همه مردم باید معیشتشان تامین شود. اگر هم جمهوری اسلامی نمیتواند بدهد گورش را گم کند و مردم خودشان براحتی به این مساله پاسخ میدهند. این را میشود گفتمان عمومی کرد و بدرجه ای راه افتاده و باید گسترشش داد. به نظرم این ممکن است. همان بخش هایی که اشاره کردم یعنی کارگران، معلمان و بازنشستگان نیروی اصلی برای گسترش این گفتمان در سطح جامعه هستند.
داود غفاری: ممنون از شما کاظم نیکخواه که در این بحث شرکت کردید

اینرا هم بخوانید

هفدهمین جلسه هفتگی کارزار جهانی نه به اعدام در ایران یکشنبه 28 آوریل 2024