چرا نامه به امضاکنندگان بیانیه ۱۴ کنشگر عرصه زنان را نوشتم؟

پاسخ به برخی انتقادات

مطلب من خطاب به امضاکنندگان بیانیه ۱۴ کنشگر عرصه زنان با واکنش های متفاوتی روبرو شد. بسیاری از این نوشته خوششان آمد و برخی نیز به آن انتقاد کردند. در اینجا می خواهم انگیزه ام را از نوشتن این نامه قدری توضیح بدهم و در عین حال به برخی انتقادات بپردازم.

بیانیه ۱۴ کنشگر مدنی و فعال عرصه زنان در شرایطی منتشر شد که جامعه بشدت ملتهب و آبستن وقایع بزرگی است. اعتراضات گسترده مردم (اعم از کارگران، معلمان، بازنشستگان، زنان، مالباختگان، پرستاران، دانشجویان و جوانان) با خواستهای روشن و رادیکال شان خرخره حکومت را گرفته است. در عین حال میلیونها نفر از مردم به خاطر تورم و گرانی، فساد و غارت اموالشان، خرافات مذهبی، نابودی محیط زیست، حیوان آزاری، دشمنی حکومت با هرگونه مظاهر علم، دانش، هنر و موسیقی و نادیده گرفتن حقوق اولیه انسانی و فردی و آزادی های مدنی شهروندان سر به عصیان برداشته اند. نیروی سرکوب رژیم عملا نتوانسته است آتش خشم و نفرت مردم را خاموش کند. خودشان از امکان غرق شدن “کشتی جمهوری اسلامی” در دریای خشم و بیزاری مردم خبر می دهند. این را درست تشخیص داده اند. مردم دیگر به چیزی کمتر از سقوط و سرنگونی حکومت راضی نمی شوند. این حکم را با صدای بلند در دی ماه ۹۶ فریاد زدند.

ما کمونیستها، آزادیخواهان و جبهه مبارزان آشتی ناپذیر علیه حکومت سالهاست که برای خلق چنین شرایطی زحمت کشیده ایم. قربانی داده ایم. زندانی شده ایم. پروژه اصلاح رژیم را به شکست کشانده ایم. طرح مشاطه گران حکومت اسلامی در کنفرانس برلین را نقش بر آب کرده ایم. فریاد زده ایم “موسوی بهانه است، کل نظام نشانه است”. در وقایع دیماه هم با فریادی رساتر گفتیم که اصلاح طلب، اصولگرا، دیگه تمومه ماجرا. در همان حال پرچم شورا و اداره شورایی امور جامعه را بلند کردیم. حجاب را دور انداختیم. جواب ملی اسلامی ها را دادیم. پرچم مقابله با مذهب و ایدئولوژی گندیده حکومت را بلندتر و بلندتر برافراشتیم. مطالبات عمومی مردم از تحصیل و درمان رایگان گرفته تا لغو اعدام و شلاق و سنگسار را در جامعه رواج دادیم. در شعارهایمان بانی اصلی همه مشکلات را هدف گرفتیم و طرحهایی نظیر رژیم چنج و رفراندوم را بی اثر کردیم…

در چنین شرایطی ۱۴ کنشگر مدنی و فعال حقوق زن بیانیه ای منتشر می کنند که در آن با صراحت و جسارت از “گذار کامل از جمهوری اسلامی” و استعفای خامنه ای صحبت شده است. عده ای در مخالفت با این بیانیه آن را “یک بیانیه دست راستی” (چه بذل و بخششی برای راست!) شمرده اند. عده ای دیگر به سبک دایی جان ناپلئون آن را دست پخت خود رژیم دانسته اند (عجب رژیمی که خواهان گذار کامل از نظام خود است!) اما در این میان من نظر دیگری را مطرح کردم. این بیانیه راست نیست، مثلا ذکر آپارتاید جنسیتی در بیانیه این ۱۴ نفر ترمی است که ما کمونیست ها در جامعه رواج داده ایم، یا اینکه حقوق برابر زن و مرد یا نقد فرهنگ مردسالار مال راست ها نیست. راست ها که مشغله شان در کردستان مذاکره و سازش با حکومت بود. سلطنت طلبان هم که دست دعا به سوی ترامپ دراز کرده بودند.

با اینکه من از این بیانیه حمایت نکردم (از جمله بنا به دلایلی که در نامه قبل ذکر کردم)، اما انتشار آن را مثبت ارزیابی کردم. به نظر من اگر امروز کنشگرانی در داخل کشور با شهامت از لزوم رفتن جمهوری اسلامی حرف می زنند این نشانه قدرتمند بودن جنبشی است که طی سالهای گذشته در دامن خود ما پرورش یافته است. اگر شورش دیماه ۹۶ نمی بود، اگر فولاد و نیشکر هفت تپه نمی بود، اگر اعتراض در خیابان نمی بود، اگر سیاست های درست و فعالیتهای وسیع و مستمر ما کمونیست ها نمی بود، مطمئنا این کنشگران مدنی الان مشغول کار دیگری می بودند. بنا بر این انتشار چنین بیانه ای با مضمون عبور از جمهوری اسلامی نباید موجب ترس و نگرانی ما شود بلکه باید اعتماد به نفس ما در پیمودن پیگیرانه راهی را که آغاز کرده ایم چند برابر کند.

حالا چرا عده ای همه دستاوردهای جنبش رادیکال سرنگونی طلب را که به چپ و کمونیسم تعلق دارد به جریانات راست بذل و بخشش می کنند؟ این موضع به هیچ وجه چپ نیست بلکه ناخواسته آوانس دادن به راست است. این موضع عملا دارد به مردم سرنگونی طلب میگوید که راست شما را نمایندگی میکند نه چپ! با منتشر شدن هر بیانیه ای درباره عبور از نظام، نیرویی که می خواهد در نقش رهبر و بسیج کننده کل جامعه علیه حکومت ظاهر شود قاعدتا خود را قوی تر می بیند و فضا را برای فعالیت رادیکال خود مناسب تر می یابد. ولی کسی که کنار گود نشسته است از فریاد سرنگونی طلبی دیگران روحیه اش را می بازد و به آیه های ایدئولوژیکش پناه می برد. ما وظیفه خود می دانیم که روایتی عمیق و رادیکال از “گذار کامل از جمهوری اسلامی” را به تلقی عمومی جامعه تبدیل کنیم. در همین رابطه در حدود یک سال پیش بیانیه دیگری از سوی فعالین داخل کشور منتشر شد به اسم “بیانه آزادی”. در این بیانیه که شامل ۱۵ بند است معنای عملی رفتن جمهوری اسلامی بطور روشنی تعریف شده است. این بیانیه که تعداد امضا کنندگانش اکنون به مرز بیست هزار نفر رسیده است، مورد تایید من هم بود و آن را امضا کردم.

من خطاب به امضا کنندگان بیانیه کنشگران زن نامه نوشتم به این دلیل ساده که میخواستم با اشاره به نقاط مثبت این بیانیه و دریچه ای را که برای زدن بیشتر حکومت اسلامی در جامعه باز می کند، اشکالات جدی آن را به امضا کنندگانش گوشزد کنم. من به نویسندگان این بیانیه هشدار دادم که در دام آیکون های جریانات مرتجعی که با شعار “تمامیت ارضی” خاک به چشم مردم می پاشند و پاسخی برای دردهای بیشمار مردم ندارند، نیفتند. این بیانیه با جسارت خواستار استعفای خامنه ای و گذار کامل از جمهوری اسلامی شده و ازهمین بابت زیاد مورد توجه قرار گرفته است. جریانات راست جنبه های انحرافی این بیانیه را برجسته میکنند تا سیاست های خود را تقویت کنند. اما من از دیدگاهی متفاوت ضمن تاکید بر جنبه های مثبت این بیانیه با نقدی تیز به رد جریانات ناسیونالیست و راست پرداختم تا با مسئولیتی که برای خودم در قبال جنبش سرنگونی قائل هستم اجازه ندهم که این جنبش به ناخالصی های مضر آلوده شود. اگر در ایران می بودم و این بیانیه را برای امضا کردن نزد من می آوردند به آنها می گفتم که این نکاتش باید تغییر کند تا آن را تایید کنم. کسی که هدفش از مبارزه سیاسی فقط اعلام موضع و خط کشی های سیاسی است متوجه نیست که با این روش نمی توان نیرویی را جابجا کرد حتی اگر نیت مثبتی هم داشته باشد. مبارزه سیاسی مبارزه مکتبی نیست.  کسی که از “عبور کامل از جمهوری اسلامی” سخن می گوید لازم نیست که الزاما نعل به نعل مثل ما حرف بزند تا مورد توجه قرار بگیرد. من همه امضا کنندگان بیانیه را کاملا نمی شناسم. اما همینقدر می دانم که شماری از آنها مثل من “بیانیه آزادی” را هم امضا کرده اند. در بیانیه آزادی حرفی از “تمامیت ارضی” و “مبارزه بدون خشونت” نبود ولی با وجود این مورد تایید حداقل چهار پنج نفر از امضا کنندگان بیانیه اخیر نیز قرار گرفت. شماری از آنها در کارزارهای چپ و آزادیخواهانه دیگری هم حضور داشته اند. برای مثال نازنین افشین جم که همراه با سیزده نفر دیگر با صدور بیانیه در خارج  کشوراز بیانیه کنشگران زن در داخل کشور حمایت کرده است از کسانی بود که در کنار مینا احدی عزیز برای لغو مجازات اعدام کودکان مبارزه مشترک و موثری را به پیش برد. جای تاسف است که کسانی برای خود نرم هایی ساخته اند که زمانی که من آنها را می شکنم مورد تکفیر قرار می گیرم. البته “کفر گویی” در سنت کمونیسم کارگری بدیع نیست و منصور حکمت بارها این کار را کرده است.

من بر این باورم که امروز و در شرایطی که جامعه از درون برای خلاص شدن از شر جمهوری اسلامی می جوشد – چیزی که صدور بیانیه زنان کنشگر نیز مبین آن است – نیرویی می تواند اعتماد مردم را به خود جلب کند که واقعا نماینده نه مردم به حکومت اسلامی باشد. ما می خواهیم که همه مردم را به صف سرنگونی بکشانیم. ما بعنوان یک نیروی سرنگونی طلب طبعا خوشحال هستیم که سرنگونی طلبی گفتمان اصلی در جامعه است. مردم با حکومت اسلامی هم از نظر سیاسی و هم اقتصادی و هم ایدئولوژیک مشکل دارند و آن را هدف گرفته اند. این یک جنگ تمام عیار است. کسی در این جنگ می برد که اساس نیرویش را برای زدن جمهوری اسلامی و درهم کوبیدن خاکریزهایی صرف کند که برای بقای عمر این رژیم ایجاد شده است. محک و معیار مردم برای اعتماد به نیروهای سیاسی این است که آنها در این جنگ چقدر حاضر به یراق و آماده انداختن این رژیم هستند. و اگر ما در این میدان حاضر به یراق باشیم مطمئن باشید که سیاست ها و شعارها و خواست هایمان نیز به خواست های اصلی جنبش سرنگونی تبدیل میشود. حزب کمونیست کارگری ایران امروزنوک تيز يک راديکاليسم عظيم توده اى در ايران است .روشن است که متد ما، سیاست های ما و فعالیت های ما با چپی که اساس کارش خط کشی با جریانات دیگر است تفاوت های اساسی دارد. برای آن چپ مسئله قدرت سیاسی و حضور یافتن در قسمت گود استخر مطرح نیست، قدرت سیاسی برایش تابو است، آن را به جریانات دیگر میسپارد و همیشه در بهترین حالت منتقد و اپوزیسیون حاشیه ای آنها میشود. ما با این چپ سنخیتی نداریم.

خلاصی از شر غده سرطانی جمهوری اسلامی آرزوی میلیون ها نفر از مردم است. ما حزب کمونیست کارگری را ساخته ایم که با آن بتوانیم سرنگونی این حکومت را با قدرت هر چه بیشتری عملی کنیم و جامعه ای آزاد و انسانی و برابر برپا کنیم. تنها با متد و سیاستی که حزب ما تا کنون تعقیب کرده است میتوان به این هدف رسید.

در پایان مایلم از نظرگاه حزب کمونیست کارگری ایران معنای “عبورکامل از جمهوری اسلامی” را هم توضیح دهم. ما معنی سرنگونی حکومت اسلامی را در برآورده شدن خواستهای زیر می دانیم:

١- خلع ید حاکمین کنونی از قدرت اعم از ولی فقیه، رئیس جمهور و همه مقامات دولتی

٢- بازداشت فوری و محاکمه علنی سران و کلیه مقامات جمهوری اسلامی که در تمام طول حاکمیت این رژیم مسئول، آمر و یا عامل کشتار و جنایت علیه مردم  بوده اند. پیگرد بین المللی مقامات جنایتکار فراری حکومت.

٣- انحلال فوری وزارت اطلاعات و همه نهادها و نیروهای امنیتی، سرکوبگر و مسلح  حکومت

٤- انحلال دولت، مجلس، قوه قضائیه، دادگاهها، بنیادها و سایر نهادهای سیاسی و اجرائی و ایدئولوژیک رژیم

٥- الغای قانون اساسی، قانون مجازات اسلامی، قانون قصاص، قانون کار، قوانین ضد زن و سایر قوانین ضد انسانی جمهوری اسلامی

 از نظر ما با سرنگونی جمهوری اسلامی این خواستها باید هر چه سریعتر عملی شوند:

١- آزادی فوری و بیقید و شرط کلیه زندانیان سیاسی و عقیدتی

٢- لغو مجازات اعدام.

٣- لغو حجاب اجباری و جداسازی جنسیتی. لغو فوری همه قوانین تبعیض آمیز نسبت به زنان.

٤- جدائی کامل مذهب از دولت، از سیستم قضائی و از آموزش و پرورش. آزادی کامل مذهب و بی مذهبی بعنوان عقیده و امر خصوصی افراد

٥- اعلام و تضمین آزادی بی قید و شرط عقیده، بیان، اجتماعات، مطبوعات، تظاهرات، اعتصاب، تشکل و تحزب

٦- برسمیت شناسی حقوق مساوی برای همه شهروندان کشور مستقل از مذهب، زبان، قومیت، جنسیت، گرایشات جنسی، ملیت و تابعیت

٧- حسابرسی مالی از کلیه مقامات حکومت و وابستگانشان و همچنین کلیه موسسات و بنیادهای مذهبی، اقتصادی و نظامی جمهوری اسلامی. مصادره اموالی که این مقامات و موسسات از راه دزدی و غارت اموال مردم تصاحب کرده اند، بازگرداندن اموال و دارایی های به سرقت رفته کشور که توسط سران و مقامات حکومتی به خارج کشور برده شده و صرف آن در خدمت رفاه همه افراد جامعه

٨- تامین فوری مبرم ترین نیازهای رفاهی جامعه. افزایش فوری دستمزد و حقوق متناسب با سطح هزینه ها و منطبق با آخرین استانداردهای زندگی امروز. رایگان کردن فوری طب و آموزش و پرورش.

اینرا هم بخوانید

اعدام ابزار سرکوب جامعه و جنگ با فقرا! گفتگو با حسن صالحی سخنگوی کمیته بین المللی علیه اعدام

انترناسیونال: مدتی پیش شماری از زندانیان قزلحصار نامه ای منتشر کردند و اعلام کردند روزهای سه …