چند جمله پیرامون جنجال “وکالت دادن و رهبر تراشی برای مردم”- بابک یزدی

به هیچ خانزاده، امامزاده، آقازاده، شاهزاده  و آیت الله زاده ای وکالت نمی‌دهم!

شهروندی برابر و متساوی الحقوق هستم و به آقابالا سر هم احتیاج ندارم.

# زن زندگی آزادی

باید گفت در تاریخ مبارزات جنبش های آزادیخواهانه و برابری طلبانه تا کنونی، هیچ انقلابی که با وکالت و قیم مآبی و آقا بالاسری کسی به پیروزی رسیده باشد را سراغ نداریم.

در طول بیشتر از چهار ماه گذشته، مردم ایران بدون نیاز به وکیل و قیم انقلابشان را به پیش برده اند و بطور واقعی دیگر  قرار نیست یک دیکتاتوری اسلامی برودو در نیمه راه  با مذاکرات پشت پرده و بند وبست با دولت های غربی جریان استثمارگر دیگری از بالای سر مردم انقلاب مردم را به سازش بکشاند!

احزاب سیاسی مهمترین ابزار دخالت در سیاست هستند و مردم به احزاب رای می دهند تا آنها را نمایندگی کنند و نه افراد! آنهم فردی که تا به حال  در هیچ مناظره ای که طرف مقابلش مخالف سیاسی او باشد شرکت نکرده است که شما بتوانید ایشان را قضاوت کنید ونه تنها این، بلکه در طول بیش از چهار دهه گذشته همواره تلاش کرده با طرح یکسری شعارهای کلی بر موج نارضایتی های مردم  سوار شده و تا بدانجا در تحریف اذهان عمومی پیش رود که مدعی شود با همین آدمکشان و مزدوران سپاهی و ارتشی آینده ایران را خواهند ساخت و اینچنین دارد چراغ سبز سرکوب و اختناق آریامهری و حفاظت از منافع طبقه سرمایه دار در ایران آینده را از هم اکنون روشن می کند چرا که اساسا ماهیت وجودی خود را در  اختناق و سوار شدن بر گرده کارگران و مردمان زحمتکش آن مملکت می بیند.

دوران خانخانی و ارباب رعیتی و ولی نعمتی و یا آقا بالا سری سپری شده است و مردم ایران که به مدد تکنولوژی ارتباطات و همراهی اپوزیسیون و مردمان شریف جهان صدای خود را به دالان های سیاسی و دیپلماتیک غرب رسانده اند و در شعارهایشان هم (از زاهدان تا تهران خونین تمام ایران و یا کردستان زاهدان چشم و چراغ ایران) در طول بیشتر از چهار ماه گذشته، بر اتحاد در صفوف خودشان تاکید کرده اند، در واقع، به هیچ متحد کننده و سخنگویی از بالای سر خود نیاز ندارند اما این، در عین حال به معنای آن نیست که نباید برای درهم پیچیدن بساط ننگین جمهوری اسلامی متحد شد بلکه برعکس، مردم را  می شود و باید حول خواسته های عمومی، محوری، مشترک و سراسری که با منافع اکثریت مردم و انقلاب زن زندگی آزادی همگام و همراه باشد، متحدکرد. به طور مثال:

سرنگونی رژیم اسلامی، برابری زن و مرد، آزادی کلیه زندانیان سیاسی، جدائی کامل دین از سیاست و دولت. نداشتن دین رسمی، لغو حجاب اجباری، آزادی بدون قید و شرط تحزب، تشکل، اعتراض و اعتصاب، محاکمه سران رژیم  و… . خواسته ها و مطالبات برحق و رادیکالی که جریانات سلطنت طلب و شخص رضا پهلوی هرگز در طول چهل سال گذشته برنامه و پلتفرم مشخصی در مورد آنها ارائه نداده است.
نه خواسته های کلی و سطحی و بی محتوایی مانند دموکراسی ،که رژیماسلامی هم مدعی آن هست،  و نه کوبیدن بر طبل”تمامیت ارضی”_که در وهله اولخودش منشا اختلاف است  و در ادامه اش هم تمام  احزاب وسازمان های چپ و کردستانی را از این دایره بیرون گذاشته است _ نمی توانند نمایانگر خواسته ها و مطالبات عمیق و تاریخی انقلاب زن، زندگی، آزادی باشند که نفسا و عملا با ارزشهای عقب مانده، موروثی و مردسالارانه نظام سلطنت در تناقض آشکار است.

رهبر مردم شدن در شرایط انقلابی بدون همراهی با انقلاب و نمایندگی کردن عمیق ترین آمال و اهداف انقلاب، غیر ممکن و محکوم به شکست است.. یک انقلاب مدرن و عمیقا انسانی و برابری طلبانه در جامعه جریان دارد . با داد و هوار  و عقب ماندگی و پرچم تمامیت ارضی و سنتهای عهد عتیقی و موروثی نمیشودآن را تصاحب کرد.

رضا پهلوی از نظر من اگر امتیازی دارد ادعای حقوق بشر، دموکراسی و آزادی احزاب او  هست وگرنه پسر شاه سابقی که مانند رژیم اسلامی احزاب را ممنوع کرده و هواداران و اعضای آن را زندان و شکنجه و بعضا اعدام کرده که در قرن بیست و یکم  افتخار و امتیاز نیست! چرا چنین شخصی باید وکیل مردم مبارز و آزادیخواه  باشد؟ گذشته را نمی شود و نباید به جای آینده به مردم فروخت.

بابک یزدی

مدیر  اجرائی کانون خاوران دبیر کمیته حزب کمونیست کارگری – واحد شرق کانادا

اینرا هم بخوانید

مهاجرت و سودای زندگی بهتر- کارگر کارگاهی- حمید دائمی

کارگر کمونیست ۸۲۶موج گسترده مهاجرت در سال های اخیر نشانی از وضع اسفناک معیشت زندگی …