خبرها از کاهش ۹۰ درصدی تولید در فولاد اهواز و بحرانی بودن وضعیت این کارخانه حکایت دارد. پیمان شجیراتی از کارگران سابق این کارخانه طی نوشته ای تحت عنوان “آینده مبهم گروه ملی صنعتی فولاد” تصویر روشنی از دزدی های پشت پرده در فولاد اهواز به عنوان نمونه ای از بساط چپاول و غارت سرمایه داری حاکم بدست میدهد که خواندنی است. اما نکته اینجاست که آنچه امروز در فولاد اهواز میگذرد منحصر به این کارخانه نیست بلکه این وضعیت دامنگیر بسیاری از مراکز کارگری از جمله کانون های داغ اعتراضی همچون هفت تپه، آذرآب و هپکو نیز هست. بد نیست نگاهی مختصر به این وضعیت داشته باشیم.
واقعیت اینست که بحران، بی ثباتی و رکود از خصوصیات پایه ای اقتصاد حاکم بر ایران و به قدمت عمر این رژیم است. اما با تشدید دامنه این بحران و فلج اقتصادی حکومت کارخانجات بسیاری به تعطیلی کشیده شده و زندگی و معیشت کارگران بسیاری در خطر نابودی قرار گرفته است.
نکته اینجاست که این وضعیت در ساختار مافیایی حاکم که اساسش بر رانت خواری و دزدی بنا شده ابعاد فاجعه باری پیدا کرده است.
در این سیستم دزدسالار کل دم و دستگاه حاکم مرکب از نهادها و باندهای مختلفش مستقیما دست دارند و یک عرصه دائمی نزاعهای درونیشان نیز بر سر سهم بری بیشتر از خوان یغمائی است که بر سر آن نشسته اند. این چنین است که امروز اعتراض به اختلاس ها و دزدی ها به یک موضوع مهم اعتراض کارگران و همه مردم در سطح جامعه تبدیل شده است. مبارزه علیه دزدی های و چپاولها، مبارزات کارگران گروه ملی، نیشکر هفت تپه، هپکو، آذر آب و دیگر بخش های معترض کارگری را نیز باید در متن چنین شرایطی گذاشت و تبیین کرد.
در سیستم دزدسالار حاکم مقامات حکومتی خود از سرمایه داران عمده و اصلی بوده و ماشین دولتی در خدمت این بساط رانت خواری و مافیایی قرار دارد. برای مثال وقتی کارگران خواهان حق و حقوقی میشوند، تمام دارودسته های دزد حکومتی از جمله استاندار، فرماندار، نماینده مجلس اسلامی، امام جمعه، نیروی انتظامی، شوراهای اسلامی این تشکلهای دست ساز حکومتی، همه و همه، در پناه قانون و کل بساط دستگاه قضایی در برابر کارگر قراز میگیرند. و این داستانی است که در هفت تپه، در آذرآب، در هپکو، و در هر کجا که اعتراضی به پا میشود شاهدش هستیم. تحت چنین شرایطی است که مبارزه کارگر از کارخانه شروع میشود، اما فورا به خیابان کشیده میشود و بعد نیز به چالش کل سیستم حاکم منجر میشود. در این رودررویی از یکسو کارگران از زندگی و معیشتشان و برای داشتن یک زندگی انسانی می جنگند. و جالب اینجاست که در این اعتراضات کارگران فراتر رفته و اعتراضشان به تبعیض ها، نابرابریها، حقوقهای نجومی و کل توحش سرمایه داری حاکم است.
از سوی دیگر کارگران و مردم معترض خود را در برابر سرکوبگری های حکومت و دستگاه قضایی این ماشین سرکوب و جنایت حاکم دیده و ناگزیر به سنگربندی هستند. در همین راستاست که پایان دادن به امنیتی کردن مبارزات و پرونده سازی ها، بسته شدن پرونده های امنیتی تشکیل شده برای کارگران، معلمان و مردم معترض، آزادی فوری و بدون قید و شرط کارگران زندانی، معلمان زندانی و همه زندانیان سیاسی، حق تجمع، حق اعتصاب و آزادیهای سیاسی پایه ای در جامعه خواستهای مشترک کارگران، معلمان، بازنشستگان و همه بخش های کارگری است. دراین سیستم اعتراض کارگران به اعتراض علیه قوانین و کل دستگاه قضایی و قرار داشتن آنها در خدمت سرمایه داری وحشی حاکم است.
در میان این تحرکات اعتراضی، نمونه هایی چون آذرآب، هفت تپه، گروه ملی و هپکو الگوهای قابل توجهی از مبارزه و سازمانیابی اعتراضات قدرتمند را در برابر کل کارگران قرار داده است. در این مبارزات کارگران نیشکر هفت تپه آلترناتیو اداره شورایی را جلوی کل جامعه قرار دادند. کارگران آذرآب در تقابلی جانانه با شوراهای اسلامی این نهادهای دست ساز حکومتی قرار گرفتند و از داشتن نمایندگان منتخب خود سخن گفتند و کارگران هپکو و گروه ملی با مارش زیبای خود در وسط شهر و شرکت فعال خانواده ها در مبارزاتشان راه نشان دادند. درسهای این مبارزات را باید آموخت و همه جا تکثیر کرد. بویژه خواستهای مشترکی حلقه اتصال این اعتراضات به یکدیگر است. از جمله پایان دادن به این بساط دزدی و چپاول، داشتن امنیت شغلی، پرداخت بموقع دستمزدها، افزایش فوری سطح دستمزدها به بالای خط فقر هشت میلیونی، برچیده شدن حقوقهای نجومی به عنوان بخشی از همان دزدی ها و مطالباتی چون درمان رایگان، تحصیل رایگان و تامین مسکن مناسب خواستهای همه کارگران و کل جامعه هستند. از سوی دیگر امروز کارگران و همه مردم بر آزادی های وسیع سیاسی همچون حق تشکل، حق تحزب، حق تجمع، حق رسانه پای فشرده و امروز رساتر از هر وقت شعار کارگر زندانی آزاد باید گردد، زندانی سیاسی آزاد باید گردد به شعار کف خیابان تبدیل شده است. در بستر چنین شرایطی است که گسترش همبستگی های مبارزاتی در سطح جامعه و سوق پیدا کردن جامعه به سوی اعتصابات سراسری است.
این چنین است که برافراشتن پرچم اداره شورایی در مراکز کارگری و وارد عمل مستقیم شدن خود کارگران به عنوان پاسخ متحد کارگری علیه بساط دزد سالای حاکم، رفتن بسوی اعتصابات سراسری با اتکاء و گسترش همبستگی های وسیع مبارزاتی در سطح جامعه، متحد شدن حول خواستهای سراسری علیه تعرضات رژیم به زندگی و معیشتمان و علیه سرکوبگری هایش از جمله تاکید بر آزادی فوری و بدون قید و شرط تمامی زندانیان سیاسی، پاسخ هایی فوری در برابر کارگران گروه ملی، آذرآب، هفت تپه و همه ما کارگران است.
***
“آینده مبهم گروه ملی صنعتی فولاد “
پس از اعتراضات گسترده کارگران گروه ملی فولاد در آذر ماه سال گذشته که منجر به برکناری سرمایه گذار و سهامدار این شرکت و بازگشت مالکیت آن به بانک ملی ایران گردید، وعده های بسیاری از سوی مسئولین مختلف در خصوص احیای دوباره شرکت و رونق تولید در آن مطرح شد. اما با گذشت قریب به یکسال نه تنها هیچکدام از این وعده ها محقق نشد بلکه توده کارگر همچنان خود را در میان گرداب مشکلات ریز و درشت همچون سالهای قبل گرفتار میبیند.
روز شنبه یازدهم آبان ماه پهلوانی مدیرعامل گروه ملی جای خود را به یوسفی داد.این سومین تغییر مدیریت کلان سازمان در یکسال گذشته است.
تغییراتی که جز برای عده معدودی که با خوش رقصی برای مدیریت شرکت و عده دیگر با خوش خدمتی به برخی افراد و نهادهای مذهبی موفق شدند به پست و مقام و جایگاه سازمانی رؤیایی دست یابند، برای توده کارگران ثمر و فایده دیگری نداشت.
هر دو مدیرعامل قبل (غفوری و پهلوانی) با انجام اقدامات فریبکارانه نمایشی و هیاهوی رسانه ای و صد البته در سایه حمایت مقامات دولت، در ارتقاء به سطوح بالای مدیریتی در وزارت نفت و شرکت پتروشیمی از گروه ملی برای خود سکوی پرتاب ساختند.
اما این همه ماجرا نیست بلکه نقشه دیگری برای آینده این شرکت در حال طراحی است.
طبق آمارهای موجود در معاونت فنی و بهره برداری در 6 ماهه نخست سال جاری میانگین تولید در بخشهای مختلف شرکت کمتر از 28% بوده حال آنکه به گفته کارگران این میزان تولید در ماه گذشته به 10% رسیده است.
با توجه به آمار فوق و در نظر گرفتن هزینه های انرژی، استهلاک ماشین آلات، تأمین قطعات و سایر هزینه های جاری شرکت پرسش اساسی این است که چگونه تیم مدیریت غفوری و پهلوانی بااین میزان تولید اندک که سود حاصل از آن حتی کفاف هزینه انرژی برق و گاز مصرف شده را نمیدهد، موفق به پرداخت حقوق به موقع پرسنل در ماههای گذشته شده و رقم نزدیک به 30 میلیارد تومان در ماه بابت پرداخت حقوق و دستمزد کارکنان از کدام محل تآمین میشده است.
پاسخ به این سؤال را باید در زد و بندها و اقدامات پشت پرده مدیران بانک ملی ایران در ساختمان شماره 2577 روبروی پارک ملت در خیابان ولیعصر تهران یافت.ساختمانی که متعلق به شرکت مدیریت طرح و توسعه آینده پویاست.
براساس شواهد موجود و حتی تأیید ضمنی پهلوانی مدیرعامل سابق شرکت هلدینگ، سرمایه گذاری نگاه پویا که زیر مجموعه شرکت مدیریت طرح و توسعه آینده پویاست، در 15 ماه گذشته پرداخت بدهی های گروه ملی فولاد به بانک ملی که رقمی بالغ بر 1700 میلیار تومان بوده و اکنون به کمتر از 200 میلیارد تومان رسیده است و همینطور پرداخت حقوق پرسنل را بر عهده گرفته است.
به بیانی دیگر پس از تسویه طلب بانک ملی باید مالک اصلی گروه ملی فولاد را هلدینگ سرمایه گذاری نگاه پویا دانست که مجموعه ای بیش از 25 شرکت تولیدی در سراسر کشور را در مالکیت خود دارد.
اینکه شرکت سرمایه گذاری و مدیرعامل انتصابی آن بتوانند گروه ملی فولاد را مجددا به چرخه تولید با ظرفیت کامل بازگردانند موضوعی است که در ماههای آتی روشن خواهد شد. اما نکته اصلی این است که اساساً چرا و چگونه این تغییر مالکیت از بانک ملی ایران به شرکت سرمایه گذاری مذکور در خفا و بی سروصدا در حال انجام است؟
ظاهرا با آشکار شدن تخلفات سازمان خصوصی سازی کشور و اعتراضات قدرتمند کارگران هپکو و آذرآب در اراک و کشت و صنعت نیشکر در هفت تپه به واگذاری های این سازمان که منجر به نابودی این شرکت ها که حتی احتمال تعطیلی برخی از آنها وجود دارد، سیاستی دیگر در جابجایی مالکیت صنایع تولیدی به شرکتهای سرمایه گذاری متعلق به مقامات دولتی و وابستگان آنها درحال شکل گیری است. کما اینکه همین هلدینگ سرمایه گذاری توسط صندوق توسعه سرمایه گذاری متعلق به بانک ملی ایران تأسیس شده است و در پشت پرده این صندوق در حال انتقال مالکیت بیش از 100 شرکت تحت پوشش خود به این هلدینگ است.
در این میان بسنده کردن کارگران به دریافت ماهانه حقوق بدون درنظر داشتن اینکه چه عاقبتی در انتظار این شرکت خواهد بود و سکوت و چشم بستن بر تغییر و تحولات در حال جریان؛ به پیشبرد طراحی توطئه تصاحب گروه ملی صنعتی فولاد توسط این شرکت سرمایه گذاری خواهد انجامید.
بنابراین در چنین شرایطی هوشیاری و دقت نظر بسیاری لازم است تا از سوی کارگران گروه ملی به خرج داده شود تا مبادا وقایع سال 96 و ورود سرمایه گذار بی تخصصی که اهدافی غیر از راه اندازی خطوط تولیدی کارخانجات را در سر داشت یکبار دیگر تکرار شود. مطالبه گری و پرسشگری حق کارگران است و لازم است بی درنگ از مدیریت جدید سازمان در همین بدو شروع بکار پاسخ این ابهامات یعنی محل تأمین حقوق پرسنل و نقش شرکت سرمایه گذاری نگاه پویا در اداره گروه ملی صنعتی فولاد را جویا شد.
پیمان شجیراتی کارگر سابق گروه ملی فولاد
دوازدهم آبان 1398
کارگر کمونیست 595
شهلا دانشفر