مندرج در کارگر کمونیست ۷۴۷
شعار “زن زندگی آزادی” خصلت نمای جنبش انقلابی جاری است. این شعار در جنگ علیه داعش در کردستان سوریه شکل گرفت. این شعار در بحبوحه مبارزات زنان در مقابل داعش یکی از وحشی ترین شاخ های اسلامی سیاسی در سوریه، بخصوص در شهر کوبانی شکل گرفت. مقاومت زنان در این شهر در مقابل داعش، نقطه شکست داعش شد. این شعار اما در میان هیاهوی ناسیونالیسم قومی در کردستان سوریه محو شد. جان گرفتن این شعار در بطن مبارزه برای سرنگونی حکومت اسلامی در ایران به نیروی عظیمی تبدیل شده و توجه جهان را به جنبش سرنگونی حکومت اسلامی جلب کرده و این خود بیانگر نفرت عظیم جهانی از جنبش اسلام سیاسی است.
برخی شعارها که این روزها بسیار زیاد شنیده میشود، نیز یادگار انقلاب ۵۷ است که با توجه به نیاز امروز جنبش سرنگونی بازسازی شده و فریاد زده میشود. مانند: “توپ و تانک و فشفشه آخوند باید گم بشه”، سرگذشت این شعار کمی عحیب است. این شعار بازسازی شده “توپ تانک مسلسل دیگر اثر ندارد”، است که در انقلاب ۵۷ در مقابله با سرکوب خشن و خونین حکومت سلطنتی سرمایه مطرح شد. سالها بعد از سوی هواداران تیم های فوتبال تبدیل به فحش شد، بخصوص علیه داوران فوتبال(!) و در طی مبارزات جنبش سرنگونی این شعار به شکل کنونی دگردیسی یافت. شعار دیگر: “شعار می کشم می کشم هر آنکه خواهرم کشت”،که بازسازی شده شعار “می کشم می کشم هر آنکه برادرم کشت است”، اما در این میان یک شعار سال ۵۷ است که جای خالی آن بشدت احساس میشود؛ آنهم “کارگر نفت ما رهبر سرسخت ما” است.
این شعار یکپارچه مردمی بود که به وقت خود در سال ۵۷، بر علیه دیکتاتوری خشن سلطنتی سرمایه بر اهمیت حضور اعتصاب کارگران در مبارزات برای سرنگونی حکومت وقت تاکید میکرد. حیات سلطنت پهلوی به صنعت نفت گره خورده بود، با اعتصاب کارگران شرکت نفت نفتگران کمر دیکتاتوری شاه شکست.
بعد از چهار دهه هنوز هم صنعت نفت، همان نقش حیاتی را در اقتصاد چپاولگر دیکتاتوری مذهبی سرمایه ایفا میکند و به حق مردم چشم انتظار اعتصاب در این صنعت از سوی نفتگران هستند. اما صنایع دیگر هم در این چهار دهه کمابیش مهم شده اند. که می توان به صنایع خودروسازی و یا فولادسازی ها اشاره کرد.
در چهار دهه گذشته کارگران بطور مداوم درگیر مبارزه بوده اند و عملا توانسته اند اعتصاب را علیرغم غیر قانونی بودن آن به حکومت تحمیل کنند. نکته مهم دیگر این است که در دو دهه گذشته در فاصله خیزشهای توده ای، جنبش کارگری در بخش های مختلف در مبارزه مستقیم با حکومت بوده است، و عملا تنور مبارزات علیه حکومت بواسطه بی شمار اعتصاب کارگران گرم نگه داشته شده است. در این اعتصابات شعار سرنگونی داده نمیشد اما به سرعت، اعتصاب بر سر یک خواسته صنفی، بخاطر خصلت دیکتاتوری حاکم به یک مبارزه سیاسی تبدیل میشد.
در چند سال اخیر یک بخش مهم دیگرطبقه کارگر، یعنی بازنشستگان مستقیما رودرو با حکومت قرارگرفتند. چون اینجا نه یک کارفرما یا مدیریت یک شرکت دولتی یا خصوصی بلکه خود دولت به حقوق و دستاوردهای بازنشستگان یورش آورده بود. در ۵ ماه اول سال جاری مبارزات بازنشستگان در سطح وسیع و سراسری شکل گرفت و به درست مطرح شد: “فقط کف خیابان بدست میاد حقمون”؛ و در کنار آن میتوان به اعتصابات یکپارچه و سراسری معلمان اشاره کرد که هر دور رادیکال تر از دور قبل ظاهر شدند. در کنار اینها مبارزات مهم کارگران نیشکر هفت تپه را داشتیم که عملا بسیاری از تلاشهای حکومت در سالهای گذشته علیه کارگران را خنثی کرد و حتی طی این مبارزات آلترناتیو اداره شورایی در بطن مبارزات کارگران نیشکر هفت تپه مطرح شد. همچنین در بطن مبارزات دو دهه گذشته فعالین کارگری به عنوان یک چهره، یک شخصیت مهم در جامعه مطرح شدند، که به نمایندگی از طبقه کارگر حرف داشتند، آلترناتیو داشتند و در این زمینه شکست بزرگی را به بورژوازی تحمیل کردند. و نیز نباید به سادگی از مبارزات کارگران فولاد اهواز، هپکوی اراک، معدنچیان، کارگران شهرداریها و نیز کارگران پیمانی شرکت نفت گذشت که به شکل سراسری و متشکل دست به اعتصاب زدند.
با قتل مهسا امینی بر بطن مبارزات سرنگونی طلبانه کاسه تحمل جامعه لبریز شد و خشم پنهان کل جامعه در کف خیابانها به نمایش گذاشته شد. دو هفته است مبارزات شدید خیابانی در کل ایران براه افتاده و حکومت اسلامی در سراشیبی سقوط قرار گرفته است. و اکنون همه جا دارند فریاد میکشند: اعتصاب. چرا که بخوبی واقفند اعتصاب، جنبش سرنگونی را به نقطه نهایی خود میرساند و اعتصاب کارگران، آن نقطه شکست حکومت اسلامی سرمایه میتواند باشد.
بورژوازی در این دو هفته بیکار ننشسته و سعی بسیار دارد حالا که نتوانسته از رخ دادن یک انقلاب دیگر جلوگیری کند، همه تحلیل هایی که علیه انقلاب بکار میبرد را فعلا در پستوی ذهن خود پنهان کرده و مجبور شده از خیزش انقلابی بگوید. اما در عین حال بطرز ناشیانه ای سعی دارد نفش کارگران را کم اثر جلوه دهد بطوری که به شدت پرهیز دارند حتی واژه “طبقه کارگر” بر زبان جاری سازند. خیلی به ما تحفیف بدهند از طبقه کارگر به عنوان “طبقه کم برخوردار” یاد میکنند!
بسیاری از جوانان که در کف خیابان به مبارزه تن به تن با سرکوبگران مشغولند یا خود کارگرند، یا فرزند کارگری هستند؛ اما ضرورت حضور خود کارگران بیش از هر زمانی در خیزش انقلابی جاری اهمیت پیدا کرده، این حضور با اعتصاب کارگران ممکن است.
اعتصاب سراسری کارگری به قدرت خیزش انقلابی که در کف خیابان علیه جمهوری اسلامی در جریان است می افزاید و عملا حکومت را به سوی سرنگونی سوق میدهد و در کنار آن اعتصاب کارگران، قدرت طبقه کارگر را به کل جامعه نشان خواهد داد.
“کارگر نفت ما رهبر سر سخت ما” میتواند و باید به متن مبارزات جاری برگردد. این بار اما بر متن دستاوردهای مبارزات چهار دهه گذشته جنبش کارگری یعنی سوسیالیسم میتواند واقعا صورت عملی بخود گیرد، و نوید یک جامعه آزاد و برابر، فارغ از هر گونه هویت تحمیلی غیر انسانی را بدهد که در شعار زن زندگی آزادی تبلور یافته است.