حضور قاضی عصمتالله جابری در تلویزیون جمهوری اسلامی یعنی کسی که لقب مرد اعدام در ایران را دارد یک حادثه اتفاقی نیست. حتی مسئله به اعدام وحشیانه شهلا جاهد و اظهارات وقیحانه این آدمکش اسلامی در این مورد محدود نمی شود. اگر چه خود این قاضی بی شرم هم اعلام می کند که علیرغم همه تقلا و تبلیغات جمهوری اسلامی افکار عمومی مخالف اعدام شهلا جاهد بود. ( در این مورد در پایان نوشته بیشتر خواهیم پرداخت)
عصمتالله جابری یکی از آدمکشان حرفه ای جمهوری اسلامی است. او اجرای حداقل ۳۵۰ حکم قصاص را در پرونده خود دارد. مسئله فقط اعدام نیست. خودش با افتخار در گفتگو با مهر می گوید سه حکم قطع دست را نیز اجرا کرده است. او در همین مصاحبه با خونسردی تمام از این حرف می زند که اعدام “سعادتی” است که نصیب محکومان به اعدام می شود. باور کنید این تنها در جمهوری اسلامی است که این چنین از کشتن آدمها ابراز رضایت می شود و از آدمکشان حرفه ای چنین ستایش می شود. چرا که این حکومت آدمکشان حرفه ای است.
با این حال اینکه امروز یک جلاد و آدمکش را به تلویزیون می آورند که در کمال خونسردی از پرونده جنایتکارانه خود دفاع کند و یا از او تمجید بعمل آورند، دلیل دارد. دلیلش این است که می دانند طوفانی در راه است. می دانند که مردم از این همه آسیبی که حکومت به آنها وارد آورده است خشمگین و عصابانی هستند. حرکت اعتراضی خیابانی مردم علیرغم شرایط خطرناک کرونا دوباره سرباز کرده است. چنان نگرانند که مهره های سوخته ای مثل خاتمی نسبت به بروز طغیان اجتماعی در جامعه هشدار می دهند. جمهوری اسلامی برای مقابله با طغیان احتمالی مردم می خواهد ظرفیت آدمکشی خود و آدمکشان حرفه ای اش را به رخ شهروندان بکشد. اینکه چقدر این نمایشات می تواند مردم را بترساند بحث دیگری است. قادر نیستند از بروز حرکتهای اعتراضی مردم جلوگیری کنند. همانطور که جمهوری اسلامی با این همه دستگاه سرکوبش نتوانست جلوی تکرار شورش های خیابانی را در سالهای گذشته بگیرد. مردم دارند نیرویشان را جمع می کنند که اینبار قوی تر از گذشته به میدان بیایند. جمهوری اسلامی و مردم ایران وارد فاز تعیین کننده ای از نبرد شده اند. حکومت دست به کشتار می زند تا بماند و مردم برای زنده ماندن باید این حکومت را به زیر بکشند. لازم است که نیرویمان را در ابعاد میلیونی متحد و متشکل کنیم تا کمر این رژیم وحشی و جنایتکار را به خاک بمالیم.
از آنجایی که عصمتالله جابری در مورد کیس شهلا جاهد حرف زده است ما هم اینجا چند نکته را یاد آوری می کنیم و اجازه نمی دهیم که حرفهای کینه توزانه این آدمکش اسلامی حقیقت پرونده شهلا جاهد را خدشه دار کند.
شهلا یک پرستار بود و عاشق فوتباليست معروف ايرانی ناصر محمد خانی شد و این دو نفر زندگی مشترک مخفی را با هم در آپارتمانی در تهران شروع کردند. ناصر محمد خانی همزمان همسر لاله سحرخیزان بود و لاله در مهرماه سال ٨١ در تهران به قتل میرسد، در حاليکه ناصر برای مسابقه فوتبال به آلمان رفته بود و شهلا در رابطه با اين قتل دستگير ميشود.
قبل از اينکه تحقيقاتي انجام بشود و چيزي اثبات شود در رسانه های حکومتی شهلا را به عنوان قاتل معرفی کردند و او را در زندان مخفی و مخوف اطلاعات زير بازجوئی همراه با شکنجه بردند. شهلا چند سال قبل در تماسی تلفنی از زندان به مینا احدی گفت: «چندين روز و چندين هفته زير بازجوئی بودم. هر کاری ميتوانستند با من کردند. تا پای مرگ شکنجه ام کردند٬ تحقيرم کردند، هفته ها آزارم دادند و بالاخره مجبورم کردند آنچه را که آنها ديکته ميکنند٬ بگويم. حتي تهديدم کردند که دختر کوچکی از اقوام مرا که همچون فرزند من بود٬ به آنجا آورده و به او آزار ميرسانند… براي اينکه دست از سرم بردارند٬ هر آنچه آنها ميحواستند را «اقرار» کردم. بعد از اینکه شکنجه ها تمام شد در دادگاههای بعدی اعتراض کردم و اتهام قتل را رد کردم اما کسی گوشش بدهکار نیست».
وکيل پرونده شهلا، عبدالصمد خرمشاهي، همواره گفته است اين پرونده ده ايراد حقوقي دارد. از جمله در محل قتل سيگاري نيمه کشيده پيدا شده و شهلا اصلا سيگاری نيست. ضربه های چاقو توسط يک نفر چپ دست زده شده و شهلا با دست راست کار ميکند٬ جسد را بعد از به قتل رساندن٬ لباس تميز پوشانده اند و اين از عهده شهلا برنمی آيد در رسيدگي ابتدائی به اين پرونده، شاهد يك بررسی شفاف نبوديم و ايرادات شكلی و ماهوی زيادی از ابتدا در پرونده وجود داشت. تحقيقات اوليه به صورت كامل انجام نشد، شهود و مطلعين حاضر نشدند، بررسی هایي علمی صورت نگرفت و از سوی ديگر رسيدگی با سرعت انجام شد و … معاینه پزشکی از لاله نیز نشان داد که احتمالا قبل از اینکه لاله به قتل برسد به او تجاوز شده است.
اما سیستم قضائی رژیم، تصمیمش را قبل از بازجوئی و اثبات چیزی گرفته بود. قصد داشت شهلا را قاتل معرفی کند و از این اقرار استفاده کرد و شهلا را ۱۰ آذر ۸۹ در زندان اوین اعدام کرد.
دادگاه شهلا به یکی از جنجالی ترین دادگاهها تبدیل شد و همگان از زبان شهلا شنيدند که به زور شکنجه و تهديد از او اعتراف گرفته اند. شهلا جاهد در اين دادگاه از رفتارهاى وحشيانه در زندان و بى عدالتى موجود در دادگاه انتقاد کرد و گفت که قربانى ميشود تا اصل پرونده قتل مورد بررسى قرار نگيرد.
شهلا يک زن جوان٬ باهوش و علاقمند به هنر و شعر است. او در زندان شعر می گفت و بدليل خصوصیات و توانائی هایش مورد احترام زنان زنداني بود. فعالیت گسترده ای علیه حکم اعدام شهلا در ایران و در سطح بین المللی انجام گرفت که کمیته بین المللی علیه اعدام و مینا احدی نقش زیادی در این کمپین ایفا کردند. از زندگي او فيلمي تهيه شده بنام «کارت سرخ» که در رسانه هاي بين المللي نشان داده شده و در برخی فستیوال ها از جمله در هلند به نمایش درآمده است.
شهلا جاهد قربانی یک رژیم جنایتکار و زن ستیز شد. با اعدام شهلا جاهد یکبار دیگر ضدانسانی بودن اعدام در ابعاد وسیعی برای مردم روشن شد. اعدام قتل عمد دولتی است و باید ملغی شود. دیر نخواهد بود روزی که آمرین و عاملین قتل شهلا جاهد ها را به پای میز محاکمه بکشانیم.
سرنگون باد رژیم اعدام جمهوری اسلامی
هرمز رها- مسئول کمیته بین المللی علیه اعدام (0046737896505)
حسن صالحی- سخنگوی کمیته بین المللی علیه اعدام (0046703171102)
۲۲ اردیبهشت ۱۳۹۹- ۱۱ مه ۲۰۲۰