این هفته حسین ذوالفقاری معاون وزارت کشور جمهوری اسلامی از تشکیل کمیته ای تحت عنوان “کمیته رصد برای تامین امنیت کشور” خبر داد و گفت که این کمیته در سال ۹۹با حضور دستگاههای اطلاعاتی و امنیتی و سایر دستگاهها تشکیل شده است. او گفت این کمیته بطور مستمر در طول سال وضعیت کشور را رصد میکند و “کوچکترین مشکل و نارسایی را در کوتاهترین زمان ممکن پیگیری خواهد کرد” بنا به گفته او شورای عالی امنیت کشور تشکیل این کمیته را تصویب کرده است. او گفت که “افزایش آسیبها در حوزه اقتصادی، معیشتی، و همچنین پیامدهای بیماری کرونا و تاثیرات آن در زندگی مردم کار تامین امنیت را سخت تر کرده است”.
گویی تا کنون کم کمیته و زندان و نهاد و جاسوس و وزارتخانه و قوه قضائیه و نهاهای امنیتی داشته اند و تازه به فکر رصد اعتراضات مردم افتاده اند! همه میدانند که حکومت اسلامی یک حکومت پلیسی و سرکوب و زندان است. از ابتدای روی کارآمدنش چنین بوده است. کارشان مدام این بوده است که هر روز طرح و نقشه ای برای مقابله با اعتراضات بخشهای مختلف مردم بریزند. حتی بارها مانور ضد شورشهای کارگری در جلوی چشم مردم برپا کردند. میخواستند با این نوع تحرکات و تقلاها رعب و وحشت ایجاد کنند و مردم را مرعوب کنند. اکنون نشسته اند و بررسی کرده اند و به این نتیجه رسیده اند که همه این تلاشها به شکست رسیده و بی فایده بوده است. همه کس میداند و می بیند که جامعه ایران جامعه ای سراپا پر از التهاب و مبارزه و اعتراض و اعتصاب است و تمام تلاشهای حکومت برای ساکت کردن جامعه به شکست کامل کشیده است. تشکیل کمیته رصد در واقع اعترافی به این شکست است.
مساله اساسی اینست که کل این حکومت با زندگی مردم در تضاد و تناقض کامل است. اقتصادش یک اقتصاد قاچاق و مافیائی است و برای مردم فقط فقر و فلاکت و گرانی و مشقت تولید میکند. اسلام و سنتهایش بر گرفته از عقب مانده ترین سنتهای دورانهای جاهلیت است و با ارزشهای امروز جامعه بشری مطلقا خوانایی ندارد و زنان و جوانان و مردم میخواهند آزاد و مدرن و با معیارها و سنتهای این قرن زندگی کنند. قوانین و دادگاههایش سرکوبگرانه و ضد دخالتگری و تحرک و تصمیم مردم است. هیچ چیز این حکومت با زندگی انسانی خوانایی ندارد. مردم جان بلبشان رسیده است. بویژه با این اقتصاد فلج و به گل نشسته ای که درست کرده اند بخش اعظم جامعه یعنی کارگران و معلمان و بازنشستگان و پرستاران تامین ساده ترین معاش روزانه برایشان به یک شکنجه و زجر و عذاب تبدیل شده است.
نتیجه اینکه کل این اوضاع برای مردم مطلقا قابل تحمل نیست. جمهوری اسلامی تا کنون با زور زندان و سرکوب و تهدید و دستگیری سرپا مانده است. اما فضای جامعه بیشتر و بیشتر به سمت سرنگونی چرخیده است. مردم علنا دارند علیه آخوندها و قوانین اسلامی حرف میزنند. بخشهای مختلف مردم بطور علنی از جارو کردن بساط حکومت و سرنگونی حرف میزنند. زندانیان سیاسی در مقابل فشارها و تهدیدها سینه سپر میکنند و سیاستهای حکومت را به مصاف می گیرند. اعتراضات و اعتصابات و تجمعات کارگران و معلمان و بازنشستگان هر روز گسترش بیشتری می یابد.
نتیجه اینکه فشارها و تهدیدات و اعدام و زندان که قرار بوده است مردم را مرعوب کند، آشکارا نتیجه عکس داشته است. هیچ حکومتی نمیتواند با اراده اکثریت عظیم مردم برای رهایی برای مدت طولانی ایبا سرکوب و زندان مقابله کند. بویژه امروز در دنیای ارتباطات و مدیای اجتماعی و همبتسگی و پیوندهای بین المللی بخشهای مختلف مردم این نوع حکومتها بیش از همیشه به یک وصله ناجور در جامعته بشری تبدیل شده اند و یکی یکی دارند گورشان را گم میکنند. هیچ وقت در تاریخ هیچ حکومتی نتوانسته مدتهای مدید علیه اکثریت مردمی که قصد سرنگونیش را دارند بایستد. و امروز این حکم صد بار بیشتر صادق است که وقتی که مردم اراده کنند با سرکوب نمیشود آنها را عقب راند.
این وضعیت جمهوری اسلامی است و تشکیل “کمیته رصد” و اعلام علنی آن در واقع بیش از هر چیز تلاشی برای روحیه دادن به صفوف روحیه باخته خود حکومت است . میخواهند بگویند ما حواسمان هست و اگر سیاستهای تاکنونی برای ارعاب مردم به شکست رسیده، کارهای دیگری را در دستور داریم. بعلاوه فضای سرنگونی طلبی گسترده در جامعه صفوف این حکومت را به هم ریخته و نهادهای مختلف را به جان هم انداخته است. تلاش برای تخفیف اختلافات و یک نوع معدل گرفتن از موضع جناحهای مختلف هم هدف دیگر حکومتیان از تشکیل چنین نهادهایی است.
سوال اینست که آیا چنین تلاشهایی کمکی به بهبود وضعیت حکومت خواهد کرد؟ جواب به این سوال هم قطعا منفی است. اینها هرچه از جاسوسی و رصد و تهدید و دستگیری و زندان از دستشان بر آمده کرده اند و به اینجایی رسیده اند که الان هستند. هرروز هم دارند بیش از پیش عقب رانده میشوند و توازن قوا به زیانشان تغییر میکند. در این شرایط باید به خودشان و به صفوفشان روحیه بدهند اما عملا کار بیشتری نمیتوانند بکنند. مردم هم در واقع نمیتوانند در مقابل این همه فقر و مشقت و محرومیت ساکت بمانند. خشم و انزجار سراپای جامعه را گرفته است و این خشم و انزجار علیرغم هزینه های سنگینی که مردم پرداخته اند مدام از جایی بیرون زده و در درون حاکمین اسلامی سرمایه شکاف بیشتری ایجاد کرده است.
جامعه ایران آبستن یک انقلاب اجتماعی علیه حکومت و کل سیستم حاکم است و با این تلاشها و تقلاها و کمیته رصد و امثال آن درست کردن نمیشود سیر حرکت پر صلابت این جامعه برای رهایی و دست یابی به آزادی و برابری و رفاه را متوقف کرد.
انترناسیونال 913