کیهان:”دوراهی خطیر و خطرناک پسابرجام”

روزنامه کیهان در باره برجام و اختلافات باندهای دولتی و بیت رهبری بر سر مفاد و … به حکومت هشدار داده است. یادداشت روز کیهان و یک گزارش در این باره برگرفته از کیهان ضمیمه می باشد. روزنه

انقلاب و نظام اسلامی طی چهاردهه تاریخ حماسی و شکوهمند مبارزه و پایداری در برابر نظام تجاوزگر و سلطه‌طلب غرب تجددی به رهبری آمریکا، هیچ‌گاه در موقعیتی چنین خطیر و سرنوشت‌ساز قرار نداشته است که اکنون به شکل تناقض‌آمیزی درگیر آن می‌باشد. ماهیت به غایت خطرناک و تعیین‌کننده این وضعیت بحرانی که بقا و تداوم سیر پیش‌رونده انقلاب اسلامی را به چالش می‌کشاند، نه به دلیل فزونی و تشدید قدرت خصم و نه به واسطه کاهندگی و تضعیف قابلیت‌های مبارزه و مقاومت نیروی خودی است. بر عکس در قیاس با هر برهه‌ای از این چهاردهه، هیچ‌گاه دشمن چنان‌که اکنون ضعیف و عاجز می‌باشد، نبوده است. کما اینکه نظام اسلامی هرگز به اندازه ظرفیت و توانی که در وضع حاضر واجد آن می‌باشد، در اختیارنداشته است. تناقض‌آمیزی این موقعیت بالقوه خطرناک و آسیب‌زا نیز در همین حقیقت نهفته است که چالش کنونی در اوج توان ما و در حضیض قدرت آمریکا در جریان می‌باشد.
اما رمزگشایی از این تناقض‌نما و حل آن برعکس آنچه در بدو امر به ذهن می‌نمایاند، دشوار نیست. برای حل این معضل ظاهری؛ پرسش از دلایل پیدایی این موقعیت بالقوه تهدید‌کننده و به غایت خطرآفرین، کفایت می‌کند. با توجه به اینکه طی تمام چهاردهه تاریخ ظهور و بالندگی انقلاب اسلامی حتی یک روز خالی از خصومت‌ها و توطئه‌های غرب به رهبری آمریکا نبود، با این حال بدون هیچ اغراق و گزافه‌ای تا همین رویارویی‌های اخیر نیز همیشه پیروز و سربلند بوده‌ایم. اما چه تغییر و تحولی ما را به این نقطه کشانده است؟
هنگامی که به وضوح هر ناظر کمابیش آشنا به حقایق و واقعیات سیاسی-امنیتی می‌تواند تغییر معادلات قدرت به نفع نظام اسلامی را تشخیص دهد، آیا دگرگونی در ماهیت تهدیدات علت پیدایی این وضعیت است؟ بی‌شک تشدید اقدامات خصمانه آمریکا ، نقض مکرر برجام و طراحی آنچه«مادر تحریم‌ها» خوانده شده حکایت از تلاش‌های تازه آمریکا در میدان خصومت‌های دیرپای آمریکا بر ضد مردم و کشور می‌کند. اما حتی اگر گزینه نظامی که بطور قطع بیرون از امکانات و توانایی بالفعل آمریکاست به روی میز بازگردد، این گزینه به علاوه گزینه تحریم‌ها چه تحول تازه‌ای در این زمینه به وجود می‌آورد؟ این تغییرات هر چه که باشد ، حداکثر تغییری درجه‌ای و کمّی در تهدیدات آمریکا ایجاد می‌کند، نه تغییر ماهوی که معادلات موجود را به شکل خطرناکی دگرگون نماید! این دسته از تغییر تهدیدات به هر میزان که باشد قطعاً هرگز به اندازه وضعیت پیش از برجام تهدید‌کننده نخواهد بود. برجام هر ضرری که داشته است، منافع راهبردی ناشی از راهبرد نرمش قهرمانانه را نیز داشته است. اولاً، جبهه همراه خصم اصلی یعنی آمریکا را مخدوش و مختل کرده است. گذشته از عدم امکان همراهی روسیه و چین با آمریکا در وضعیت کنونی، حتی همراهی اروپا با تحریم‌های پسابرجامی محل سؤال است. در بدترین حالت نیز تحریم‌های آمریکایی پسابرجام در موقعیت قبلی آن نخواهد بود تا بتوان از آن، وضعیت خطیر کنونی را فهم کرد!
با توجه به اینکه تغییرات احتمالی در جبهه خصم بویژه آمریکا نمی‌تواند معمای تناقض‌آمیز و موجود در موقعیت کنونی را مفهوم کند، منطقاً پاسخ را بایستی در تغییرات جبهه خودی جست‌وجو کرد. از آنجایی که آرای مردم در دو انتخابات ۹۲ و۹۶ ریاست جمهوری حمل بر تمایل آنها به مذاکره و حل بحران هسته‌ای شده است، این ممکن است به معنای تضعیف مقاومت مردمی و شکنندگی آنها در برابر «برگشت به دوران تحریم» گرفته شود. بدون اینکه نفیا و یا اثباتا تغییر رأی مردم در دو انتخابات ریاست جمهوری را به معنای ذکر شده، مورد مناقشه قرار دهیم، رد این نظر با دلایل واضح‌تر و غیر قابل تردید یا تشکیک نیز ممکن است. اولاً مگر پس از برجام ما از تحریم‌ها و دوران آن گذشتیم که اقدامات خصمانه آمریکا در نقض برجام و تحدید تحریم‌ها برگشت به دوران تحریم‌ها به حساب آید؟
به شهادت همگان اعم از موافق و منتقد یا مخالف برجام، دوران پسابرجام با پیش از آن تحولی ماهوی به خود ندیده است که به معنای آسودگی مردم از تحریم‌ها و یا بهره‌مندی آنها از فضای آرام بدون تحریم باشد. با توجه به این حقیقت حتی تحریم‌های تازه نیز نمی‌تواند به عنوان دلیلی بر پیدایی وضعیت تازه در جبهه مردم باشد که به اعتبار آن یا به بیان روشن‌تر با طرح از میدان به در رفتن یا شکنندگی و ضعف مردم، سخن از تغییر معادله قدرت و مقاومت به میان آورد. ثانیاً هیچ‌کس نمی‌تواند ادعا کند که رأی مردم بر فرض قبول معنای انتسابی به آن، وادادگی و تسلیم در برابر دشمن بوده است. در بدترین حالت مردم خواسته‌اند که در عین حفظ عزت و اقتدار یعنی حفظ دست‌آوردهای هسته‌ای، گردش و جریان عادی اقتصاد و معیشت را نیز شاهد باشند. به شهادت تمام نظرسنجی‌هایی که از داخل و یا از سوی طرف‌های خارجی صورت گرفته است، مردم هیچ‌گاه تسلیم و سازش مطلق یعنی وا دادن در برابر تهدیدات دشمن و شکست را نمی‌پذیرند و نخواسته‌اند. ثالثاً همانگونه که این نظرسنجی‌ها گویای آن است مردم با آگاهی از رفتارهای قلدرمآبانه و استکباری آمریکا در نقض برجام، گزینه ادامه مقاومت را انتخاب کرده‌اند. در واقع در وضعیت پسابرجام با آگاهی از حقیقت بهانه‌جویی‌های آمریکا بی‌شک اگر ظرفیت و توان مقاومت مردم افزون نشده باشد که بر اساس تجربه چهاردهه گذشته شده است، قطعاً کمتر نشده است. از پیامدهای مبارک نرمش قهرمانانه و در حقیقت مهم‌ترین آنها چه در خارج و چه در داخل خصوصاً در رابطه با مردم، درک این حقیقت است که رفتارهای آمریکا جز از سر خصومت بی‌منطق و غیر انسانی نیست. بلکه همان‌گونه که به کرات و با تعابیر مختلف مقامات آمریکایی از جمله گاسپاروانبرگر وزیردفاع ریگان رئیس‌جمهور آمریکا، صراحتاً در سفر به خلیج‌فارس و بر روی ناو آمریکایی و در دیدار با نظامیان آمریکایی گفت؛ آنها به چیزی کمتر از خشکاندن ریشه ملت ایران رضایت نخواهند داد و غیر از آن هرچه در مورد حقوق بشر، بمب هسته‌ای و تروریزم و تهدیدات ایران در منطقه می‌گویند، بهانه‌ای برای تأمین این هدف است.
بنابراین در پرتوی چنین درکی از ناحیه مردم اگر تغییری در معادله قدرت اتفاق افتاده باشد، به نفع مقاومت سرسختانه‌تر و بدون تردید یا تزلزل است که نتیجه آن، کاهش خطر تهدیدات دشمن است نه افزایش آن!
اما در وضعیتی که امکانات و ابزارهای خصم برای تهدید و خصومت‌ورزی، تغییری ماهوی را نشان نمی‌دهد و در جبهه خودی در مردم هم ضعف و سستی که به معنای وادادگی و قبول شکست باشد را نمی‌توان دید، چرا بایستی سخن از موقعیتی خطرناک و بی‌سابقه در تاریخ خصومت‌های غرب به رهبری آمریکا علیه ملت ایران و انقلاب یا نظام اسلامی به میان آورد؟ ذکر این نکته علیرغم وضوح آن بی‌فایده نیست که پاسخ این سؤال، تغییر ماهوی در ظرفیت‌ها و امکانات کشور در پاسخ‌گویی به تهدیدات و طرح‌های آمریکا نیز نیست. در واقع اگر تغییری در این زمینه رخ داده باشد همان‌طوری که بدواً گفته شد در جهت مثبت است. به نظر نمی‌رسد که ابهامی در افزایش توانایی‌ها و ظرفیت‌های سیاسی، نظامی کشور وجود داشته باشد. بر کنار از افزایش قدرت دفاعی کشور، یک تغییر مهم در این زمینه پیروزی‌های حاصله در منطقه است که با از بین بردن یا کاهش بسیار زیاد خطر تروریزم و خنثی‌ کردن طرحهای منطقه‌ای آمریکا، همزمان قدرت دفاعی و قابلیت سیاسی کشور را برای مقابله با هر اقدام خصمانه و تهدید جدید آمریکا و غرب به میزان بسیار بالایی افزایش داده است.
اکنون با حذف تمامی احتمالاتی که می‌توانست پاسخگوی سؤال ما باشد و با آگاهی از اینکه در شرایط پس از برجام و نرمش قهرمانانه، معادلات قدرت نسبت به قبل از آن و حتی طی چهاردهه گذشته به نفع کشور می‌باشد، می‌توان از تحولی راهبردی سخن گفت که ریشه و منشاء اصلی تهدید بی‌سابقه و بسیار خطرناک وضعیت موجود است. با اینکه از آغاز پیروزی انقلاب اسلامی خصومت غرب به رهبری آمریکا علیه نظام برآمده از انقلاب و مردم انقلابی ایران، پایدار و ریشه‌ای، متوجه نابودی کشور به هر شکل ممکن، از جمله تجزیه یا جنگ داخلی ودیگر ‌اشکال ممکن بوده است، در حال حاضر راهبردهای این کشور به دلایل مختلف با تغییراتی همراه بوده است. وجه مهمی از این تغییرات مربوط به دیدگاه‌های سیاسی حاکم بر آمریکا در مورد جبهه‌بندی‌های درونی ایران و گروه‌های سیاسی کشور می‌باشد. آمریکا در تلاش برای ایجاد شکاف و چند دستگی در نظام سیاسی کشور و در جامعه، از همان آغاز به دنبال یافتن نیروها و افرادی در میان جناح‌ها یا گروه‌ها و شخصیت‌های به اصطلاح میانه‌روی سیاسی بوده است که بتواند به کمک آنها طرح‌های خود را برای مهار و براندازی انقلاب اسلامی و نظام انقلابی حاکم بر ایران دنبال کند. آغاز این تلاشها با دیدار برژینسکی دستیار امنیت ملی دولت کارتر با بازرگان بود که بعدها در جریان ایران گیت با سفر دستیار امنیت ملی ریگان و دیدار با نمایندگانی از سوی آقای هاشمی رفسنجانی ادامه پیدا کرد. این سیاست که در زمان دولت‌های آقای هاشمی دنبال گردیده پس از دوم خرداد ۷۶ با سرمایه‌گذاری جدی‌تری ادامه یافت و مطابق اظهارات هیلاری کلینتون و دیگر مقامات آمریکایی در جریان فتنه ۸۸ به میزان زیادی در تلاش برای ایجاد کودتای مخملی در کشور به اهداف خود نزدیک گردید.
با این حال برجام نشان داد در راهبرد سیاسی آمریکا در مواجهه با انقلاب اسلامی و نظام سیاسی کشور تحولی جدی و ظریف رخ داده است که پیچیدگی و ماهیت خطیر موقعیت کنونی کشور در آن نهفته است. این تحول که ظاهراً با تأسف تمام، مورد غفلت کلی قرار گرفته است، علت شکست برجام نیز می‌باشد زیرا صرف‌نظر از ماهیت و نیت واقعی روحانی و دولت وی، راهبردی که مبنای ورود و عملکرد وی و تیم او در مذاکرات هسته‌ای شد به اعتبار رویکرد یا راهبرد سیاسی پیشین آمریکا طراحی شده بود. این تصور و توهم که آمریکایی‌ها با یافتن به اصطلاح نیروهای معتدل و میانه‌رو در پیگیری راهبرد سیاسی خود، آنچه را این نیروها خواهان آن هستند بدون هیچ تردید و ابهامی براحتی خواهند داد، اساس راهبردی روحانی و تیم وی در مذاکرات هسته‌ای قرار گرفت. نتیجه این راهبرد به واسطه اعتماد بی‌قید و شرط به آمریکا قرارداد نامتوازنی گردید که صرف نظر از عدم توازن، فاقد سازوکارهای مناسب برای مواجهه با بدعهدی و تخلفات فعلی آمریکا از آن است.
اما آنچه اکنون کشور را در خطیرترین وضعیت آن طی چهاردهه گذشته در مواجهه با آمریکا قرار داده است، تداوم و استمرار تلقی غلط روحانی و دولت وی در مورد راهبرد‌های آمریکاست که جریانات اصلاح‌طلب نیز در آن‌ اشتراک دارند. با اینکه برجام نشان داده است که راهبرد آمریکا در قبال نیروهای منتقد یا مخالف و یا معارض درونی کشور، شکل پیچیده‌ای به خود گرفته است، تداوم این نگاه در مورد این راهبرد، نتیجه‌اش وضعیت کنونی است. در این وضعیت از یک طرف با کشوری روبه‌رو هستیم که چون همیشه با تمام توان و بصورت فعال با برنامه‌ای منسجم در میدان جنگ و خصومت علیه کشور حاضر است اما در مقابل آن دولتی قرار دارد که همچنان به دنبال جلب نظر آمریکا و غرب بوده و اقتضائات حضور در نبرد فعال و جنگ همه‌جانبه آمریکا را رعایت نمی‌کند. آنجا که حتی حاضر نیست علیرغم نقض مکرر برجام و تخلفات بیشمار آمریکا، مطابق همین قرارداد نامتوازن برجام عمل کرده و به اقدام متقابل دست بزند. با اینکه رفتار شوک‌آور و غیر قابل انتظار آمریکایی‌ها، روحانی و دولت وی را متحیر و گیج کرده است، به واسطه امتناع از قبول تحول در راهبرد سیاسی آمریکا در رابطه با نیروهای معتدل و میانه‌رو به‌ اشکال مختلف از زیر بار طراحی راهبرد مناسب با این تحول راهبردی آمریکا و رها کردن راهبرد سابق خود در جلب نظر آمریکا و غرب خودداری می‌کند. از جمله اینکه با تفکیک میان اروپا و آمریکا به سیاست شکست‌خورده دیگری برمی‌گردد که در قرارداد سعدآباد نتیجه آن را دیده است. در حالی که پس از برجام نیز اروپایی‌ها نشان دادند که مثل همیشه در زمینه مواجهه با ایران، طراح و سیاستگذار آمریکا بوده و آنها صرفاً مجری برنامه‌ها و اوامر آمریکا هستند.
با اینکه پیچیدگی رفتار و عملکرد اروپایی‌ها در چارچوب راهبرد جدید آمریکا مسئله‌ای است که در تناسب با این راهبرد نباید مورد غفلت قرار گیرد، اما نتیجه حاصله یکی است. در هر حال بعید است کسی شک یا تردیدی در این داشته باشد که وضعیت کنونی تا چه حد خطرناک و تهدید‌کننده است. نتیجه نبردی که در آن یک طرف با خصومت تمام با طراحی حملات پی‌در‌پی و فلج‌کننده، مصمم برای از پا درآوردن نیروی مقابل است، در حالی که طرف مقابل به‌اشکال مختلف از حضور جدی در میدان نبرد سر باز زده و یا به انکار واقعیت خصومت خصم دست می‌زند یا اینکه به دنبال جلب نظر محبت‌آمیز وی می‌باشد و یا نهایتاً خود را مشغول جلب نظر متحد خصم می‌کند، روشن است. این وضعیت عجیب است که کشور را در خطرناک‌ترین موقعیت تاریخی خود پس از انقلاب اسلامی قرار داده است. طی چهار دهه گذشته حتی زمانی که به طور مثال آقای هاشمی در خط همراهی با راهبرد پیشین آمریکا عمل می‌کرد، هرگز نسبت به ماهیت خصمانه آمریکا و اقدامات توطئه‌آمیز آن غفلت نداشت، بلکه به تناسب به اقدامات متقابل در برابر آن دست می‌زد، در حالی که هنوز آمریکا در چارچوب راهبرد قدیمی خود حاضر به سرمایه‌گذاری بر روی به اصطلاح نیروهای میانه‌رو و معتدل بود. اما در وضعیت حاضر با اینکه برجام نشان داده است آمریکا براحتی نیروهای معتدل و میانه‌رو را قربانی کرده و حاضر به قبول هیچ‌گونه هزینه‌ای برای آنها نیست، استمرار عمل و تصمیم‌گیری در چارچوب راهبرد قبلی آمریکا هیچ معنایی جز خودکشی ندارد. اما عدم قبول واقعیت جدید راهبرد آمریکا تنها به معنای خودکشی نیروهایی نیست که بر اساس راهبرد پیشین آمریکا در مورد سرمایه‌گذاری بر روی نیروهای میانه‌رو و معتدل عمل می‌کنند. ادامه عمل در این چارچوب به معنای سوق دادن کشور به سمت شکست قطعی مردم و بالا بردن دست نظام و تسلیم ایران نیز هست. چون این‌کار معنایی جز پشت کردن به میدان جنگ و واگذاری آن به دشمن ندارد که فعال مایشاء و بدون مانع و اقدامات دفاعی یا تهاجمی مناسب، حملات خود را تا فروپاشی و تسلیم کامل کشور و مردم ادامه می‌دهد.
روشن است که حل این وضعیت تناقض‌آمیز و چاره آن در چیست. لازم است که آقای روحانی و دولت وی به عنوان نیروی اصلی در جبهه نبرد کنونی از توهمات به‌در آمده و واقعیت راهبرد تازه آمریکا را بپذیرد. برجام علیرغم ضررهای بی‌شمار آن نفع‌های متعددی داشته است. از جمله این نفع‌ها، آگاهی از تحول رویکرد راهبردی آمریکا در مواجهه با کشور، از راهبرد تفکیکی به راهبرد یک کاسه است که البته پیچیدگی‌ها و ظرافت‌های آن در جای خود باید مورد بحث قرار گیرد.
در صورت درک این تحول همان‌طوری که در آغاز گفته شد، در میدان نبرد پسابرجامی، تعادل نیروها هیچ‌گاه به اندازه حال به نفع انقلاب اسلامی، نظام و مردم انقلابی ایران نبوده است. اگر چهاردهه مقاومت، جز تداوم و پیشروی انقلاب اسلامی در مقابل شکست غرب به رهبری آمریکا نتیجه‌ای نداشته است، نتیجه نبرد در وضعیت کنونی در قیاس با هر زمان دیگری به‌طور مشخص و روشن به نفع مردم ایران خواهد بود. ان‌شاءالله—————–

کیهان:هشدارهایی که در توافق هسته‌ای شنیده نشد

در حالی که خسارت‌آفرین بودن مسیر توافق هسته‌ای و عدم پایبندی آمریکا به تعهدات خود بیش از پیش آشکار شده است، به نظر می‌رسد بهترین گزینه پیش روی دولت برای جبران وضعیت فعلی و جلوگیری از افزایش خسارت، بازگشت از این راه بن‌بست است.
«تحریم‌ها به تاریخ پیوست»، «کلید تدبیر قفل تحریم‌ها را گشود»، «فتح‌الفتوح دیپلماسی ایران»، «غروب تحریم، ساحل توافق»‌، «مهر تدبیر بر پیشانی تحریم»، «صبح بدون تحریم»، «فروپاشی تحریم»، «اینک بدون تحریم»، «تحریم رفت»، «پیروزی، بدون جنگ»، «گل‌طلایی ظریف به ۱+۵» و…اینها تنها بخشی از تیترهای روزنامه‌های زنجیره‌ای مدعی اصلاحات در سال ۹۴ است.
براساس تبلیغات گسترده برخی از دولتمردان و رسانه‌های به ظاهر حامی دولت قرار بر این بود که برجام دو دستاورد عمده داشته باشد؛ اول «لغو تمامی تحریم‌ها» و دوم «گشایش اقتصادی برای عموم مردم».
آقای روحانی پس از اعلام جمع‌بندی و توافق نهایی در مذاکرات هسته‌ای در گفت‌وگوی زنده تلویزیونی در سالن اجلاس سران- ۲۳ تیر ۹۴- با هیجان و افتخار اعلام کرد که همه تحریم‌های بانکی و مالی و موشکی و نظامی بالمّره در روز اجرای توافق- دی ماه ۹۴- لغو خواهد شد و نه تعلیق.
در همان ایام برخی دولتمردان به بیان وعده و وعیدهای رنگارنگ پرداختند.از جمله:«تحریم‌های ظالمانه باید از بین برود تا سرمایه بیاید و مشکل محیط زیست،‌اشتغال، صنعت و آب خوردن مردم حل شود، منابع آبی زیاد شده و بانک‌ها احیا شوند»،«با توافق هسته‌ای بذر اقتصاد ایران به ثمر می‌نشیند»،«امسال اقتصاد ایران بعد از توافق هسته‌ای شکوفا خواهد شد»،«منتظر هجوم سرمایه‌های خارجی بعد از توافق هسته‌ای باشید»،«‌اکنون کشور از بیکاری رنج می‌برد، جوانان مشکل عدم استطاعت مالی برای ازدواج دارند و دولت وظیفه دارد این مشکلات را برطرف کند و امیدوارم با لغو تحریم‌ها این مشکلات برطرف شده و کارهای عمرانی نیز با سرعت بیشتری انجام شود».
در کنار این وعده و وعیدها، برای تحت فشار قرار دادن نهادهای تصمیم‌گیر و همچنین ایجاد نگرانی در افکار عمومی،هشدارهایی نیز داده می‌شد.برای مثال ادعا شد که هر روز تاخیر در رسیدن به توافق و اجرای آن بیش از ۱۰۰ میلیون دلار ضرر به کشور وارد می‌کند.
کیهان(فروردین ۹۴):هسته‌ای رفت تحریم‌ها ماند
پس از امضای برجام، پیام تبریک‌ها فرستادند و شادباش‌ها گفتند و ۱۶۵ خاصیت محیرالعقول! برای این مولود تازه ردیف کردند و جار زدند که دور باشید و کور باشید که قدرت‌های بزرگ دنیا را پشت میز مذاکره شکست داده‌ایم و این هم سندش!
در هیاهوی جشن آن روزها و سیل تبریک‌ها و تقدیرها، تیترهای کیهان وصله ناجور می‌نمود. انگار جشن و شادمانی پر سر و صدایی در منزلی برپا باشد و همه مشغول بزن و بکوب و در همان زمان دزدان مشغول جمع کردن اثاث منزل باشند و یکی داد بزند؛ چه‌نشسته‌اید که دزدان همه اموالتان را به غارت بردند!
روزنامه کیهان-۱۵ فروردین ۹۴- چند ماه پیش از امضای برجام، در مطلبی با عنوان «برد- برد نتیجه داد هسته‌ای می‌رود تحریم‌ها می‌ماند!» نوشت:«با توجه به محتویات توافق، این نتیجه به دست می‌آید که آنچه طرف غربی در این مذاکرات به دست آورد، شفاف، قابل شمارش و الزام آور است و در مقابل آنچه ما به دست آوردیم مبهم و قابل تفسیر است».
در این گزارش تاکید شد:«معماری تحریم‌های مرتبط با هسته‌ای ایالات متحده در بخش اعظم دوره توافق حفظ شده و امکان بازگشت فوری آنها درصورت بروز مورد جدی عدم کارایی را فراهم می‌کند».
گزارش فوق تصریح کرد که با این رویکرد، در نهایت ضمن از دست رفتن توانایی‌های هسته‌ای کشورمان، تحریم‌ها پابرجا خواهد ماند.
کیهان در طول مذاکرات و همچنین پس از امضای برجام با تیترهایی همچون «۱۸۰ درجه اختلاف، دو روایت از یک توافق»،«کلاه تعلیق ۱۰ ساله، گشادتر از توافق دومرحله ای»،«آمریکا برای عمل به تعهداتش هیچ تلاشی نکرده است»،«فاجعه برجام نتیجه غفلت از هشدارهای رهبری است»،«تقریبا هیچ یکساله شد، هسته‌ای رفت تحریم‌ها ماند» و…درخصوص تبعات خسارت محض برجام هشدار داد.
اسب زین شده دادیم
افسار پاره تحویل گرفتیم!
در همان ایام-فروردین ۹۴- «حسین شریعتمداری» مدیر مسئول روزنامه کیهان با‌اشاره به بیانیه مشترک قرائت شده در پایان مذاکرات ایران و ۱+۵ که از سوی محمد جواد ظریف وزیر امور خارجه و فدریکا موگرینی مسئول سیاست خارجی اتحادیه اروپا، تاکید کرد:«در یک کلمه باید گفت که اسب زین شده را داده‌ایم و افسار پاره تحویل گرفته‌ایم».
کیهان و دیگر منتقدان دلسوز تاکید داشتند که در متن برجام به بدیهیئت هر قرارداد مانند «توازن»،«همزمانی اجرا»، «برگشت‌پذیری تعهدات» (در صورت نقض عهد طرف مقابل) و «اخذ تضمین و ضمانت اجرا» و «مکانیسم حقوقی معتبر در صورت اختلاف و شکایت» توجهی نشده است.
اما متاسفانه در سوی مقابل، برخی دولتمردان و حامیان دولت که هیچ پاسخ قانع‌کننده‌ای به انتقادات دقیق و کارشناسی منتقدان نداشتند با اجرای عملیات روانی علیه منتقدین از یک طرف آنها را به جهنم حواله داده و از طرف دیگر مدعی شدند که مخالفان برجام در داخل کشور با اسرائیل همنوا شده‌اند! و شعار می‌دادند که «کیهان، اسرائیل، پیوندتان مبارک!».این در حالی است که مقامات رژیم صهیونیستی به دفعات از برجام دفاع کردند. برای نمونه در تیرماه سال جاری، در دوسالگی برجام مقام ارشد امنیتی رژیم صهیونیستی (کارمی گیلون رئیس‌اسبق شین‌بت) در فارن پالیسی نوشت:«برجام برای تل‌آویو یک موهبت بود و به همین دلیل، حتی سرسخت‌ترین منتقدین برجام از جمله ترامپ، نتانیاهو و تعدادی از همکاران من در مراکز نظامی و امنیتی اسرائیل نیز امروز علنا یا تلویحا به نتایج مثبت آن اذعان دارند یا اینکه دستکم برخلاف گذشته در برابر آن سکوت کرده‌اند».
هدف مشترک ترامپ و اوباما
در ماههای اخیر دو طیف «سهل اندیش» و «ماموریت‌دار برای بزک آمریکا» در ایران موج ترامپ‌ستیزی به راه انداختند تا به موجب آن «باراک اوباما» رئیس‌جمهور مؤدب! و باهوش! آمریکا- به اذعان مقامات ارشد دولت- را به طور خاص و سیستم حاکمه آمریکا را به طور عام تبرئه نمایند.
این در حالی است که تصمیم‌سازان (اندیشکده‌ها) و تصمیم‌گیران (سیاستمداران) آمریکایی از بیان این موضوع هیچ ابایی ندارند که برجام تنها قطعه‌ای از پازل رویارویی آنان با جمهوری اسلامی است و هدف نهایی آنان تغییر رفتار و در نهایت تغییر ساختار یا همان براندازی است.در حقیقت جمهوریخواهان و دموکرات‌ها در هر مسئله‌ای اختلاف داشته باشند، در دشمنی با جمهوری اسلامی ایران اختلاف نظری ندارند.
برجام محصول همفکری هر دو حزب جمهوری‌خواه و دموکرات‌ها است و هر دو حزب سرمایه‌گذاری زیادی برای امضای آن کردند. آمریکایی‌ها می‌دانند که توافق بهتری نمی‌توانند با ایران به دست بیاورند، چراکه تمام اهداف و نیات هسته‌ای آنها در برجام تحقق یافته بدون اینکه دستاوردی برای طرف مقابل یعنی ایران داشته باشد.
در حال حاضر مقامات دولت ترامپ در پی آن هستند تا با فشار بر دولت ایران برای تن دادن به برجام‌های دو و سه در قضایای موشکی و محور مقاومت، خسارت محض برجام را به دیگر مؤلفه‌های قدرت ایران تعمیم دهند.
«جان کری» وزیر خارجه سابق آمریکا- دی ماه ۹۵- تاکید کرد:«مذاکرات با تهران برای عقب نشاندن ایران از برنامه هسته‌ای به نتیجه رسید و حالا دولت بعدی آمریکا باید ضمن ادامه اعمال فشار بر ایرانی‌ها، برای عقب نشاندن برنامه موشکی ایران تلاش کند».
گفتنی است علیرغم کارنامه سیاه آمریکا در اجرای تعهدات بین‌المللی و نقض‌ عهدهای مکرر در تعهدات مختلف و عهد شکنی‌های مکرر پس از برجام ، مقامات ارشد دولت و اعضای تیم مذاکره‌کننده هسته‌ای همچنان از لزوم اعتماد به قول آمریکایی‌ها سخن می‌گفتند و روزنامه‌های زنجیره‌ای نیز که ماموریت بزک برجام و چهره خبیث آمریکا را داشتند با ذوق‌زدگی خاصی تاکید می‌کردند که باید به قول آمریکایی‌ها در اجرای برجام اعتماد کرد. برای نمونه، روزنامه زنجیره‌ای شرق- دی‌ماه ۹۴- در تیتر یک نوشت: «اطمینان تهران از اجرای برجام، امضای کری تضمین است».
جان کری در روزهای گذشته در یادداشتی در روزنامه واشنگتن پست نوشت:«برخلاف برخی گزارش‌ها، این ایران بود که مجبور بود پیشاپیش، [امتیازاتش را] پرداخت کند. قبل از برخورداری ایران از اولین دلار تخفیف‌ تحریم‌ها، آژانس تأیید کرد که این کشور ۹۷ درصد از ذخایر اورانیوم خود را نابود، قلب رآکتور اراک را تخریب و غنی‌سازی اورانیوم در سایت فردو را متوقف کرده است و بیش از ۱۳۰۰۰ سانتریفیوژ را برچیده،  و برنامه‌اش را در معرض نظارت شدید قرار داده است».
چرخ معیشت مردم
و چرخ سانتریفیوژها!
برخی دولتمردان و رسانه‌های به ظاهر حامی دولت مدعی بودند که برجام ابزاری در دست ایران برای لغو تحریم‌هاست، ولیکن همان‌طور که منتقدان نیز با دلایل متقن تاکید داشتند، در حال حاضر برجام صرفا ابزاری در دست آمریکا برای افزایش فشار بر ایران است.
پس از اجرای یکطرفه و نامتوازن تعهدات ایران،روز اجرای تعهدات ۱+۵ ذیل برجام فرا رسید. آمریکا در اولین روز اجرای تعهدات- دی ماه ۹۴- با تصویب تحریم‌های ضدایرانی، برجام را پاره کرد و نقض توافق هسته‌ای را کلید زد.
غارت ۲ میلیارد دلاری اموال ایران، تمدید قانون تحریمی آیسا، تصویب قانون محدودیت ویزا، تصویب بیش از ۸۰ طرح ضدایرانی در کنگره آمریکا، پابرجا ماندن تحریم سوئیفت، تمدید وضعیت اضطراری علیه ایران و در نهایت تصویب طرح سیاه چاله تحریم. تحریمی که کارشناسان آن را جامع‌ترین بسته تحریمی آمریکا علیه ایران در طول تاریخ نامیدند.
قرار بود با اجرائی شدن برجام، صدها میلیارد دلار از دارایی‌های کشورمان که بلوکه شده است، آزاد شود، تمامی تحریم‌ها آنگونه که آقای رئیس‌جمهور به صراحت اعلام کرده بود، لغو شود، فروش هواپیما و قطعات آن از تحریم خارج شود، گشایش اقتصادی ایجاد شود، روابط تجاری که لازمه آن گشایش «ال‌سی» در بانک‌های خارجی است از بن‌بست خارج شود، چرخ معیشت مردم همراه با سانتریفیوژها به چرخش درآید، سرمایه‌گذاری خارجی صورت پذیرد، تورم از میان برداشته شود و تولید از رکود خارج شود ولی طرف مقابل ما یعنی ۶ کشور ۱+۵ و مخصوصاً آمریکا به هیچ یک از این تعهدات خود عمل نکرده است و این واقعیت تلخ را مقامات ارشد دولت نیز انکار نمی‌کنند.
پاسخ نقض عملی برجام، حرف نیست!
این روزها با اقدامات واشنگتن و اعترافات مقامات ارشد دولت، نقد برجام کاری سهل است و البته بی‌هزینه اما در تابستان دو سال پیش، گفتن اینکه بالای چشم برجام ابروست، چشمی تیزبین می‌خواست و البته جگر شیر! اما هر چه زمان گذشت حقانیت این تک‌صدای به ظاهر در اقلیت، روشن‌تر شد و کار به جایی رسید که صدای مقامات ارشد دستگاه دیپلماسی نیز از بدعهدی‌ها و کارشکنی‌های دشمن درآمد.
محمد جواد ظریف وزیر امور خارجه در روزهای گذشته در مصاحبه با شبکه «الجزیره» گفت:«اگر واشنگتن تصمیم بگیرد از توافق هسته‌ای خارج شود، خروج از برجام یکی از گزینه‌های ایران خواهد بود».
ظریف همچنین در مصاحبه با دو روزنامه «فایننشال‌تایمز» و «گاردین» گفت در صورت فروپاشی برجام، ایران الزامی به پایبندی به محدودیت‌های مندرج در این توافق هسته‌ای نخواهد داشت.
وی تاکید کرد:«ترامپ متن، روح و همه جوانب توافق هسته‌ای را نقض کرده است».
به گزارش فارس، وزیر امور خارجه همچنین در مصاحبه با نشریه «پالتیکو» گفت:«آمریکا طرف قابل‌اعتمادی برای مذاکره مجدد نیست».
در ماه‌های گذشته «عباس عراقچی» رئیس‌ستاد پیگیری برجام گفته بود:«به اعتقاد ما حرکت‌هایی که در طول یک سال‌ونیم گذشته چه توسط دولت قبلی آمریکا و چه توسط دولت جدید آن صورت می‌گیرد، در موارد بسیاری برخلاف تعهدات آمریکا در اجرای برجام است».
در هفته‌ها و روزهای اخیر مقامات ارشد دولت به دفعات از بدعهدی‌ها و نقض تعهدات برجام از سوی طرف آمریکایی گفته‌اند اما تجربه ثابت کرده است که این‌گونه مواضع کلامی کافی نبوده و چاره ماجرا برخورد قاطع و متقابل است.
تغییر ادراک خطا
درباره فروشنده بدهکار!
با تاسف باید گفت در برخی مذاکرات یا مواجهات دیپلماتیک مقابل آمریکا و غرب، موقعیت منحصر به فرد قدرت جمهوری اسلامی از سوی برخی نمایندگان ما ناشناخته ماند و در تراز آن رفتار نشد. دقیقا از همین نقطه بود که مثلا برجام در تدوین و اجرا برخلاف منافع ما رقم خورد. طرف مقابل با پالس‌هایی که از برخی سطوح سیاسی یا دیپلماتیک ما دریافت می‌کرد، به این ادراک خطا رسید که طرف ایرانی خود را دست کم گرفته و در موضع ضعف می‌بیند؛ چنانکه به عنوان یکی از صدها سند ، وبسایت رادیو فرانسه-مهرماه ۹۲- نوشت: «ارزیابی غرب از دولت روحانی، تعامل با فروشنده بدهکار و مشتاقی است که خود را ناگزیر از فروش حقوق ملی می‌بیند. بر پایه این جمع‌بندی اگر خریدار صبور باشد، شرایط فروشنده را دشوارتر می‌کند و در همان حال قیمت فروش را کمتر خواهد کرد!».
متاسفانه آمریکایی‌ها اعم از دموکرات و جمهوریخواه و دولت و کنگره، با تست‌های متعدد دریافته‌اند که هر بلایی هم سر برجام بیاورند و هر نوع دشمنی مرتکب شوند، با کمترین واکنش عملی از سوی دولت آقای روحانی مواجه نخواهند شد.
اکنون آمریکا هیچ مانع بازدارنده یا هیچ سپرده‌ای در دست دولت روحانی نمی‌بیند که خود را در مضیقه بپندارد. بنابراین بدعهدی و تحریم‌ها را تشدید خواهد کرد و به هیچ‌کدام از تعهداتش نیز پایبند نیست.
بنابراین در شرایط فعلی و با توجه به گستاخی روزافزون آمریکا لازم و ضروری است که دستگاه دیپلماسی، ریل گذاری خود را در موضوع برجام تغییر دهد. فلسفه اصلی اقدام متقابل، تاثیرگذاری بر رفتار طرف مقابل و وادار کردن آن به عقب‌نشینی و یا حداقل منصرف کردن آن از زیاده‌خواهی‌های بیشتر است، اقدامی که متاسفانه تاکنون در رفتار دولت مشاهده نشده است.
این در حالی است که اجرای برجام از سوی دولت، به ۲۹ شرط ابلاغ شده از طرف رهبرمعظم انقلاب، شورای عالی امنیت ملی و مجلس شورای اسلامی مشروط شده است.
در قانون «اقدام متناسب و متقابل دولت جمهوری اسلامی ایران در اجرای برجام» مصوب مجلس شورای اسلامی تاکید شده است که«دولت موظف است هرگونه عدم پایبندی طرف مقابل در زمینه لغو مؤثر تحریم‌ها یا بازگرداندن تحریم‌های لغو شده و یا وضع تحریم تحت هر عنوان دیگر را به دقت رصد کند و اقدامات متقابل در جهت احقاق حقوق ملت ایران انجام دهد و همکاری داوطلبانه را متوقف نماید و توسعه سریع برنامه هسته‌ای صلح‌آمیز جمهوری اسلامی ایران را سامان دهد به طوری که ظرف مدت دو سال ظرفیت غنی‌سازی کشور به یکصد و نود هزار سو افزایش یابد».
جبران خسارت محض
مقامات ارشد دولت آقای روحانی در حالی که مدیران قبل از خود را ملامت می‌کردند و تاکید داشتند که «۱۰ تا ۳۰ درصد مشکلات اقتصادی مربوط به تحریم‌هاست و ۷۰ تا ۹۰ درصد بقیه، مربوط به سوء مدیریت و معطلی ظرفیت‌هاست»، ۴ سال ظرفیت‌های عظیم داخلی را به واسطه «توافق به هر قیمت» و سپس «حفظ برجام به هر قیمت» معطل گذاشتند.
در حال حاضر با توجه به عیان شدن چندین باره خسارت محض برجام و به عینیت رسیدن هشدارها و انتقادهای دلسوزان نسبت به دستاورد تقریبا هیچ، لازم است تا دولت آقای روحانی در گام اول با اجرای ۲۹ شرط ابلاغی، به گستاخی‌های آمریکا پاسخ قاطع و متقابل دهد و در گام دوم با تکیه بر اقتدار درونی و ظرفیت‌های عظیم داخلی، ریل گذاری خود را در جهت پیشرفت روزافزون کشور تغییر دهد.

اینرا هم بخوانید

تلاش آلمان و چند کشور اروپایی برای تروریستی اعلام کردن سپاه

دیپلمات‌های چندین کشور اتحادیه اروپا، از جمله آلمان در تلاش برای قرار دادن سپاه پاسداران …