جعفرعظیم زاده و پروین محمدی دو هفته است که بازداشت شده اند و از آنان، بخصوص از پروین محمدی، خبری در دست نیست. این دو و تشکیلاتی که خود در پی ریزی و تشکیل آن نقش موثری داشتند که به اسم اتحادیه آزاد کارگران مشهور است نقش موثری در انعکاس سریع و وسیع اخبار کارگری داشتند و این تشکل کارگری در مبارزات کارگران سهم مهمی داشته است. فعالیتهائی از قبیل جلوگیری از اصلاح قانون کار، مبارزه برای تعیین حداقل دستمزد توسط خود کارگران، و مبارزه علیه امنیتی کردن مبارزات فعالین کارگری، و این آخری كه با اعتصاب غذای جعفر عظیم زاده همراه بود موجب شد که توجه جامعه و جهانیان به این گونه پرونده سازیها علیه همه زندانیان سیاسی جلب شود و در همین راستا ما شاهد اتحاد فعالین کارگری و معلمان در سطح وسیعی بودیم. این دو فعال كارگری شایسته بیشترین حمایتها در این زمان بخصوص که در بند شکنجه گران اسیر هستند می باشند. متاسفانه در این چند ماه اخیر فعالین زیادی در رابطه با مبارزات کارگری بازداشت و زیر شکنجه هستند، بخصوص اسماعیل بخشی و سپیده قلیان و لازم است تمرکز شدیدی برای آزادی این عزیزان صورت گیرد.
اما در کمال تاسف شاهد بودیم سندیکای كارگران هفت تپه گویی نگران است چیزی را از دست بدهد درست در زمانی که پروین محمدی و جعفر عظیم زاده در بازداشت هستند وقت را غنیمت شمرده و تصمیم گرفته است در مقابل “خود بزرگ بینی” جعفر عظیم زاده و در قبال “کارشکنی” و “سخن پراكنی” اتحایه آزاد درباره اعتراضات نیشكر هفت تپه “سكوت” خود را بشكند که از نظر ایشان یک تشکل چند نفری است که نه کارگری است و نه اتحادیه! جدا از محتوای این انتقادها، آیا انصافا اكنون زمان مناسبی برای طرح این انتقادات است كه این دو نفر در زندانند و حتی كسی از وضعیتشان خبری ندارد و امكانی هم برای پاسخگوئی ندارند؟ چه اتفاقی افتاده است كه چند هفته بعد از دستگیری جعفر عظیم زاده دوستان نویسنده نامه سندیكای هفت تپه بفكر این افتاده اند كه گویا عظیم زاده از بالا برخورد میكند و اسم رئیس روی خود گذاشته و اتحادیه طوری سخن پراكنی میكند كه انگار رهبر عملی اعتراضات است و غیره؟ دلیل این آزردگی خاطر این دوستان واقعا برای من معلوم نیست.
من از دوستان سندیكا و كسانی كه مطلب مذكور را نوشته اند سوال میكنم كه این چه طرز برخوردی است که دستاوردهای جنبش کارگری تحت عنوان” تشکل چند نفری” نفی میشود؟ “تشکل چند نفره” چرا باید جزو ادبیاتی باشد که ما کارگران استفاده کنیم؟ مگر “چند نفر” که در تشکیلاتی جمع میشوند حق ندارند اظهار نظر کنند و فعالیت عملی کنند؟ مگر در این کشور تشکیلات ساختن آزاد است که این گونه تعداد اعضای آن معیار قضاوت شده است؟ و دیگر اینکه برای دوستان ما در سندیکای هفت تپه واقعا كارگری بودن اتحادیه آزاد زیر سوال است؟ این بی انصافیها برای چیست و از کجا منشا میگیرد؟
سندیکای هفت تپه در این خطابیه به حساب خود برای اینکه مثلا ضربه آخر را زده باشد عنوان کرده اند: “جنبش کارگری ایران تجارب زیادی از اینگونه افراد و تشکل ها را درتاریخ خود دارد. آقای اسانلو و همچنین ترابیان – ها – نمونه های اخیری هستند که به نام کارگر و به کام خود همیشه سنگ کارگران را به سینه میزنند.” من خیلی مایلم بدانم از کجا به این تشخیص رسیدند که نهایتا عظیم زاده میشود اسانلو و ترابیان؟ مگر اسانلو تا وقتی این سوی خط بود (با تمام نقدی که به جنبش سندیکائی هست) مگر کم فعالیت کرد، مگر کم ازخودش مایه گذاشت؟ اسانلو و کسانی مثل ایشان در یك مقطعی به این تشخیص و انتخاب سیاسی رسیدند که جای دیگری میتوانند خواسته هایشان را پیگیری کنند، اگر انتقادی هست که هست باید متوجه نقد خط سیاسی باشد که اکنون دارند پیگیری میکنند. این شیوه برخورد که کوبیدن شخصیت فرد است نه خط سیاسی یک شخص معین متاسفانه مختص دوستان ما در سندیکای هفت تپه هم نیست، این ظاهرا یک اپیدمی است که قبلا هم شاهد آن بوده ایم.
در ابتدای خطابیه سندیکای هفت تپه به درست یادآور شدند: “باور ما این است که جنبش کارگری ایران به مانند جنبش کارگری در سطح جهانی حامیان و مدافعان خود را دارد و باید به این سنت خوب و پسندیده بالید. ما هم بعنوان سندیکای کارگران نیشکر هفت تپه ازدیگر کارگران حمایت کرده و خود را از نظر طبقاتی بخشجدایی ناپذیری از این مبارزه سراسری دانسته و می دانیم.” و در ادامه باز هم به درست تاکید کردند: “در عین حال عمیقا باور داریم که مبارزه کارگران در محل کار، بدون داشتن رهبران عملی ، امکان پذیرنیست.” و گویا این تاکید آخری برای دوستان بهانه ای شده است که فعالیت اتحادیه آزاد کارگران را تخطئه کنند. این متاسفانه خلاف تاکید خود ایشان است که سنت حمایت کارگران از همدیگر سنتی است که باید بدان بالید. این سنت البته یکی از ضرورترین ابزارهای مبارزه کارگران است. سلاح کارگران اتحاد است که شعار اصلی و اساسی جنبش کارگری “کارگران جهان متحد شوید” است. و خطابیه “از سندیکای کارگران نیشکرهفت تپه، خطاب به مدافعان و حامیان جنبش کارگری در ایران” اصلا در این جهت نیست و چیزی نیست که من کارگر به آن ببالم. در راستای اتحاد عملی با کارگران نیست، در خدمت حمایت از کارگر زندانی نیست. در این زمانه که با تلاش فعالین كارگری در تشکیلاتهای موجود جنبش کارگری و کارگر به عنوان رهبر مبارزات مردمی مطرح شده است این گونه بحث ها جز تشتت ثمر دیگری ندارد. رفقایمان در زندان زیر شکنجه و بازجویی بی شرمانه عمال سرمایه هستند و این بیش از هر چیز اهمیت حیاتی در حال حاضر دارد كه گزک دست دشمنان طبقه کارگر ندهیم.
در انتها لازم است اشاره كنم كه در هفته گذشته پیمان شجیراتی از فعالین کارگری گروه ملی فولاد اهواز یادداشتی در گروههای تلگرامی منتشر کرده که در انتقاد به همین نوشته سندیكای هفت تپه است و به نکاتی درستی اشاره کرده بود و واقعا به قول ایشان خطابیه سندیکای هفت تپه جای تعمق دارد. او تاكید میكند كه “باید بدانیم که دستگیری جعفر عظیم زاده، پروین محمدی، علی نجاتی، اسماعیل بخشی، و همه این دستگیری ها تعرض به همه ما کارگران است و باید قاطعانه علیه آن بایستیم. انتظار اینست که همه تشکلهای کارگری، همه فعالین کارگری با هم و در کنار هم متحدانه بیانیه دهند و این دستگیریها و این تعرضات را محکوم کرده و مقابل آن قد علم نمایند نه اینکه با کوبیدن سایر مبارزان کارگری موجب خوشنودی صف کارفرمایان و سرمایه داران شد و اینگونه به نظر برسد که در صف مبارزه انشقاق و پراکندگی ایجاد شده است.”
این رفیق كارگر فولاد اهواز كه در جریان مبارزات و اعتراضات هفت تپه و فولاد بطور عملی اهمیت و تاثیرات بسیار مهم همبستگی كارگری و همكاریهای هفت تپه و گروه ملی فولاد و نقش تشكلها و فعالین كارگری را دیده بود یك نكته عملی مهمی را استنتاج كرده و میگوید: “ما امروز میتوانیم حول خواست های واحدی چون آزادی همه کارگران و معلمان زندانی و همه زندانیان مدنی، پایان دادن به دستگیری ها و امنیتی کردن مبارزات و لغو احکام زندان امنیتی برای تمامی فعالین صنفی و سیاسی، افزایش حقوقها در گام اول به بالای خط فقر ۶ میلیونی ، تحصیل رایگان برای فرزندانمان، درمان رایگان برای همه و تسهیلات برای داشتن مسکن و حق تشکل، حق اعتصاب و حق تجمع صف خودمان را متحد تر کنیم. برای اینکار میتوانیم مبتکر انتشار بیانیه های مشترکی باشیم که همه این خواستها را در بر بگیرد و محکم و قدرتمند بگوییم اخراج، فشار، بازداشت، زندان و شکنجه ممنوع.
تمرکز ما باید بر روی اوضاع خطیر امروز و نقش متحدانه مان باشد و بحثهایی از نوعی که اشاره شد را مطلقا باید کنار گذاشت.”*
کارگر کمونیست ۵۶۰
یاشار سهندی