گوشه هایی از زندگی فراز آزادی (قاسم کریمی)،عضو کمیته مرکزی حزب کمونیست کارگری ایران

قاسم کریمی عضو کمیته مرکزی حزب کمونیست کارگری که در فعالیتهای سیاسی اش با اسم فراز آزادی شناخته میشد، تا لحظه ای که در روز یکشنبه ۲۱ شهریور ۱۴۰۰ (۱۲ سپتامبر ۲۰۲۱)، بعد از مبارزه ای سخت با بیماری سرطان چشم از جهان فرو بست، زندگی پر فراز و نشیبش را در راه مبارزه برای یک زندگی انسانی برای همنوعانش وقف کرد.

فراز در اول خرداد سال ۱۳۳۳ در یکی از بخشهای شهرستان ماکو چشم بر جهان گشود. تحصیلات ابتدایی و متوسطه اش را در تبریز به پایان رساند. در دبیرستان فردوسی تبریز دیپلم گرفت و تحصیلاتش را در رشته مهندسی عمران ادامه داد.

فراز که در میان همرزمان و خانواده هاى آنها در ایران به عنوان عموقاسم شناخته میشد در باره سالهای اول زندگیش میگوید که چهار ساله بود که خانواده اش به تبریز کوچ میکند. پدرش در تبریز کارمند آموزش و پرورش میشود. فراز در خانواده ای بزرگ میشود که از سن هشت سالگی روزنامه و مجله و کتاب به وفور در خانه شان وجود داشت. از سن ۱۳ سالگی شروع به مطالعه کتابهای مختلف میکند. تحت تاثیر کتابهای صمد بهرنگی قرار میگیرد و به ادبیات راديكال سیاسی گرایش پیدا میکند. نگاهی به تاریخ جهان نهرو، نامه های پدری به دخترش، چگونه انسان غول شد، بشردوستان ژنده پوش و رمانهای مختلف مربوط به انقلاب روسیه را با اشتیاق تمام مطالعه میکند و با آرمانهای سوسیالیستی و رادیکال آشنا میشود. مذهب را تماما کنار میگذارد، آتئیست میشود و به قول خودش میگوید: “زنده باد علم.”

این دوره مصادف بود با  ۱۳۴۹ و ۱۳۵۰ شمسی که سازمان چریکها فعال بود و فراز همچنانکه خودش میگوید  اول وقت وارد کلاس میشد که اعلامیه های چریکها را پیدا کند و بخواند. وقتی دیپلم میگیرد و دوران سربازی شروع میشود، فراز معترض به وضع موجود، در پادگان هم به سیستم سرکوبگر ارتش معترض میشود. در خاطرات شفاهیش میگوید که در پادگان عجبشیر که هوای بسیار سردی دارد، تعدادی سرباز از جنوب ایران را زیر سرمای شدید به عنوان نگهبان دم در انبار مهمات گذاشته بودند که فراز تصمیم میگیرد به جای آنها کشیک دهد و صبح آنروز از طرف مقامات پادگان بازخواست میشود. بعدا به پادگان تبریز منتقل میشود. فراز که همیشه متشکل شدن برای مبارزه برایش اهمیت داشت، همراه با دانشجویان چپ در داخل پادگان تبریز به صورت یک محفل فعالیت میکند که در نتیجه اش در سال ۱۳۵۳ دو ماه اسیر زندان ساواک میشود و بعدا در سربازخانه تحت فشار و آزار و اذیت فرماندهان پادگان قرار میگیرد و تصمیم میگیرد از ایران خارج شود. اولین تلاش برای خروجش از کشور از بندر خرمشهر از طریق لنج و یک کشتی که عازم آمریکا بود با شکست مواجه میشود. خود را به سربازخانه معرفی میکند. دو هفته زندانی میشود. با پایان خدمتش شش ماه اضافه خدمت می گیرد و با یک مهر قرمز در برگ پایان خدمت از کار در ادارات دولتی محروم میشود. عازم اهواز میشود و با یک المثنای پایان خدمت شروع به کار میکند و اما زود اخراج میشود. به بندر عباس میرود و میتواند از دانشگاه کلرادو در امریکا پذیرش بگیرد. در سال ۱۳۵۵ عازم آمریکا میشود. در آمریکا با کنفدراسیون آشنا میشود و مدتی مشغول فعالیت با کنفدراسیون میشود و شروع به مطالعه آثار مارکس و انگلس میکند.

با انقلاب ۵۷ به ایران برمیگردد که در انقلاب مردم ایران علیه نظام سلطنتی شرکت کند. در خاطرات شفاهیش میگوید که “در انقلاب ۵۷ برگشتم به ایران. گفتم من دارم میروم که آمالها و آرزوهایم را که انقلاب است و دگرگونی در جامعه متحقق كنم”. اما در همین مقطع از جنبش فدایی فاصله میگیرد. در خاطراتش میگوید که “با قیام بهمن ۵۷ مشخص شد که فداییها و موتور کوچک و موتور بزرگ بی ربط بود به جامعه و این بار موتور بزرگ بود که توانست موتور کوچک را از زندانها نجات بدهد.”

در این مقطع فراز که همیشه دنبال راهی بود که بتواند تغییری واقعی در زندگی مردم بوجود آورد، تصمیم میگیرد به منطقه محل تولد و زندگی دوران جوانیش برگردد. میگوید که در این دوره “تناقضات زیادی را تشخیص میدادم. دوباره مارکس و انگلس و کتابهای جلد سفید را خواندم. تصمیم گرفتم به منطقه ماکو بروم و به الگوی شوراهای ترکمن صحرا گفتم شروع میکنم به ایجاد شوراهای شهرها و روستاها که در نتیجه کمیته ایجاد شوراها را درست کردیم و از مردم خواستیم که شوراها را درست کنند.”

در همین مقطع نشریه ای بنام “آرارات” را منتشر میکنند که فراز سردبیرش میشود. در نشریه در باره اعمال اراده مردم در سرنوشت خودشان و اینکه مردم خود باید در صحنه سیاسی باشند و در سرنوشت خود سهیم شوند تبلیغ میکنند و در نتیجه این فعاليتها، در یک سال میان اردیبهشت ۵۸ تا ۵۹ میتوانند مردم را به اشکال مختلف از جمله شوراهای مردمی برای اعمال اراده در زندگیشان متشکل کنند. ۱۸ اردیبهشت سال ۵۹ دستگیر میشود و به زندان ارومیه منتقل میشود. چهار ماه در انفرادی می ماند. بعدا  تحویل زندان تبریز میشود و توسط آیت الله موسوی تبریزی، رئیس دادگاههای انقلاب اسلامی آذربایجان محاکمه میشود و به یک سال زندان محکوم میشود و یکسال در زندان می ماند.  

فراز در خاطرات مربوط به این دوره میگوید: “در انفرادی تصمیم گرفته بودم که در افکارم بازنگری کنم. بروم دوباره مارکس را بخوانم. دوماه نگذشت که با ادبیات مارکسیسم انقلابی در پاییز ۵۹ در زندان تبریز آشنا شدم. اولین جرقه های اصولی که در زندگیم رخ داد این بود که این نگرش، نگرشی است که من دنبالش می گردم. مارکسیسم انقلابی را با حرص و ولع میخواندم. سه منبع و سه جزء سوسیالیسم خلقی در ایران، پوپولیسم در بن بست و نوشته هایی که در نقد تئوری جنگ پیکار توسط اتحاد مبارزان کمونیست نوشته شده بود را نه یکبار بلکه بارها میخواندم و حظ میکردم. احساس میکردم که بعد از سالها به آرزوی دیرینه ام رسیده ام. در حقیقت این تئوری و سیاستی است که من سالها دنبالش می گشتم.”

بعد از اینکه در ۱۸ اردیبهشت ۱۳۶۰ از زندان آزاد میشود، فراز که با ادبیات مارکسیسم انقلابی آشنا شده است و به قول خودش خطش را پیدا کرده است با اشتیاق تمام برای اشاعه اندیشه های سوسیالیستی در میان دوستان و آشنایان و فعالین کارگری و دانشجویان تلاش میکند. بارها زندگیش به خطر میافتد، اما تصمیم میگیرد در ایران بماند و با عشق و اشتیاق پایان ناپذیری برای پیشبرد افکار آزادیخواهانه و برابری طلبانه تلاش کند. در مقابل پیشنهاد همفکرانش برای خروج از ایران هر بار میگوید که “نه میمانم. من هنوز پوسم کلفته”.

با تاسیس رادیو انترناسیونال در سال  ۱۳۷۹ (۲۰۰۰ میلادی)، فراز به طور خستگی ناپذیر با ضبط کردن برنامه های رادیو، و پیاده کردن سخنرانیها، شبانه روز برای تقویت حزب کمونیست کارگری تلاش میکند. علیرغم محدودیتها و مشکلات جدی امنیتی، فراز هرگز نقش خود را به عنوان مروج توانا و پرحوصله درمحافل کارگری تعطیل نمی کند. در فعالیتهای اول ماه مه نقش فعال ایفا میکند. از  آذربایجان تا کردستان و خوزستان تا شهرهای جنوب در میان کارگران و خانواده ها و محافل مختلف کارگری و دانشجویی با کوله باری از ادبیات حزب کمونیست کارگری و برنامه یک دنیای بهتر می چرخد و ترویج میکند و برای تقویت حضور حزب در تحولات سیاسی فعالیت میکند. و همچنانکه در اطلاعیه شهلا دانشفر از طرف کمیته سازمانده حزب آمده است “قاسم بیست سال قبل رسما با حزب کمونیست کارگری در ارتباط قرار گرفت و در تمام این سالها یک ستون مهم فعالیت حزب در داخل ایران بود. قاسم را خیلی ها در ایران از شمال تا جنوب و از غرب تا شرق می شناختند و پای صحبتش می نشستند.  قاسم همیشه یار و همدم انسانهایی بود که به او روی می آوردند و طلب کمک میکردند. قاسم جوهیل حزب در ایران بود و با توانایی بسیار بالایی که در توضیح مبانی کمونیسم داشت انسانهای زیادی را به صف آزادی‌خواهی و برابری طلبی کمونیستی جلب کرد. بخش مهمی از زندگی قاسم کار در محیط های کارگری بود و هر کجا که کار کرد محبوب بود و چراغ راهنمای کارگران می شد”.

فراز بار دیگر در اول اردیبهشت ۱۳۹۰ دستگیر میشود و دو ماه در تبریز زندانی میشود. سرانجام بعد از سالهای طولانی فعالیت سیاسی، و فعالیت گسترده به عنوان یک مروج توانای محافل کارگری، اشاعه افکار و آرمانهای سوسیالیستی و برابری طلبانه و تحمل زندان و تحت تعقیب بودن و فشارهای امنیتی بالاخره همراه با خانواده اش در سال ۱۳۹۱ (۲۰۱۲ میلادی) از ایران خارج میشود و در هلند پناهنده میشوند. فراز در آخرین دیدارش با رفقای حزبی میگوید که “اداره مهاجرت ما را معرفی کرده بود به یک روانشناس. بعد از سه چهار جلسه، گزارش نوشته بود که اینها سی سال در کشور خودشان غیر قانونی زندگی کردند. نشانه اش این بود که در طول ۲۹ سال زندگی مشترک ۳۱ بار اسباب کشی داشتیم. در هفت شهر مختلف. خانه مان روی دوشمان بود. بیشترین فشار هم به محبوبه می آمد.”

زندگی فراز هم مثل همه کمونیست هایی که برای آزادی و برابری در مقابل نظام سلطنتی و اسلامی مخصوصا در مقابل توحش اسلامی مبارزه میکردند، پر فراز و نشیب بود. همسرش محبوبه و فرزندانش آرمین و پویا در فعالیت فراز علیه توحش اسلامی حاکم عملا به همرزم و یاور همیشگی تبدیل شدند. خانواده فراز در مخفی کردن ادبیات حزب که فراز همیشه همراه داشت، فراری دادن فراز از دستگیری، حضور در مقابل زندان، همراهی در خانه بدوشی و مهاجرت به شهرهای مختلف در استانهای مختلف، از تبریز به سنندج و عسلویه و شهرهای مختلف دیگر آنهم در اوج یکه تازی توحش اسلامی حاکم  یار و یاور همیشگی فراز  بوده اند که مصمم بود در میان فعالین و محافل کارگری و سوسیالیستی نقش ایفا کند.

فراز که عاشق آرمانهای انسانیش بود و دورن طولانی مثل یک کادر پرکار حزب کمونیست کارگری فعالیت و زندگی کرده بود و همیشه به جایگاه حزبیت و تحزب سیاسی بسیار اهمیت میداد و به آن ارج میگذاشت، خیلی زود حتی در همان اوایل حضور در هلند در کنار دهها مشکل و مشغله دوران پناهندگی، فورا فعالیتش در حزب را شروع کرد و یک پای اصلی تشکیل کمیته آذربایجان حزب کمونیست کارگری شد. سردبیری نشریه سهند، نشریه کمیته آذربایجان را به عهده گرفت. با پشتکاری و دقت و احساس مسئولیت بالایی نشریه را منتشر کرد. در برنامه های تلویزیونی کمیته آذربایجان شرکت کرد. منظما در نشریه نوشت و در همه فعالیتهای کمیته آذربایجان با همان اشتیاق و احساس مسئولیتی کار کرد که در ایران در میان دوستان و فعالین کارگری و اجتماعی کار میکرد.

از میان خصوصیات همه انسانها مواردی بسیار برجسته هستند. یک وجه برجسته از خصوصیات و شخصیت فراز فروتنی او بود. او بیش از اندازه متواضع بود. ذره ای خود شیفتگی و “منیت” در روابطش با اطرافیان در محل کار و زندگی و حزبی نداشت. نیازها و منافع جمع نه فقط در اشل اجتماعی و کلان بلکه در همان کار دسته جمعی حزبی هم برایش اولویت داشت.

فراز آزادی یک نمونه مثال زدنی از انسانهایی بود که جایگاه و اهمیت و نقش تحزب سیاسی و مشخصا حزب کمونیست کارگری را می شناخت، به آن ارج میگذاشت و مهمتر از همه در زندگی واقعیش همیشه در صف مبارزه حزبی آماده بود. در پلنوم ۴۴ حزب در یک سخنرانی کوتاه اما پرشور خطاب به حضار در باره ابعاد حضور حزب در ایران با شور و شوق زیادی اعلام کرد که “حزب گستره اصلیش، بدنه اصلیش در ایران است”. گستره ای که خود فراز با شور و اشتیاق پایان ناپذیر در ایجاد آن نقش داشت و آنقدر برایش اهمیت داشت که در دیدارش با همرزمان حزبی تلاش هایش برای تحکیم حزب را اینچنین به تصویر کشید: “من بدون این تلاشها زنده نبودم. زندگی من معنا و مفهومی نداشت.”

فراز یکی از نمونه های به یادماندنی کمونیست هایی است که عاشق آزادی و برابری، عاشق زندگی انسانی برای همه، و بالاخره عاشق حزبش بود که با تمام وجودش اعتقاد داشت برای رهایی کارگران از استثمار، برای رهایی جامعه از تبعیض و نابرابری، برای رهایی از جمهوری اسلامی حیاتی است.

این زندگی نامه مختصر را با جمله ای از فراز عزیز در دیدارش با رفقای حزبیش که از طرف رهبری حزب سازمان داده شده بود و متاسفانه به آخرین دیدار تبدیل شد  تمام می کنیم:

“من واقعا افتخار میکنم و فکر میکنم که حزب کمونیست کارگری در آینده سیاسی ایران مطمئنا در برابر بورژوازی خواهد توانست بایستد.”!

فراز عزیز با کمال تاسف زنده نماند تا در این آینده سیاسی و نقش حزب برای تحقق آن همچنان مثل یک کادر پرکار و فداکار حزب کمونیست کارگری نقش ایفا کند. زنده نماند تا این آینده را خودش ببیند و در آن زندگی کند.

یاد عزیزش به عنوان انسانی پرکار و فداکار از جنبش کمونیسم  کارگری و حزب کمونیست کارگری همیشه گرامی باد! ***

اینرا هم بخوانید

بی‌بی‌سی طی تحقیقاتی به سند نحوه مرگ نیکا شاکرمی و عوامل آن دست پیدا کرده است

بی‌بی‌سی طی تحقیقاتی به سند نحوه مرگ نیکا شاکرمی و عوامل آن دست پیدا کرده: …