“یکبار دیگر آمریکا را بزرگ خواهیم کرد!”- سیاوش مدرسی

“Make America Great Once Again!”

۱۸ جولای ۲۰۲۴

 همایش ملی جمهوری‌خواهان در “میلواکی” با این شعار آغاز بکار کرد و ترامپ بعنوان یک قدیس با گوش باند پیچی‌شده در صحنه ظاهر شد تا اعلام کند که دوباره و با شعارهای بشدت ناسیونالیستی امریکای سرمایه‌داران را از خطر شورش و نافرمانی “جنبش ۹۹٪ ها”و “اشغال والستریت” نجات خواهد داد. 

شو تمام عیاری بسته‌بندی شده در مذهبیترین و ناسیونالیستی‌ترین شعارها برپا شده است.

“تیم اسکات” نماینده‌ای از کارولینای جنوبی که تا ‌پیش از این به ترامپ میتاخت بعنوان یک پشیمان در سخنرانی پرحرارتی دست بدامان عیسی مسیح شد و در مقابل معجزه الهی و شیر امریکایی (ترامپ) عرق ریخت و‌زانو زد، او‌در سخنرانیش فریاد کشید که: “اگر تا روز شنبه به معجزه اعتقاد نداشتید حالا ایمان بیاورید، روز شنبه شیطان با تفنگ به پنسلیوانیا آمد اما شیر امریکایی (منظور دونالد ترامپ است) دوباره روی پاهاش بلند شد و غرش کرد” 

در همین روز سناتور “جی‌دی ونس” کسی که در سال ۲۰۱۶ دونالد ترامپ را با هیلتر مقایسه و او را یک “احمق” نامیده بود، بزانو درآمد و حالا قرار است در رکاب ترامپ بعنوان معاون ریاست جمهوری در رقابت انتخابات رئیس جمهوری فعالیت کند و اعلام کند: “مخالفین ترامپ با ناجی بیعت کنید!”

 این معرکه اما بر زمین داغ این حقیقت اتفاق می‌افتد که ره‌آورد گلوبالیزاسیون و جهانی شدن سرمایه در عصر هوش‌مصنوعی و باز شدن درهای دهکده جهانی برروی هجوم سرمایه در ثروتنمدترین کشورهای جز تورم، فقر و پلاریزاسیون عمیق اجتماعی بدنبال نیاورده است. پولاریزاسیونی که تعرض ۹۹٪‌های جامعه را علیه ۱٪ ‌های حاکم و با هدف “اشغال والستریت” موجب شده است.

جهانی شدن سرمایه سطح زندگی کشورهای فقرزده اما صاحب نیروی کارارزان و بازار مصرف وسیع را به سطح زندگی جوامع مرفه‌تر ارتقا نداد، برعکس فقر و تورم و فلاکت را به کشورهای معروف به شمال و ثروتمند را با خود به ارمغان آورد و در ازای انباشت هرجه بیشتر سرمایه، تورم، بیکاری و گرانی، پلاریزاسیون عمیقتر اجتماعی در جهان غرب را تحمیل کرد. 

رویگردانی وسیع مردم از احزاب و تشکلها و حتی اتحادیه‌های کارگری تا آن زمان موجود، در جنبش‌های اعتراضی در امریکا و اروپا ناچاراً طبقه حاکم را به فکر جاره جویی می‌اندازد.
بر متن این شرایط دیگر راهکارهای قدیمی و رنگ‌و‌رو باخته سنتی احزاب بورژوایی که سالیان سال توانسته بودند که اعتراضات را به دهلیزها و راهروها و جلسات پارلمانها بکشانند دیگر کارکرد سنتیشان را از دست داده‌اند.
عروج “ترامپیسم” در امریکا، راست افراطی در اروپا، آسیا و امریکای لاتین همه و همه قرار است حرکت سیاسی رفاه‌طلبانه در داخل کشورها را به زیر منگنه جریان راست افراطی بکشاند که ظاهراً منقد این شرایط است و بعنوان خلاف جریان احزاب سنتی و منقّد سیاستهای رایج احزاب حاکم پا به میدان میگذارند تا دشمنی و عناد اعتراضات اجتماعی را به سمت کارگران خارجی، سرمایه‌داری بیگانه و در دفاع از مرزها، مذهب، جهل و خرافه کانالیزه کند.
قرار است کارگر خارجی، پناهندگان، کمونیستها، جنبشهای زنان، دفاع از محیط زیست و ..و دشمن اعلام شوند و با آدرس کردن “رفاه اجتماعی!” کلیت نظام سرمایه‌داری را حفظ و بقایش را تضمین کنند. اگر اینها قادراند تا حدی مقبولیت توده‌ای پیدا کنند بخاطر وعده‌های رفاهیی ایست که روی میز جامعه پرتاب میکنند. 

اما این سنت بدیع و جدید نیست. 

نمونه آن را در گذشته نه‌چندان دور هم داشته‌ایم عروج نازیسم در چندین و چند کشور عمده جهان نظیر آلمان، ایتالیا، فرانسه، اسپانیا، ژاپن و حتی ایران رضاشاهی! 

نازیسم برخلاف تبلیغات سطحی تنها حرکت صرفا علیه یهودیان نبود.
بحران عظیم اجتماعی دهه ۳۰ میلادی، پلاریزاسیون و قطب‌بندی شدید طبقاتی، تحرکات چپ و کمونیستی و خطر انقلابهای سوسیالیستی از امریکا گرفته تا اروپا کلیت نظام سرمایه‌داری را تهدیدی جدی میکرد!
“ناسیونال سوسیالیسم” با شعارهای عوامفریبانه علیه “نظم موجود”، علیه فقر و فلاکت، علیه تورم و مبارزات حاد اجتماعی و طبقاتی و با شعار نجات جامعه از “شر” خارجی‌ها، بلشویکها، یهودیان و بازگرداندن اقتدار به آلمان شکست خورده در جنگ اول، هیتلر ولگرد قسی‌القلب خیابانهای وین را به پیشوایی میلیونها انسان در سراسر جهان پرتاب کرد. 

اتوبان سازی و جنگ، بیکاری را در آلمان رفع کرد کل جامعه فرسوده را بسیج کرد. ثروت و رشد صنعتی را به جامعه بازگرداند و سرمایه‌داری آلمان را به راس رقابتهای جهانی سرمایه‌داران کشاند. و عاقبت در همین رقابتها و بقیمت نابودی میلیونها انسان، از پای درآمد اما ثروت بجای مانده از دوران عروج نازیسم ظرفیت‌های اقتدار آلمان پس از جنگ را نیز تضمین و فراهم کرد. 

این درست است که مقوله “ترامپیسم”در شرایطی کاملاً متفاوت اتفاق می‌افتد اما با اهدافی مشابه عروج پیدا میکند و سنتی آشناست.
در حقیقت جریان بشدت راست و ناسیونالیستی که “ترامپیسم” میناممش در مخالفت با جهانی شدن سرمایه که ماحصل آن فقر طبقه کارگر در داخل است را نشانه میگیرد، اهداف دخالتگری و نظامی “نظم نوین جهانی” با اتکا به سرمایه‌هایی امریکایی را نفی، تمام تمرکز را بر مبارزه با رقیب اصلی یعنی چین سرمایه‌داری متمرکز میکند، و سیاست سنتی سلطه میلیتاریزم امریکایی با اتکا به سرمایه و نیروی امریکایی را رسما به سلطه نظامی، سیاسی و مالی دولت امریکا بر سرمایه و نیروی نظامی دول اروپایی منتقل میکند. و تمرکزش را بر شعار پوپولیستی:

 “یکبار دیگر امریکا را بزرگ خواهیم کرد!” میگذارد.

 اما جهان ما جهان دهه ۱۹۳۰ نیست، در جهان ما، جهان رشد تکنولوژی، جهانی که سرمایه‌داری خود مرزها را بی‌معنی کرده است، در‌جهانی که ضرب آهنگ انقلاب و تغیر نظم موجود از تمام منافذ آن فوران میزند. گردوخاک ترامپیسم ضعیف، حقیر و ناتوان است و بدون شک قادر به کمترین تغیری در معادلات سود آوری سرمایه در عصر گلوبالیزاسیون نخواهد بود و تنها خاصیتش خرید زمان بیشتر برای دنیای فرسوده‌ و کهنه جنگ، جنایت و سود است!

اینرا هم بخوانید

“فرقه_ پهلویهه” و انقلاب “زن، زندگی، آزادی”

حکومت سیاه اسلامی در چنبره انقلابی عمیق و اجتماعی دست‌ و پا میزند و با …