۸ مارس روز بی حجابی سراسری،  موزیک، رقص و شادی خیابانی- یاشار سهندی

مسئله رهایی زن در هیچ کجای جهان اینگونه که در ایران به تحولات سیاسی و اجتماعی و مهمتر اینکه به “جنبش” و “قیام” و “خیزش” و “انقلاب” گره خورده است، مشاهده نمی شود. جمهوری اسلامی در اولین قدم برای به شکست کشاندن انقلاب 57 در فضای رعب انگیز اعدامها در بالای پشت بامی که خمینی در آن ساکن بود با هجوم به زنان یورش به کل جامعه را شروع کرد. فرمان خمینی برای حجاب اجباری در واقع فرمانی بود برای هجوم به انقلابی که رژیم سلطنتی با قیام مسلحانه مردمی سرنگون شده بود؛ تا اینگونه مردمی را که اعمال قدرت را در کف خیابانها و در شوراهای خود عملا به اجرا گذاشته بودند را عقب براند.

۸ مارس سال ۵۷ در چنین زمینه ای به نمایش تحسین برانگیز از قدرت زنان و به شروع مقاومت و مبارزه علیه حکومت اسلامی تبدیل شد. اولین رودررویی مردم با این رژیم که ۴۵ سال است تداوم دارد. “آزادی نه شرقی است نه غربی، جهانی است”، ” ما انقلاب نکردیم که به عقب برگردیم” و “رهای زن معیار رهایی جامعه است”، در ۸ مارس ۵۷ پاسخ محکمی بود به دارودسته اوباشی که میرفت تحت عنوان جمهوری اسلامی به هر چه نشانه تمدن و زندگی بود حمله برد. جمهوری اسلامی به ضرب کشتار و اسید و پونز و سنگسار و اعدام توانست حجاب را بر زنان تحمیل کند و انقلاب جامعه را به عقب براند. و بر چنین بستری نیروها و جریاناتی شکل گرفتند که حجاب را موضوع بی اهمیتی تلقی کردند و مسئله زن را به حق حضانت و طلاق و دیه برابر، فرو کاستن؛ و آش نذری پختن خلاصه کردند.

اما در واقع نه برای جمهوری اسلامی و نه برای زنان حجاب موضوع بی اهمیتی نبود و کشمکش بر سر آن که یک سوی آن حکومت وحشی اسلامی بود و سوی دیگرش زنان در تمام چهار دهه گذشته به اشکال مختلف جریان داشت. زنان با وجود همه خطراتی که زندگی شان را تهدید میکرد دست به مقاومت زدند. گله های حزب الله و بسیجی به جان زنان افتادند و چون حریف نشدند نیروهای رسمی انتظامی و امنیتی حکومت تلاش کردند که زنان را به عقب برانند. طرحهای بی شمار “مبارزه با بی حجابی” را به اجرا گذاشتند، “ون های گشت ارشاد” در خیابانها جولان میدادند، زنان در خیابان لت و کوب شده و بازداشت و جریمه می شدند. همزمان تلاش فراوان کردند که به ضرب رسانه های رسمی و فیلم و سریال زنان را تحقیر و موقعیت اجتماعی زن را به عنوان نیمه انسان تثبیت کنند. اما همه این کوشش های خشونت بار از سوی زنان به اشکال مختلف جواب گرفت. و مهمترین نماد این مقاومت آن چیزی بود که از سوی حکومت اسلامی “بد حجابی” عنوان میگردید. فشار روز افزون جمهوری اسلامی برای “حفظ حجاب”، نه مسئله اخلاق اسلامی و صیانت از احکام الهی، بلکه تلاش حکومتی بود که حجاب برای او همیشه ابزار سرکوب بوده است. “خاکریز اول نظام” که باید مانع از سقوط آن میشدند.

از سوی دیگر زنان به حجاب به عنوان یک “مد اسلامی” نگاه نمی کردند؛ بلکه با تمام وجودشان درک میکردند که حجاب اسم رمز سرکوب ایشان به عنوان یک انسان، بعنوان یک شهروند است که برای او هیچ حقوق اجتماعی ای قایل نیستند. کشمکش بر سر حجاب در تابستان ۱۴۰۱ بر بستر جنبش های اعتراضی سال ۹۶ و ۹۸ اوج گرفت. در تیرماه ۱۴۰۱جنبش “حجاب بی حجاب” در روزی که جمهوری اسلامی روز حجاب نامیده بود، اولین ضربه کاری ای بود که از یک جنبش همگانی دریافت کرد. با قتل بی رحمانه مهسا/ ژینا امینی در شهریور این سال، انقلابی به نام زنان با شعار زن زندگی آزادی براه افتاد. و این شعار در هر کوی و برزنی و در هر تجمعی به شعار وحدت بخش و مبارزه جویانه مردمی تبدیل شد که تظاهرات اعتراضی حول آن براه می افتاد و نبردهای خیابانی ای شکل گرفت که یک طرف آن نیروهای بی رحم جمهوری اسلامی مسلح به انواع و اقسام تجهیزات برای کشتار، و سوی دیگر آن مردمی با دست خالی اما یکدل و متحد بودند .نبردی که در آن شهامت و جسارت دختران جوان ترس را در دل نیروهای حکومتی کاشت و تحسین جامعه را بهمراه خود داشت.

انقلاب زن زندگی آزادی به سرعت حمایت بین المللی یافت و این نشانگر این بود که رهایی زن مسئله ای است که کم و بیش در همه جوامع مطرح است، در ایران اما این مسئله، به مسئله یک انقلاب تبدیل شده است. برای اولین بار در تاریخ، انقلابی به اسم زن و مسئله زن و انقلاب زنانه شکل گرفته بود. نمادهای این انقلاب، رقص و موسیقی و بوسه، نوید دهنده یک زندگی انسانی بود. اگر آرزوی شاعر این بود که روزی کمترین سرود بوسه باشد، اکنون یک “بغل رایگان” جواب جامعه به حکومتی بود که دوست داشتن و دوست داشته شدن را جرمی نابخشودنی میدانست. چون نفرت از انسانیت و تبعیض در همه اشکال آن، بخصوص تبعیض جنسی اساس و رکن این حکومت را تشکیل می دهد. تظاهرات خیابانی اما در پی سرکوبهای بسیار خشن فروکش کرد، اما دیگر خاکریز حجاب سقوط کرده است. در کمال ناباوری همگان به چشم خود دیدند که در حیات خود جمهوری اسلامی حجاب این پرچم جنبش اسلامی به پایین کشیده شد. سوزاندن حجاب نمادی بود از سوزاندن پرچم نه تنها جمهوری اسلامی، بلکه کل جنبش اسلامی. بر بستر همین انقلاب است که زنان از ایران و افغانستان خواهان این هستند که آپارتاید جنسی از سوی سازمان ملل محکوم و جرم شناخته شود. و دیگر هیچ دولتی نمی تواند پشت اینکه این “فرهنگ خودشان” است مخفی شود.

بر همچین زمینه ای است که ۸ مارس ۱۴۰۲ فرا رسیده است. اگر چپ عبوس از هر روزی که مربوط به مبارزه برای حقی است که مفهومی از زندگی دارد سنگواره ساخته است که ظاهرا موضوع کل جامعه نمی تواند باشد، اما مقاومت زنان و انقلاب زنانه با شعار زن زندگی آزادی موضوعاتی را موضوع روزی مانند ۸ مارس کرده است که اگر سالیان پیش کسی آنرا بیان میکرد بی شک کمترین چیزی نصیب طرف میگردید و چه بسا به دیده شک و تردید به او نگاه می کردند.  اما اکنون چنین فراخوان میدهند: “هشت مارس را با بی حجابی های سراسری،  موزیک ، رقص و شادی خیابانی،  پخش و نصب عکس مهساها ، نیکا ، غزاله  و ساریناها و دیگر جانباختگان انقلاب مهسا، برگزاری گردهمایی ها و سخنرانی ها ، طوفان های مجازی و  با فریاد متحدانه  زن زندگی آزادی در  تجمعات خیابانی و  شعارهای شبانه مبارزات متحد خود را تحکیم ببخشیم.”( از فراخوان ندای زنان ایران)

 بعد از ۴۵ سال مبارزه، مسئله رهایی زن در ایران به معنای دقیق کلمه به معیار رهایی جامعه تبدیل شده است. و ۸ مارس یادآور این موضوع بسیار مهم است.*    

کارگر کمونیست ۸۲۱

اینرا هم بخوانید

اول مه فرصتی برای ابراز چپ اجتماعی- یاشار سهندی

میثاقی در شش بند از سوی هشت تشکل کارگران، بازنشستگان، دادخواهان، پرستاران و زنان به …