گزارش نیویورک تایمز در مورد روی آوری رو بافزایش جوانان لندنی به مطالعه اثار مارکس و سرمقاله هفته نامه اکونومیست در مورد سر بلند کردن “سوسیالیسم هزاره” که آنهم در مورد گسترش گرایش سوسیالیستی در میان جوانان زاده شده در قرن بیست و یکم است، تنها دو نمونه متاخر از چرخش به چپ در فصای سیاسی غرب است. چرخشی که حتی در سطح احزاب حکومتی با محبوبیت کسانی نظیر برنی ساندرز و جرمی کوربین قابل مشاهده است. البته از اینجا تا شکل گیری یک جنبش کمونیستی و آنتی کاپیتالیستی انقلابی درغرب که بتواند متضمن رهائی و رفاه نه تنها جوانان هزاره بلکه کل مردم باشد هنوز راه درازی در پیش است اما حتی همین نشانه های اولیه حاکی از بحران هم جانبه سرمایه داری عصر ما است. بحرانی که عروج ترامپیسم در آمریکا و بن بست برگزیت در بریتانیا و شورش جلیقه زردها در فرانسه آخرین بروزات آنست. اکنون بر همه روشن است که نه تنها دوران هیاهوی نظم نوین جهانی به پایان رسیده بلکه اعتبار و حقانیت نظامی که چیزی جز ریاضت کشی اقتصادی و فقر و ناامنی و بی تامینی برای نود ونه در صدیهای جهان ببار نیاورده است برای جوان و بخش وسیعی از مردم بزیر سئوال رفته است. در مقطع گذار به قرن بیست و یکم مارکس بعنوان مرد هزاره دوم انتخاب شد، در بحران ٢٠٠٨ توجه صاحبنظران و اتاقهای فکری در غرب به تئوری سرمایه تخیلی مارکس و جلد سوم کاپیتال جلب شد و امروز از روی آوری جوانان به مارکس و سوسیالیسم هزاره صحبت میکنند. این گردش به چپ تنها به اروپا و کشورهای غربی محدود نمیشود. سر بلند کردن جنبش کمونیسم کارگری در ایران رویه دیگر همین واقعیت است. جنبش انقلابی گسترده ای که در ایران در جریان است میتواند و باید با سرنگونی جمهوری اسلامی و اعلام جمهوری سوسیالیستی در ایران نقطه عطفی در نبرد بین اردوی کار و سرمایه در سراسر جهان باشد. حزب ما حزب تبدیل این احتمال به واقعیت است.
…….