سازمان گزارشگران بدون مرز در گزارش سالانه خود، رتبه 178 را برای جمهوری اسلامی در زمینه آزادی مطبوعات در میان 180 کشور تعیین کرده.
جناب مستطاب احمد زید آبادی شاکی شدند و گزارش فوق را مورد “تشکیک” قرار دادند و تاکید کردند: “در جمهوری اسلامی گرچه آزادی رسانه با معیارهای بینالمللی بسیار فاصله دارد اما نه دیگر در حدی که بدتر از چین و ترکمنستان باشد!”
وجدان ایشان به ایشان حکم کرده اند که بگویند:” گزارش گزارشگران بدون مرز از رتبۀ آزادی رسانه در ایران واقعاً اغراقآمیز است.” و مرام ایشان به ایشان نیز حکم کرده که “انصاف” را رعایت فرمایند “حتی اگر در مورد شمربن ذیالجوشن باشد! طبعاً چنین مرامی دردسرها و اتهامها و مشکلات خود را به همراه دارد اما حلاوتِ “در صلح بودن با خویش” فراتر از این معضلات است!”
آدم با خودش در جنگ باشه بقول جناب زیدآبادی یا میشه برانداز یا بازجو که این هر دو، دو روی یک سکه اند. راه وسطی نیست، جز راه احمد زیدآبادی.
آدمی با خودش در صلح باشه به گفته احمد آقا زیدآبادی میتواند آخوند باشد مانند مرحوم استاد مطهری و تا مرز همراهی با الگوهای سوسیال دمکراسی و لیبرال دمکراسی پیش برود؛ و ” اگر تمامیت آثار او مبنای حکومتداری … قرار میگرفت، جامعۀ ایرانی با تجربهای بسیار معتدلتر و آزادتر و عادلانهتر از یک حکومت دینی روبرو میشد.” چه حسرتی به دل بعضی ها مانده.
کسی که با خودش در صلح است میتواند مدعی شود گوهر عشقی خودش، خودش را روی میلگردها انداخت. یا گفته بیندازنش، یا کار سرویس جاسوسی بیگانه بوده برای بدنام کردن نظام.
کسی که با خودش در صلح است میتواند در پی به پرسش گرفتن پرویز پرستویی بنویسد:” از این رو، پرستویی و امثال او، همین سطح از نقدهای خود را نیز کنار میگذارند و محافظهکار میشوند؛ همانطور که دهها هنرمند دیگر شدند.” بخاطر همین چیزها است که ایشان به گزارش گزارشگران بدون مرز مشکوک هستند. همین چین یا ترکمنستان چند تا منتقد مانند پرویز پرستویی یا زیدآبادی دارند. نه خدایش چند تا دارند؟
و … چه ها نمی کند حلاوتِ در صلح بودن با خویش.
یک جای کار میکردم و یک همکاری داشتم که پدر و جد پدری اش آخوند بودند. یک روز ایشان راهش کشید و رفت که طلبه شود! گفتم: مرد حسابی الان زمانه ملا شدن نیست! برگشت گفت: گرگ زاده عاقبت گرگ شود!
آنموقع نفهمیدم چی گفت. سالهای لازم بود بگذرد تا در یک شب بهاری که صدای آسمان غرنبه بند دلم را پاره کرد و نورش چشمانم را کور ساخت بفهمم چی میگوید. آن عزیز از دست رفته در صلح با خویش قرار داشت.
