سنگ بزرگ علامت نزدن است! یاشار سهندی

به مناسبت صدمین روز انقلاب زن زندگی آزادی،هر کسی به فراخور حال و جایگاه خود دست به قلم برده و چیزی نوشته و دراین رابطه موضوعی را برجسته کرده. از ستایش از صد روز تجمعات اعتراضی و جنگ خیابانی و شعار نویسی و شعارهای شبانه و…. که بگذریم، کسانی سعی کرده اند با تجربه این صد روز، وضعیت جنبش را تجزیه و تحلیل کنند. در این میان اما کسانی هم “از ظن خود” یار انقلاب شده اند! یکی از اینها امیر عسگری است. البته برای رفع هر گونه سوتفاهم همان اول باید تاکید کنیم ایشان همه آن چه در این صد روز گذشته، “خیزش انقلابی” میداند که مبادا در انقلابی که همگانی است دامن ایشان آلوده شود!
عنوان نوشته اش ایشان “جنبش طبقه کارگر در چهارمین ماه خیزش انقلابی، متشکل شویم!” است که حسابی جلب توجه میکند. خواننده تحریک میشود که فراخوان ایشان برای متشکل شدن چیست و چگونه میتوان متشکل شویم. اما تنها چیزی که در یادداشت ایشان نیست همین چگونگی متشکل شدن است. ایشان به نیتی دیگری دست به قلم برده. قصد، خوار و خفیف کردن انقلابی است که میرود نه تنها سقوط حکومت سفاک اسلامی رقم بزند بلکه با این مهم، با شکست ستون فقرات جنبش خبیث اسلامی که دست پرورده بورژوازی بوده، دنیا را با تکان عظیمی مواجه سازد.
ایشان در بخشی از یادداشت خود از توقع به جای جامعه این چنین یاد میکند: “… جامعه توقع دارد کارگر به صحنه بیاید، میخواهند کارگران کار را تمام کنند.” بعد عوض اینکه بر اهمیت این توقع تاکید کند، پرسیده اند که آیا کارگر نمی خواهد، یا نمی تواند؟ و بعد سوالاتی دیگری در همین راستا مطرح میکند. اگر انتظار داشته باشید ایشان جواب سوالات که مطرح کرده است بدهد سخت در اشتباهید. ایشان سوال مطرح میکند که یک چیزی گفته باشد، نه اینکه راهی جلو پای کسی بگذارد.
و اما، انقلاب همگانی!؛ “هر خبرنگار تازه کاریهم میتواند … بییند که اقشار مختلف مردم یا نظرات مختلف در جنبش توده ایشرکت دارند.” و تاکید میکنند آنهای که میگویند انقلاب همگانی چیز عجیبی نگفته اند! خیلی ممنون، مرسی که ما را از گمراهی در آوردند! جنبش توده ای که همه “اقشار مختلف یا نظرات مختلف” ( نه اقشار مختلف با نظرات مختلف!) در آن شرکت دارند جنبش توده ای است، همگانی نیست! همگانی؟! اَخه، بده، زشته، عیبه! بدتر از آن “همه با همی” است. واویلاست!
“اعتصاب عمومی این کلیشه رایج”، این هم عیبه!، جوابگو نیست. چرا؟ چون در ذهن ایشان اولا طبقه کارگر مشکل اولش این است که فاقد تشکل است؛ دوما مشکل دومش این است که “اکت سیاسی” ندارند. ایشان برای روشن شدن مطلب مثال هم میزنند: “دانشجویان نمونه جالبی از اکت سیاسی علیرغم ‌سرکوبها نشان دادند.” البته ایشان با ما اطمینان خاطر میدهند: “قطعا جنبش کارگری را نمیتوان با مبارزات دانشجویان مقایسه کرد، مکانیسم مبارزه اینها تماما متفاوت است، سوالات روزشان متفاوت است و شرایط مبارزاتی یکسانی ندارند.” بعد پیشاپیش کسان دیگر را متهم میکند که”ندیدن اینها باعث میشود با کارگر به زبان ارباب سخن بگویید و درکی نازل از پیچیدگی زندگی و مبارزه کارگر بدست دهیم.” آن کسان دیگر که مانند ارباب سخن می گویند، مبادا فکر کنید ایشان هستند؛ نه اصلا و ابدا! ایشان کادر یک حزبی هستند که مدعی کمونیسم است اما این حزب قرار نیست به عنوان یک حزب کمونیستی نماینده سیاسی طبقه کارگر باشد، بلکه در کنار طبقه است! و این اعترافی است صادقانه که نقش ایشان و حزب مطبوع شان نقش مبصران اجتماعی است؛ داوران بد عنق.
ببینم خود ایشان چی نوشته است:”خیزش انقلابی در مقطعی رژیم را سرنگون میکند (باز هم خیلی ممنون و مرسی!) و اینجا معنای سرنگونی و پیروزی انقلابی (!؟) بر جمهوری اسلامی و تداوم انقلاب تا همین جا اصلا کلیدی است.( چی شد؟ تا چند جمله پیش، اصلا حرفی از انقلاب نیست که صحبت تداومش در میان باشد! ادامه میدهند:) در این برهه که جامعه خیز برداشته تا از قید نظام اسلامی و مذهب و تفرقه قومی (فقط همین؟) نجات یابد، بورژوازی میخواهد نظم را بازسازی کند و کارگران و کمونیست ها به انقلاب کارگری چشم دوخته اند.( چشم بسته غیب گفته اند!) نقش تاریخساز طبقه کارگر در کنار حزب کمونیستی اش اینجا کلیدی میشود.” یعنی یک طبقه کارگری است که خودش برای خودش تاریخساز است این وسط معلوم نیست “حزب کمونیستی در کنارش” را برای چی میخواهد! لابد برای لولوی سرخرمن! یعنی با بولدزر هم نمی شد از روی این حرف اصلی کمونیستها ( که حرف مارکس است) طبقه کارگر وقتی به عنوان یک طبقه مطرح میشود که در حزب خود متشکل شده باشد، رد شد.
از انصاف نباید گذشت که ایشان بالاخره یک “چه باید کرد” هم مطرح میکند منتها نه در مسیر انقلاب جاری اما همگانی فعلی، بلکه “در مسیر انقلاب کارگری” آتی مد نظر ایشان. طبقه کارگری که فاقد تشکل و اکت سیاسی در عین حال نقش تاریخسازی دارد، در یک “جنگ واقعی” نه مثل الان که یک خیزش الکی انقلابی است، کارگران دست به انقلاب کارگری خواهند زد: “کارگران در سرنگونی جمهوری اسلامی بعنوان کثیف ترین حکومت سرمایه داری ذینفعند و بیشتر از هر بخش جامعه لطمات این حکومت را خورده اند.( البته منظور از حکومت لطمه خورده اند، باید باشد!)کارگران … به انقلاب کارگری برای آزادی و رهائی جامعه چشم دارند….( مطمئنید؟) سرمایه داران و جنبشهای راست نیز جمهوری اسلامی را نمیخواهند و برای سرنگونی از بالا تلاش می کنند، موقتا از “انقلاب” تمجید می کنند (خب چرا اینکار را میکنند؟) ولی به تعمیر و بازسازی نظم کهنه چشم دوخته اند.( خب شد گفتند ما نمی دانستیم!) این جنگ واقعی است، همه با همی وجود ندارد. جمهوری اسلامی باید برود، زنده باد انقلاب کارگری!”
امیر عسگری (ها) می گویند و می نویسند نه به قصد جواب دادن به سوالات، بلکه به نیت حقیر کردن یک جنبش عظیم و نشان دادن سنگ بزرگ. که همیشه گفته اند:” سنگ بزرگ علامت نزدن است!”

اینرا هم بخوانید

موزه هنرهای معاصر تهران و یک صف متفاوت – منظر دریاکناری

مندرج در ژورنال شماره ۸۹۰ (لینک به فایل پی دی اف نشریه ژورنال برای پیاده …