جمهوری اسلامی به عنوان نمونه و تیپیک یک حکومت ضد زن، کینه و عداوت خود از زنان را بخاطر انقلابی که با نام زن شکل گرفته و در پی زندگی انسانی در پرتو آزادی است را با حمله شیمیایی به مدارس دخترانه، از دبستان تا دبیرستان و خوابگاه دانشجویان دختر به نمایش گذاشته است؛ ۸ مارس، روز جهانی زن، در بطن چنین روزهایی که خشم و دلهره بر جامعه مسلط شده فرا رسیده است.
دلهره اینکه فرزند خود را راهی مدرسه کنی و بیش از آنکه نگران درس و مشق اش باشی نگرانی سلامتی اش در مکانی به اسم مدرسه باید باشی. جایی که قرار است به ظاهر “مأمن کودکان” باشد و در کنار آن سواد خواندن و نوشتن را فرا گیرند؛ چیزی به اسم “دانش” بواسطه سطح کتابهای درسی که جمهوری اسلامی تهیه و تنظیم کرده است، و امکانات نداشته مدارس و شیوه تدریس کهنه معنای چندانی ندارد، این بخش را باید خود دانش آموز به سعی خود و معلم و اطرافیان فرا گیرد.
همین مدارس، بخصوص مدارس دخترکانی که از همان سنین کودکی با تمام وجود آپارتاید جنسی را درک کردند و خود به یکی از کانونهای مبارزاتی در بطن انقلاب زن زندگی آزادی تبدیل شدند، کینه جمهوری اسلامی را از زنان افزون تر ساخت. رهبر اوباشان حاکم در مراسمی در حضور نظامیان حکومت دستور “تنبیه” دخترکان را صادر کرد. کسی اما نمی توانست حدس بزند که در مخیله این جنایتکاران با وجود آنکه همگان اذعان دارند این حکومت برای ماندن از هیچ جنایتی فروگذاری نمی کند چنین نقشه شومی مطرح خواهد شد.
رهبر اوباشان در زمان دیگر در حضور جمعی از کفتاران که روی دو پا راه میروند، شیوه تنبیه را نیز تشریح کرد اما باز هم کسی نمی توانست فکر کند حمله شیمیایی به مدارس در دستور کار تبهکاران اسلامی قرار گیرد. خامنه ای گفته بود:” قدیمها زخمهایی را که خوب نمیشد، داغ میکردند. یک آهنی را میگذاشتند در آتش، سرخ که شد، بگذارند روی زخم که خوب بشود.” برای حکومتی که همه چیزش یادآور عهد عتیق است درمان زخمهایش هم همانقدر وحشی است. این حکومت عهد عتیق اما از ابزارهای مدرن کشتار جمعی برای دوام خود استفاده میکند. روش درمان حکومت اسلامی بیانگر این هم هست که این حکومت کاملا به آخر خط رسیده است. هر چند این حکومت هیچگاه یک حکومت متعارف نبوده؛ اما امروز مستاصل تر از هر وقت هیچ راه حلی برای نجات خود نمی یابد جز زخم زدن بر پیکیر جامعه ای سر زنده که در پی همه آزادی و برابری است.
۸ مارس در بطن چنین یورش وحشیانه ای از سوی جمهوری اسلامی سرمایه و در بطن انقلاب عظیم و جهانی زن زندگی آزادی علیه همچین حکومتی فرا رسیده است. ۸ مارس در ایران هیچگاه روز جشن نبوده و به معنای واقعی روز مبارزه علیه ستمکاری طبقاتی سرمایه داری بوده است. “رهایی زن”، “حق زن” درجامعه ایران بر خلاف کسانی که فکر میکنند که حجاب زنان ملغی شود “مسئله زن” در جامعه حل میشود، یا کسانی فکر میکنند دستمزد برابر برای کار برابر، گامی بزرگ در برابری زنان با مردان است، مسئله حل میشود، اشتباه بزرگی مرتکب میشوند.
اگر شاهدیم دولتهای غربی با وجود حمله شریرانه شیمیایی به دختران محصل هنوز هم چشم امید به رام شدن این حکومت دارند تا شاید پای قراردادی را امضا کند که با وجود هزاران بمب اتمی در کل کره زمین، انرژی هسته ای حکومت اسلامی صلح آمیز شود، بی دلیل نیست. آنها بهتر از هر کسی دیگر میدانند با وجود انقلاب زن زندگی آزادی و اینکه برای اولین بار در تاریخ یک انقلاب به نام زنان دارد صورت می گیرید، تنها یک افتخار تاریخی برای مردم ایران نیست، بلکه همه نظم کهنه و ستمگر حاکم بر جهان را هدف گرفته شده و داغ شدن زمین را زیر پای خود حس میکنند. آنها بهتر از هر کسی واقفند شخصیتهای مانند شاهزاده و غیره خاکریزهای کوچکی بر سر راه این انقلاب هستند. جامعه ای که رهایی خود را در رهایی زنان یافته است چند کوتوله سیاسی نمی توانند سد راه سیل عظیم رهایی بخش انسانی شوند که براه افتاده است.
رهایی زن در ایران به سرنگونی جمهوری اسلامی گره خورده است و در پی آن “برابرى کامل و بىقید و شرط زن و مرد در تمام حقوق و شئون اجتماعی، مدنى و فردى و لغو فورى کلیه قوانین و مقرراتى که ناقض این اصل” باشد ( بند ۹ مانیفست حزب کمونیست کارگری برای پیروزی) می تواند به معنای واقعی کلمه زنان را به رهایی برساند و به همین نسبت رهایی کل جامعه را تضمین کند.
اولین سنگری که علیه جمهوری اسلامی شکل گرفت بوسیله زنان در ۸ مارس سال ۵۷ بود، که به یک معنی تولد روز ۸ مارس در ایران هم بود، و طی بیش از چهار دهه گذشته جنبش زنان با وجود همه مصیبتهای که سر زنان آوار شد، با وجود آنکه زنان را به عنوان یک انسان هیچوقت برسمیت نشناختند اما این جنبش سال به سال خودآگاهتر شد و به پیش رفت تا حدی که اکنون جنبش زنان صرفا جنبشی برای خواستهای یک بخش معین از جامعه نیست بلکه رهایی زن و حق زن به مسئله کل جامعه تبدیل شده و از آن مهمتر به رهایی جامعه در پرتو یک انقلاب ارتقاء یافته است.
حکومت اسلامی هر چقدر پلید، هر چقدر خشن و با نقشه های جنایتکارانه که قابل پیش بینی نیست زخم بر پیکیر جامعه و انقلاب زن زندگی آزادی بزند، اما نمی تواند از سرنوشت محتوم خود بگریزد؛ سرنگونی جمهوری اسلامی با انقلاب زن زندگی آزادی، رهایی زن را فی الحال به یک مسئله جهانی تبدیل کرده است و بیشتر از آن رهایی کل انسان را به موضوع روز جهان تبدیل خواهد کرد. ۸ مارس در همچین شرایطی فرا رسیده است.