موج مهیب دیگری از گرانی در این ماههای آخر سال، مصیبت زندگی کردن در سایه سیاه حکومت اسلامی را هولناک تر ساخته است. گرانی به اقلامی مانند سیب زمینی رسیده که به واقع قیمت نجومی پیدا کرده است. اگر یک زمانی ” سیب زمینی خوران” نمادی از فقر و فلاکت بود و نشان از یک طبقه رنجبر داشت که در سفره اش چیزی پیدا نمیشود جز سیب زمینی، با جهش اخیر قیمت آن، سیب زمینی میرود که به یک کالای لوکس تبدیل و سیب زمینی خوردن هم به یک رسم اشرافی تبدیل شود.
در گذشته ای نه چندان دور در همین تهران، جنوب شهر آن، در گوشه و کنار میدانهایی که محل تردد کارگران بود گاری دستی هایی به چشم می آمد که توده ای از سیب زمینیهای از ریخت افتاده آب پز شده، روی آنها قرار داشت، در کنارش تخم مرغ آب پز هم بود. که ارزان ترین و دم دست ترین غذای ممکن برای کارگران و فقیران بود که به ضرب نمک، و به حکم گرسنگی، میشد آنها را در لای نانی بیات گذاشت و خورد.
حتی صبح های سحر که کارگران دسته دسته از خانه هایشان راهی کار بودند برخی از همین گاری دستی ها، در صبح تاریک زمستان، در میادینی چون راه آهن، گمرک، انقلاب، توپخانه، شوش و در سه راه آذری، شیر داغی که بیشتر مزه آب میداد، آماده داشتند. آن مایع سفید رنگ داغ، حکم سمبه را داشت که با کمک آن میتوانستی کیکی شبیه کیک یزدی، که چون لاستیک به کام دهانت میچسبید قورت دهی؛ اکنون شیر و کلا لبنیات چنان قیمتهای نجومی یافته اند که همین خاطرات تلخ، حکم خاطرات شیرین و دست نیافتنی یافته است. در سربازی وقتی مصیبتی برای سربازان شکل میگرفت، به همدیگر دلداری میدادیم: “میشه خاطرات! این هم میگذرد!” اما زندگی در پادگان جمهوری اسلامی سرمایه، مصیبتی است که پایانی ندارد و هر روز بدتر از دیروز میگردد.
با موج اخیر گرانی در واقع هجوم هولناک دیگری به سطح معیشت کارگران شکل گرفته است. و با توجه به پایین بودن حداقل دستمزد کارگران حتی با وجود ساعتهای طولانی اضافه کاری، یا مشغول به کار شدن مجدد بازنشستگانی که هنوز توانی در بدن دارند، و دریافتی ماه گذشته نمی تواند جوابگویی هزینه حتی رفع گرسنگی آنها در ماه پیش رو باشد. در چنین شرایطی مسئله دستمزدها و تعیین چند و چون آن بار دیگر مسئله کل جامعه گردیده است.
در این رابطه احمد میدری، وزیر منفور و دلقک جمهوری اسلامی یک ترفند دیگری رو کرده است که تا هر چه بیشتر ماهیت پلید رژیم اسلامی سرمایه را به نمایش گذاشته باشد. ایشان فراخوان داده است که “کارشناسان” نظرشان را در مورد تعیین دستمزد تا فلان تاریخ برای وزارت خانه بفرستند. البته این کارشناسان شامل “کارشناسان حوزه کار و کارگری” منظور کسانی هستند که در سازماندهی استثمار کارگران با این عنوان مشارکت دارند. یعنی “کارفرمایان” که صد البته طرف اصلی این بساط استثمار و بردگی کارگر هستند و “نهادهای کارگری”، که اسم رمزی است در اشاره به تشکیلات سیاه سرکوبگر که نام کارگر را یدک میکشند. و اینها میتوانند فقط در سه مورد: افزایش دستمزد متناسب با تورم، دستمزد منطقه ای و صنفی و الگو های حفظ قدرت کارگران که جناب وزیر “تعیین فرمودند” نظر خودشان را ابراز کنند. خدعه و نیرنگ، این داستان هر ساله این حکومت به وقت تعیین حداقل دستمزد است، اما این وزیر اخیر رو دست همه وزرای سابق در شارلاتان بازی بلند شده است.
مبارزات کارگران با وجود آنکه یکدست و سراسری نیست اما در تمام این چهار دهه این را به حکومت تحمیل کرده است که موضوع تعیین دستمزد به شکل وسیع رسانه ای شود و به نوعی به موضوع کل جامعه تبدیل شده است. جمهوری اسلامی سخت علاقه مند است که تعیین دستمزد کارگران را هم به شیوه تعیین دستمزد کارمندان، یک جوری در مجلس تبهکاران اسلامی تحت یک عنوانی به تصویب برساند تا از شر مسئله راحت شود. وزیر کار دولت رئیسی وعده داده بود که در سال 1403 تعیین دستمزدها را به مجلس میبرد تا درگیر بحث و جدلهای آخر سال نشود. اما عمر وزارتش با سقوط هلی کوپتر رئیس دولتش به سر رسید.
تا همین چند سال پیش که حکومت اسلامی تورم را به موضوع افزایش دستمزدها گره زده بود و به این بهانه کمترین حد ممکن را برای تعیین حداقل دستمزد در نظر میگرفت، از کارفرمایان و بازاری تا کاسب محل منتظر بودند که مقدار دستمزد کارگران تعیین شود تا تکلیف خود را بدانند! اکنون تعیین دستمزد کارگران به معیاری برای شاخص میزان فقر و فلاکت برای کل جامعه تبدیل شده است. فقر و فلاکتی کاملا آگاهانه که از سوی حکومت اسلامی به جامعه تحمیل شده است به همین دلیل ما تاکید داریم که مسئله تعیین دستمزد بر اساس نیاز کارگر دیگر به بود و نبود حکومت اسلامی گره خورده است. دیگر مسئله، مسئله “چانه زنی” نیست، مسئله سرنگونی حکومت اسلامی سرمایه مطرح است.
در مطلبی در کانال تلگرامی “اتحادیه آزاد کارگران” به درستی تاکید شده است: “ما کارگران به جناب میدری و دیگر دست اندرکاران حکومتی میگوییم که شما مختارید هرچه میخواهید جلسه بگذارید و برعلیه ما نقشه بریزید و سیاست تعیین کنید ولی ما هم در جواب شما میگوییم عالی جنابان این شما هستید که این جهنم را برای کارگران بوجود آورده اید و این خود شما هستید که باید نهایتا در این جهنم بسوزید!
ما کارگران میگوییم ما نیروی کار خود را به شما میفروشیم و در ازای آن خواهان دستمزدی مطابق با بالاترین استانداردهای رفاه در این قرن هستیم! اگر پرداخت چنین دستمزد هایی باعث میشود که “سیستم” شما بهم بریزد پس موقع آنست که این سیستم دزد و چپاول گر هرچه زودتر بهم بریزد!”
این سخنان با اتکاء به جنبش وسیع اعتراضی موجود بر سر معیشت و رفاه در کف جامعه جریان دارد. و جالب اینجاست که در این میان کسانی پیدا میشوند که با ادعای اینکه هیچوقت در ایران جنبشی سراسری بر سر دستمزد وجود نداشته است، برای جنبش کارگری نسخه جدید سازماندهی این جنبش را می پیچند. کسانی که نه گوششان شنوای فریادهای اعتراضی کارگری علیه حقوقهای نجوفی، فلاکت عمومی است و نه نقش جنبش کارگری و جدال هر روزه اش بر سر معیشت و زندگی که یک عرصه مهم آن بر سر دستمزد بوده را می بینند . اما کف خیابان حرف آخر را میزند.
در همه سالهای گذشته بخشهای مختلفی از طبقه کارگر، به اشکال مختلف درگیر مبارزه حاد و شدید با جمهوری اسلامی سرمایه بوده اند. از مبارزه بر علیه قانون کار احمد توکلی در دهه شصت، تا مبارزه کارگران نفت در دهه هفتاد، تا مبارزه کارگران نساجی کردستان در دهه هشتاد، کارگران هفت تپه در دهه نود و اکنون بار دیگر کارگران نفت، این شاخصهای مبارزه جنبش کارگری هستند، این لیست بسیار طولانی است که شامل مبارزات کارگران خدماتی شهرداریهای، کارگران راه آهن، معادن، فولاد سازیها، خودرو سازیها… معلمان و پرستاران و بازنشستگان میگردد. در چند سال اخیر تعداد اعتصابها و اعتراضات از شمارش بیرون رفته است. شاکله اعتراضات کنونی بر اساس معیشت و منزلت حق مسلم ماست شکل گرفته است که شعار میدهند: حقوقهای نجومی فلاکت عمومی، فقر و فساد گرونی میریم تا سرنگونی. نکته مهم اینجاست که این جنبش اعتراضی امروز دیگر در پی چانه زنی با حکومت تبهکار اسلامی سرمایه نیست. بلکه در پی سرنگون کردن آن است تا به معیشت و منزلت شایسته یک انسان دست یابد.
کارگر کمونیست ۸۶۹