کارگر کمونیست ۸۸۶
بیش از ده روز از اعتصاب کامیونداران گذشته و حکومت خود را به در و دیوار می کوبد که هر جور هست این اعتصاب که به بیش از ۱۶۰ شهر کشیده شده است را خاتمه دهد.
در این مدت در برخی شهرها تاکسی رانان، رانندگان مینی بوس، نیسان های آبی در همراهی با این اعتصاب دست از کار کشیدند و تجمع کردند. در عین حال انبوهی از حمایتها از اعتصاب کامیونداران از سوی تشکلهای سیاسی، مطالبه گر، فعالین سیاسی و هنرمندان، چه به صورت بیانیه مشترک، چه فردی اعلام گردیده است.
در این بیانیه ها آنچه بر آن تاکید شده است این است که اعتراض و اعتصاب حق مردم زحمتکش است؛ و اینکه “اعتصاب رانندهها هشداری است به اینهمه ظلم، نابرابری، دزدیها و فقر گستردهای که زندگی معمولی را برای مردم سخت و جانفرسا کرده است” و نیز با قاطعیت گفته شده: ” از نظر ما تنها مسیر صحیح پیگیری و قابل تحقق این مطالبات گسترده، پیوند جنبش های مطالبه گری است و مطالبات هیچ قشری خارج از این اتحاد سرنوشت ساز دست یافتنی نیست.”
بازنشستگان تامین اجتماعی در تجمعات هفتگی یکشنبههای خود خواستار آزادی کامیونداران بازداشتی شدند. و در عین حال برخی رانندگان کامیون، از فرانسه تا امریکا حمایت خود را از همکارانشان در ایران اعلام کردند.
از طرف دیگر روزنامه حکومتی ” دنیای اقتصاد” از قول یک نماینده مجلس تبهکاران اسلامی خبر داده است: “به نظر میرسد اعتصاب کامیونداران به زودی خاتمه پیدا میکند. (محمدیهاش صلوات!)” ایشان تاکید فرمودند چیز خاصی نبوده منتها از “سازمانهای مرتبط و دیگران” خواستند حواسشان به خواسته های “این قشرباشد که منجر به اعتراض به این شکل نشود!”راست میگوید بدبخت(!) اعتراض به این شکل بد آموزی دارد، حکومت را به سرنگونی نزدیکتر میسازد.
این جناب فکر کرده هنوز اشک تمساح در ایران خریدار دارد برای همین فرمایش فرمودند: “رانندگی کامیون از شغلهای فرسایشی محسوب میشود و اگر کسی در زمینه حقوق این قشر کوتاهی کرده باشد با آنها برخورد میشود.” و همان “کسی” چقدر هم الان از این تهدید رعشه بر اندامش افتاده است! در جمهوری اسلامی، کسی که مورد “برخورد” قرار میگیرد معترضین هستند نه کسانی که “کوتاهی” کردند.
استاندار قزوین، به سهم خودش، به شیوه روتین مسئولین حکومتی دهان باز کردند و گفتند: “ما نباید برای هر موضوعی، تجمع کنیم. ( ما مردم هم البته میگوییم چشم!)” و از رانندگان قول خواستند: “تا صادقانه همانند گذشته برای کشور و مردم خود وارد عرصه کار شوند.” و گر نه اتفاقات بدی می افتد.
ذکر این دو مورد فقط برای این بود که تاکید شود که حکومت اسلامی هیچ راهی نمی شناسد جز مثلا به خیال خام خود تهدید همزمان با تطمیع، و در عین حال بازداشت و شکنجه. کامیون داران اعتصابی نشان داده اند که نه فریب میخورند و نه دیگر ترسی از حکومت اسلامی دارند. بخصوص اینکه به قول بیانیه “اتحادیه تشکلهای کامیونداران و رانندگان سراسر ایران” حمایت حماسه وار از جانب جامعه را از اعتصاب خود مشاهده میکنند.
این اعتصاب که باردیگر قدرت “کف جامعه” را نشان میدهد، در عین حال موجی براه انداخته که به قول معروف “سره از ناسره” مشخص شود. در این بزنگاههاست که صفها مشخصتر و دیدگاهها روشنتر میگردد.
یک بابایی که امیدش به یک درصد از جامعه است که مانند خودش دکترای چیزی داشته باشند و گرنه بقیه “ولمعطلند” و آنها را جملگی “بی ناموس و شل ناموس و نادان و جاهل” خطاب میکند و به “عزیزان بیننده” میگوید: “اعتصاب کامیونداران اعتصابی بر سر لنت ترمز است! نه چیزی بیشتر، همینقدر هم ارزش دارد!”
منشا دلخوری ایشان به آنجا برمیگردد که یک زمانی قشر خاکستری را سخت تحقیر میکرد که کجا هستند(!؟) اکنون که بخشی از آن “قشر خاکستری” و علیه فقر وفلاکت و مسبب آن یعنی رژیم اسلامی سرمایه در اعتصابی سراسری و کوبنده است، یکباره خود و آن یک درصد کذایی اش را بیمعنی می یابد. برای همین از سر غیظ اعتصاب کامیونداران را با جملات سخیف تحقیر میکند.
یک چوب دو سر طلای به اسم “احمد زیدآبادی”، که تنها میتواند در فضای مسموم جمهوری اسلامی به حیات سیاسی خود ادامه دهد. او به سبک و سیاق استاندار قزوین و همچون یک سرباز گمنام امام زمان، در یادداشتی در یک روزنامه حکومتی مرقوم فرمودند: چون خبر اعتصاب کامیونداران در “شبکه های فارسی زبان خارجی” منعکس میشود پس موضوع امنیتی است در نتیجه عوارض دارد، و تاکید کردند”عوارض دردناکی” هم دارد.” بگیر و ببند و انکار و تهدید و هزینهمند کردن هر حرف و عمل جانبدارانه و حمایتگرانه بخشی از این عوارض دردناک است.” این جناب به عوارض دردناک معترض نیست، به کسانی هم که این عوارض دردناک را به مردم تحمیل میکنند معترض نیست، چون از جنس خودش هستند، به ناشرین اخبار و مشخصا به کسانی که به حمایت از اعتصاب کامیون داران برخاستند معترض هستند.
ایشان همچون جامعه شناس خبره که یک عمر پامنبری آخوندهای جوراجور بوده، تحلیل فرمودند که به علت “تعارض منافع” کامیونداران نباید انتظار حمایت از بخشهای دیگر جامعه را داشته باشند. یک پامنبری لمپن در راستای همان تعارض منافع کذایی، به شیوه همان دکتری که بالاتر ذکر ایشان رفت به تحقیر خواستهای کامیونداران پرداختند که “جادۀ خراب و سرعتگیر بیمعیار، هم به خودرو خسارت میزند و هم حال روحی راننده را تخریب میکند. عجیب است که کامیونداران تاکنون نسبت به این بلیه اعتراض صداداری نکردهاند!”
و چون فکر میکند خیلی شوخ طبع هم هستند متلک انداختند این “یکی از مهمترین مشکلات قشر راننده است که از قضا به چشم علاقهمندان به سیاسی کردن هر نوع اعتراضی نمیآید!” و گفتند بخشهای دیگر جامعه در مورد سرعت گیر تعارض منافع حس نمی کنند، اما در مورد قیمت گازوئیل بخشهای دیگر جامعه نمی توانند حامی این خواست باشند چون منجر به قاچاق این کالا میشود و این” چوب حراج شدن به سرمایههای کشور است.”
ولیعهد سابق هم باز پابرهنه وسط صحنه دویده که من هم هستم! و به تصمیم سازان یادآور شدند ” جمهوری اسلامی نیز در ضعیفترین وضعیت خود قرار گرفته است و همین وضعیت فرصتی واقعی را برای تغییرات بنیادین به وجود آورده است.” که الان بهترین زمان برای برخی از کارهاست. بمبی و موشکی، B2، B52…ناتانیاهوی، خلاء قدرتش با من! بگذاریم و نگذریم!
در سوی دیگر یک عده کاملا محترم (این را به جد نوشتیم کاملا محترم و دوست داشتنی) که در یک کانال تلگرامی نظراتشان را منتشر میکنند، و همگان از همین طریق با نظرات و دیدگاههای ایشان آشنا میگردند؛ در عین اینکه دیگرانی که از همین ابزار برای امر مهمتری، یعنی سازماندهی استفاده میکنند، که در همین اعتصاب قدرتمند و باشکوه کامیونداران قدرت این فضای مجازی مشهوداست، تحقیر میکنند در یادداشتی پر طول و تفصیل اعلام موضع فرمودند: که مبادا مرزهای مبارزه طبقاتی میان کامیوندار و راننده کامیون مخدوش شود! هشدار دادند: رانندگانی که مزد میگیرند حواسشان باشد که اتحاد با صاحب کامیون و کسی که خود کامیونش را میراند، تا یک حدی معنی دارد بعدش جنگ طبقاتی است! و رهنمود دادند: “بنابراین، رانندگان کامیون و بهطور کلی وسایل نقلیه بهطور مجزا و مستقل نیز خود را در شوراهای ضدسرمایهداری سازمان دهند و دچار این توهم نشوند که گویا با کامیونداران منافع طبقاتیِ مشترکی دارند…” یعنی اگر این را یادآوری نمیکردند یک بلای سرشان می آمد! بهرحال سوال این است که مبارزه علیه جمهوری اسلامی سرمایه در کجای جنگ طبقاتی مورد نظر ایشان قرار میگیرد؟ از ایشان بگذریم!
اما حرف آخر؛ “حقایقی که اعتصاب سراسری کامیونداران و رانندگان کامیون آشکار کرد” در تراکت سازمان جوانان حزب کمونیست کارگری ایران اینگونه فرموله شده است:
“۱. وقتی پای مردم وسط باشد، بساط مذاکره، جنگ و تغییرات از بالا به حاشیه میرود.
۲. وقوع اعتصابات و اعتراضات سبب تغییر گفتمان سیاسی جامعه، فعالیت رسانهها و جریانات سیاسی، و کلا توازن قوای مردم و حکومت میشود.
۳. اعتصابات سراسری، ضرورت و نیاز مبرم فاز دوم انقلاب زن زندگی آزادی برای سرنگونی رژیم است.
۴. رانندگان کامیون یک تصویر عمومی از مفهوم اعتصابات سراسری به جامعه نشان دادند؛ آنها الگو ارائه دادند.
۵. سازماندهی شبکهای و سراسری، کلید موفقیت هر نوع اعتراض و اعتصاب در ایران است.
۶. همبستگی،اتحاد، فعالیت متشکل رانندگان؛ رمز به شکست کشاندن توطئهها و اعتصابشکنی حکومت بود.
۷. حمایتهای وسیع جامعه از اعتصاب رانندگان کامیون، هم شمهای از اتحاد مردم است، هم نشانهای از آمادگی جامعه برای انفجار اعتراضی.
۸. برخلاف اعتراضات خیابانی، قوای سرکوب حکومت برای عقب راندن اعتصابات سراسری، ناکارآمدی جدی دارد.
۹. اعتصابات پراکنده سرکوب میشوند؛ شکل موثر اعتصاب برای تحقق هر مطالبهای، سراسری بودن آن است.
۱۰. گام ضروری برای سرنگونی حکومت، شکلگیری اعتصابات سراسری در بخشهای تولیدی و خدماتی و سپس اعتصاب عمومی است.”
و همه اینها بدین خاطر ممکن شده است که این اعتصاب خاص بر بستر انقلاب زن زندگی آزادی رخ داده است. انقلابی که قدرتش را از کف جامعه میگیرد و این “تعارض منافع” آشکار با کسانی دارد که همه چیز را منوط به تصمیم “تصمیم سازان”و یک درصدیها میدانند، که عموما نتیجه تصمیم شان خانه خرابی و آوار فلاکت بر سر توده های مردم است. اما اعتصاب اخیر بار دیگر جلوه های باشکوهی از همبستگی انسانی را به نمایش گذاشت. میگویند:”این جلوه ها موقت است”، بله اما در عین حال تاکیدی است بر اینکه قدرت باید به دست توده های مردم باشد و آن وقت است این جلوه ها استتثاء نخواهد بود قاعده زندگی میگردد.