ساز کهنه رفراندوم و موج تازه جنبش زن، زندگی، آزادی- حمید تقوایی

بیانیه رفراندوم موسوی از نظر مضمون حرف تازه‌ای در بر ندارد. تازگی این بیانیه نه در توصیه‌های همیشگی دو خردادی‌ها مبنی بر رفراندوم و تشکیل مجلس مؤسسان و تغییر قانون اساسی، یعنی نسخه‌پیچی‌هایی است که مدت‌هاست جامعه از آن عبور کرده است، و نه در ارزیابی از جنگ و حرکت مردم در برخورد به جنگ.

بیانیه در قبال جنگ برخورد متفاوتی از هسته اصلی حکومت، که بر طبل وفاق ملی می‌کوبد، را بیان می‌کند، و از این نظر نشانه بی‌پایگی ادعای همبستگی ملی حتی در میان صفوف حکومتی‌ها است، اما در دوری از واقعیات جامعه دست‌کمی از خط خامنه‌ای و اصول‌گرایان ندارد.

بیانیه چنین شروع می‌شود:

“در جریان جنایات اخیر اسرائیل و آمریکا علیه میهن عزیزمان یک‌بار دیگر عیار مردم ایران محک خورد و امتیازی بر امتیازات کارنامه تاریخی‌‌شان افزوده شد؛ و این نه فقط به‌خاطر همبستگی آنان در برابر دشمن، که به واسطه ایستادگی آنها در عین رنجیدگی‌های عمیق بود. درحالی‌که فرزندان نظامی ملت شهید یا غافلگیر شده بودند دوراندیشی ستودنی مردم نقشه‌های شوم متجاوزان را ناکام گذاشت. اینک پس از سپری‌شدن آن روزها، هولناک خواهد بود اگر کسانی با رؤیاپردازی واکنش جامعه را تأییدی بر شیوه حکمرانی ناکارآمدشان بپندارند یا جلوه دهند.”

این تصویرسازی از حرکت مردم خود به همان اندازه رؤیاپردازی اصول‌گرایان از واقعیات به‌دور است. در دنیای واقعی آنچه در دوران جنگ خود را به نمایش گذاشت همبستگی مردم در برابر رژیم و خوشحالی‌شان از هلاکت فرماندهان نظامی حکومت بود.

مردم یک‌بار دیگر نشان دادند که “دشمن ما همین‌جاست دروغ میگن آمریکاست”. کمااینکه بعد از آتش‌بس مردم همدان در اعتراض به قتل عزیزانشان به‌وسیله “فرزندان نظامی ملت” با همین شعار به خیابان آمدند. وارونه جلوه‌دادن این واقعیات در بیانیه موسوی، به همان اندازه “رؤیاپردازی” اصول‌گرایان در جلوه‌دادن واکنش جامعه به تأیید “شیوه ناکارآمد حکمرانی” خود “هولناک” است!

نکته مهم‌تر اینکه اعتراض مردم به “شیوه ناکارآمد حکمرانی” اصول‌گرایان نیست، به جنایات کل حکومت است. واقعیت آن است که مردم مدت‌هاست جمهوری اسلامی را نه دولت ایران، حتی در ظرفیت دیکتاتوری متعارفی که می‌خواهد با مشتی آهنین جامعه را اداره کند، بلکه قاتل خود می‌دانند. جمهوری اسلامی قاتل مردم ایران است و نه حکومت ایران و این در محور جنگ مردم با رژیم قرار دارد. جمهوری اسلامی مردم را دشمن خود می‌داند و مردم هم او را دشمن می‌دانند و نه آمریکا و اسرائیل و یا هر دولت و عامل دیگری را. جمهوری اسلامی از دید مردم ایران، یعنی اعدام‌های جمعی دهه شصت، اسیدپاشی به‌صورت زنان، قطع دست‌وپا و در آوردن چشم به‌عنوان قصاص، یعنی فساد و چپاول باندهای مافیایی، پرتاب همجنس‌گرایان از بلندی، “خودکشی” کردن زندانیان سیاسی، یعنی قتل‌های زنجیره‌ای، ترور مخالفین در خارج کشور، تجاوز جنسی به دختربچه‌ها تحت عنوان ازدواج شرعی، یعنی شلیک به هواپیمای مسافربری، مسموم‌کردن دختران دانش‌آموز، شلیک به چشم‌ها، اعدام کودکان، قتل‌های ناموسی، یعنی به خون کشیدن مردم سوریه و منطقه، و صدها جنایت دیگر.

این رژیم قاتل همه نسل‌ها است، از نسل ۵۷ تا نسل زد. مردم می‌دانند که اولویت‌ها و دغدغه این حکومت زندگی مردم ایران نیست، سرکوب آنهاست. همانطور که دغدغه آلمان نازی بعد از اشغال فرانسه اداره زندگی روزمره مردم آن کشور نبود. حتی ضدحکومتی‌ترین دو خردادی‌ها این واقعیت را نمی‌بینند و نمی‌فهمند؛ چون خود شریک بخش عمده‌ای از این جنایات بوده‌اند. کشاکش آنها با خامنه‌ای و هسته اصلی حکومت یک دعوای خانوادگی در کمپ قاتلان مردم ایران است. از این نقطه‌نظر موضع ظریف در قبال شلیک به هواپیمای اوکراینی خصلت‌نما بود. گله‌اش این بود که چرا از قبل بما نگفتید تا بحران را اداره کنیم! آن هم درست در همان مقطعی که دانشجویان با فریاد دروغگو، دروغگو و نابود باد جمهوری اسلامی خیابان‌ها را می‌لرزاندند.

مردم ایران مدت‌هاست راه خود را از این نوع مخالف‌خوانی‌های درون‌حکومتی جدا کرده‌اند. مردم می‌دانند دریایی از خون آنان را از رژیم جدا می‌کند و انقلاب زن زندگی آزادی بر همین پایه برپا شده است. امر این انقلاب صرفاً سرنگونی حکومت نیست؛ بلکه به محاکمه کشیدن همه مقامات کنونی و سابق و اسبق حکومت است. این خواستی است که مشخصاً جنبش دادخواهی، از مادران خاوران تا خانواده‌های قربانیان پرواز ۷۵۲ و تا مردمی که عزیزانشان را در انقلاب زن زندگی آزادی ازدست‌داده‌اند، از نسل ۵۷ تا نسل زد، پرچمش را بلند کرده‌اند. جنبش زن زندگی آزادی بیشتر به جنبش مقاومت مردم فرانسه علیه اشغالگران نازی شبیه است تا به انقلاب‌های کلاسیک.

در جنگ ۱۲ روزه جنبش زن زندگی آزادی تحت‌الشعاع جنگ قرار گرفت و از مرکز توجه‌ها در جهان و حتی در خود ایران کنار رفت؛ و هنوز هم چنین است. اکنون ایران در همه رسانه‌ها، در مدیای اجتماعی و در افکار عمومی جهانی دیگر نه با زن زندگی آزادی بلکه با جنگ‌وصلح و مذاکرات و غیره تداعی می‌شود. می‌توانیم و باید ورق را برگردانیم. باید زن زندگی آزادی را از زیر آوار جنگ بیرون آوریم و دوباره در مرکز توجه‌ها و تلاش‌ها قرار بدهیم. باید به دنیا نشان بدهیم که راه خلاصی از شر جمهوری اسلامی و تروریسم منطقه‌ای و جهانی‌اش حمایت از مبارزات مردم ایران است و نه جنگ و مذاکره. بعد از آتش‌بس موج تازه‌ای از اعتراضات خیابانی و بیانیه‌ها و پتیشن‌های رادیکال علیه جانیان حاکم در حال شکل‌گیری است. تعرض تازه علیه اعدام‌ها و برای آزادی زندانیان سیاسی، ریشخند ادعای پیروزی رهبر به سوراخ خزیده حکومت در فضای مدیای اجتماعی، طرح شعار “غنی‌سازی زندگی حق مسلم ما است” و طرح مجدد شعار “دشمن ما همین‌جاست دروغ میگن آمریکاست”، و حمایت گسترده مردم از مهاجرین افغانستانی، اولین نمودهای این موج تازه است. سازمان‌دادن و تقویت این موج تازه، بهترین پاسخ به تلاش‌هایی نظیر بیانیه رفراندوم و قانون اساسی نیز هست.

۲۷ تیرماه ۱۴۰۴، ۱۸ ژوئیه ۲۰۲۵

به نقل از نشریه انترناسیونال ۱۱۳۸

اینرا هم بخوانید

در مقابله با جنگ‌افروزی حکومت چه باید کرد؟ حمید تقوایی

حمید تقوایی – تدوین شده بر مبنای برنامه پاسخ در کانال جدید حسن صالحی: بعد …