امان از چپ و کمونیسم- یاشار سهندی

کارگر کمونیست ۸۹۵

1

پخش سریالی به نام “تاسیان” (ساخته و منتشر شده در “شبکه های خانگی”) به اتمام رسیده است، به این بهانه نقد و ستایشی در روزنامه حکومتی “سازندگی” با عنوان “چپ هرگز نفهمید” منتشر شده است.

روایتی که این روزنامه از این سریال ارائه میدهد این است که   گویا در دهه 50 چپی وجود داشته که “فاقد عقل” و ”  محصول سفارت شوروی” بوده که ” سرمایه‌ ملی را در هر زمانی، چه انسانی، چه صنعتی در آتش شعار سوزاندند.” و “طبقه مذهبی” که “… با همه‌ی خطاهای تاکتیکی‌شان، کشور را حفظ کردند. طبقه‌ای که نه در توهمات مارکسیستی غرق بود، نه در خیالات توخالی مدرنیته‌ وارداتی… چپ نفهمید و هنوز نمی‌فهمد اما طبقه‌ مذهبی‌ با همه‌ تضادها و ضعف‌ها ماند، ایستاد، از وطن در مقابل جنگ مسلحانه داخلی و تجاوز خارجی دفاع کرد و نسلی از تکنوکرات‌ها را به میدان فرستاد تا کشور را دوباره بسازند. آنها شاید همه‌ چیز را درست انجام ندادند اما یک کار را کردند؛ وطن را نفروختند. و در تاریخ، گاهی همین یک کار، کافی است برای ماندن.”

و ما تجربه سخت دردناک را پشت سرگذاشتیم. طبقه مذهبی فاقد “خیالات توخالی مدرنیته‌ وارداتی” به حکومت رسیده، الحق و انصاف در کشتار چپ و کمونیستها و همه بخشهای جامعه هیچ کم نگذاشت، ” تا کشور را دوباره بسازند.” و شاهد هستیم ته ماجرا بی آبی و بی برقی و بی گازی و کلا نفس زندگی در ایران تحت حاکمیت جمهوری اسلامی زیر سوال رفته است. مصیبت شده خود زندگی.

با توجه به روایت روزنامه فوق از سریال تاسیان، در این سریال ضمن پرداختن به  عشق دختر یکی از ” کارآفرینان میهن‌دوست” با یک پسر از خانواده مذهبی که “نماد نسلی است که می‌خواست عقل را جایگزین نفرت کند”، ( به این میگویند غلطهای اضافی!) به روایت نویسنده یادداشت فوق ” در آتش میان چپی که نمی فهمد و مذهبی های سنتی نابود میشوند.” اصل داستان گویا مرثیه ای است بر : ” بورژوای تکنوکراتی که راه برابری و عدالت را «توسعه» و آبادانی می‌داند و معتقد است با تولید، می‌توان به حقوق کارگران دست یافت. او می‌سازد، تولید می‌کند، فرصت می‌آفریند اما در نهایت؟ همه‌ چیزش را چپ‌ها و کارگرانی که تحت القائات چپ هستند از بین می‌برند و می‌سوزانند و … حتی حالا پس از ۴۵ سال از انقلاب هنوز در دانشگاه‌ها، رسانه‌ها و برخی از تریبون‌ها، در حال تجویز همان نسخه‌ شکست‌خورده هستند”.

یعنی این وسط نسل اندر نسل کارگر برای توسعه و آبادانی بوژواری تکنوکرات سوختند و پر پر شدند (شاهد مثال: کشتار کارگران در معادن و کارخانجات و انفجار بندرعباس و انبوه حوادث در محل کار منجر به قتل) هیچ به هیچ.

2

 چپ مارکسیست، کمونیسم یک پای مهم تحولات سیاسی در تاریخ معاصر ایران بوده است. از اجتماعیون عامیون تا کمونیسم کارگری خط سیر مبارزاتی این چپ در تاریخ معاصر است.

 ردپای این چپ را میتوان در انقلاب مشروطه یافت. رد پای این چپ در شعار “فعله های جهان متحد شوید” به وقتی که هنوز طبقه کارگر درایران قوام نگرفته بود، ایضا بورژوازی نیز به خود متکی نبود و در دربار قاجار بدنبال عنوان “امین الضرب” بود، میتوان سراغ کرد.

بورژوازی  به دنبال ” یک کلمه (قانون)” بود. این اعتراض بورژوازی بود به حاکمیت بی چون و چرای شاهزادگان قاجار و شخص شاه صاحبقران، که قانون از نوک خنجر میرغضب هایش جاری بود. که در ضیافت شاهانه سر بینوایی را از تن جدا میکردند، تا شاه خوشش بیایید. یا در میدان اصلی شهر حکم چشم در آوردن یا گوش بریدن یا سر از تن جدا کردن را جلو صغیر و کبیر جاری میکردند، که وحشت را صد چندان کرده باشند، تا به مردم فهمانده باشند حرف حرف سلطان است.

این دو طبقه در ایران هم پای هم رشد کردند، هم در زمینه اقتصادی و هم در زمینه سیاسی. یکی کارخانه هایش را با هر جبری که بود و میتوانست امتیازی از دربار قاجار بگیرد میساخت ، و دیگری طبقه کارگرکه آنزمان “فعله” خطابش میکردند و چاره ای نداشت جز تن دادن به کار در هر شرایطی که “حاج امین الضرب” ها تعیین میکردند. برخلاف  آن داستان گفتگوی کارگران چاه­کن ته چاهی که به آب نرسیده بود و شاهزاده قجری در سر چاه خطاب به کارگران ته چاه  معترضانه گفت: “اگر برای من آب نداشت برای شما که نان داشت!” اما در حقیقت برای بورژوازی هم آب بود و هم نان، هر چند به دشواری و برای دومی خرده نانی ته سفره اما کاملا با عذاب و رنج و درد.

اگر روشنفکران بورژوازی برای حاکمیت قانون خود، سرش در میان آثار روشنفکران اروپای قرن نوزدهم و هیجدهم بود، به همان نسبت روشفکران طبقه کارگر نیز بدنبال جواب سوال خود بودند که با شرایطی که در آن گرفتار بودند چگونه باید روبرو شد و در میان آثار اروپای قرن نوزدهم و خصوصا آثار مارکس و پلخانف و کائوتسکی به دنبال جواب به سوالات خود بودند. روشنفکران و سرکوبگران سلطنتی و جمهوری اسلامی به اولی همیشه امتیاز صد آفرین دادند اما به جریان دومی تهمت “وارادتی” زدند، و همین اتهام بهانه ای بود برای محکوم شدن، نه تنها نظری بلکه در دادگاههای که برپا کردند بسیارانی را به همین اتهام به زندان انداختند. در دوران “خاندان ایران ساز پهلوی” خون های زیادی از مردمان ریخته شد تا بورژوازی حاکمیت خود را کامل کرد و اصلاحات ارضی سال 42 آخر ماجرای تسلط سرمایه داری بر ایران بود.

در این میان کارگران ایران بلافاصله راه متحزب شدن و سازمان دهی کردن خود را در تماس با سوسیال دموکراتهای روسیه فرا گرفتند و حزب ساختند تا مبارزه خود را سازماندهی شده پیش ببرند. بورژوازی اینجا و آنجا به فراخور مسایلی که با آن درگیر بودند انجمن و جمع های چند نفره ساختند اما هیچگاه نتوانستند متحزب شوند، مگر اینکه دیکتاتور برایش حزب ساخته تا به تمجید شخص اعلیحضرت بپردازند. وبه قول منصور حکمت همیشه از ترس کمونیسم و کارگر ناخنهایشان را زیر عبای ملاها جویدند.

اگر اولی مجبور بود به مصاف خاندان قاجار برود که راه توسعه خود را بگشاید، دومی مجبور بود به جنگ هر دو برود تا زندگی اش ارزان بر باد نرود. در تمام بیش از صد سال گذشته این طبقه در نبرد با طبقه حاکمه ( سلطنتی و اسلامی) بوده است.

جالب است اپوزیسیون راست سکانس هایی از این سریال را  که نقش “کارآفرین وطن دوست” را برجسته کرده و بر سر کارگران فریاد میزند: که چی تان کم است! خودم از کارگری به اینجا رسیدم،  بیمه تان کردم، خدمت بهتان کردم و همه چیز زیر سر کسی است که گفته “کارگران جهان متحد شوید، خب؟ تهش این نیروی کار متحد شد، حالا این نیروی کار سرمایه نمی خواد، مدیریت نمی خواد …!!!” در شبکه های اجتماعی تکثیر کرده است، تا همصدا و هم قدم با حکومت اسلامی از سرمایه و سرمایه داری دفاع کرده باشد. و این فیلم را سندی یافته بر مظلومیت خویش!

اما چیزی که کاربدستان اسلامی سرمایه و اپوزیسیون راست را آتش میزند این است که اکنون نفوذ چپ و کمونیسم را میتوان در کف خیابانها مشاهده کرد که خود را به صورت چپ اجتماعی نشان میدهد که به دنبال حق مسلم زندگی است. در عین حال کمونیسم کارگری اکنون متحزب و آگاه است. در یک نبرد بی امان در طی 46 سال گذشته این کمونیسم علیه نظرات بورژوازی در هیبت راست و چپ سنتی، انبوهی از ادبیات را تولید کرده که نگاهی عمیقا انتقادی و در عین حال شدیدا انسانی به روابط حاکم بر جامعه کنونی و نیز روشن و آگاه بر آن چیزی که میخواهد بسازد دارد؛  و در عین حال در مبارزه عملی، از طریق سازماندهی مبارزات به یک نیروی تعیین کننده و به اعتراف مقامات جمهوری اسلامی ” به حزب گسترش مبارزات” در تحولات جاری ایران تبدیل شده است.

 سریال تاسیان به روایت سردبیر روزنامه فوق در واقع حمله ای به این چپ است وقتی اشاره میکند: “حتی حالا پس از ۴۵ سال از انقلاب هنوز در دانشگاه‌ها، رسانه‌ها و برخی از تریبون‌ها، در حال تجویز همان نسخه‌ شکست‌خورده هستند”. کارگران و نویسنده سریال را نمیدانم اما سردبیر روزنامه فوق حتما با توجه به شغلش آگاه است که چپ و کمونیسم چقدر در عمق جامعه ایران نفوذ کرده است.

 مشکل کل اعوان و انصار سرمایه چه در هیبت اسلامی، چه سلطنتی این است که چپ حضور دارد و ایشان نمی توانند چرایی این حضور را درک کنند. کمونیسم جوابگویی جامعه معاصر برای رهایی است و این سبب حضور دائمی اوست و اکنون در ایران حضوری قوی هم دارد. حکومت اسلامی با همه وحشیگریش و جنایاتی که آفرید تا یک انقلاب را سرکوب کند، اکنون بورژوازی را در وضعیتی قرار داده است که با یک انقلاب دیگر مواجه شده است که بسیار قوی تر و آگاه تر از انقلاب 57 است. انقلابی که بدنبال همه آزادی و برابری است. انقلابی که با وجود کشتار و زندان و اعدام  و بمباران هنوز در کف خیابان حضور دارد. و در پی حق مسلم زندگی است.

کسی که در این میان نمی فهمد همه اعوان و انصار حکومت اسلامی و اپوزیسیون راست است که با وجود همه خشونت بی حد و حصر صد ساله اخیر چرا چپ و کمونیسم حضوری قوی دارد. نظام مطلوب ایشان یعنی سرمایه داری مدام  کمونیسم و ضرورت اتحاد کارگران جهان را بازتولید میکند چون تماما بر ستمگری علیه اکثریت جامعه دوام دارد. چون شیره جامعه را مکیده است و جهان را در آستانه نابودی کامل حیات زیستی رسانده است.

چپ و کمونیسم نیاز به پاسخگویی به رهایی جامعه است. اگر در ایران حضور قوی در کف خیابان دارد به این دلیل است که یک جنبش قوی آزادی خواهی و برابری طلبی در عمق جامعه شکل گرفته که چپ و کمونیسم در طی صد سال اخیر و بخصوص در 46 سال گذشته سعی کرده صدا و نماینده آن باشد.

اینرا هم بخوانید

از اتحاد ملی تا اتحاد انسانی؛ برتری جویی یا برابری طلبی- یاشار سهندی

کارگرکمونیست ۸۹۲ جنگ 12 روزه اسراییل با جمهوری اسلامی سببی شد که مشخص شود جمهوری …