از “دفن نتانیاهو” تا دفن حقیقت- ناصر اصغری

جوابی به نوشته سخیف رحمان حسین زاده

ناصر اصغری
رحمان حسین‌زاده بار دیگر، در انشاء ملال آور و بی روح دیگری، با حمله‌ای بی‌پایه به حزب کمونیست کارگری، تلاش کرده است اختلافات سیاسی را پشت پرده دشنام به اسرائیل و اپوزیسیون راست پنهان کند. او از یک سو شعار پرطمطراق “دفن نتانیاهو و جمهوری اسلامی” (باید این روحیه گلادیوتری ایشان را حقیقتا تحسین کرد!) سر می‌دهد، اما از سوی دیگر با فرافکنی آگاهانه، مواضع روشن، انسانی و مستند حزب کمونیست کارگری را تحریف می‌کند.
واقعیت اما ساده و روشن است. حزب کمونیست کارگری در قبال جنگ جاری موضعی شفاف و علنی دارد: ما هر جنگی را محکوم می‌کنیم، هر جا که بمب و موشک بر سر مردم فرود بیاید در برابر آن می‌ایستیم. اما در عین حال تاکید می‌کنیم که سرچشمه این کابوس ویرانی و مرگ، جمهوری اسلامی است. پایان این جنگها، پایان فقر و اختناق، تنها و تنها در گرو سرنگونی جمهوری اسلامی به دست مردم ایران است. نه امید بستن به بمبارانهای اسرائیل و آمریکا راهی به رهایی می‌گشاید و نه توجیه سرکوب و اختناق داخلی به نام “ضد امپریالیسم”.
رحمان حسین‌زاده، که امروز ژست “ضد فاشیسم اسرائیلی” به خود گرفته، مصلحتی فراموش می‌کند که همین خط “ضد امپریالیستی” بارها در تاریخ به خدمت بقای جمهوری اسلامی درآمده است. از جنگ هشت ساله تا سیاستهای تحریم، از توجیه سرکوب در خیابانها تا بستن دهان معترضان، همواره دود این سیاستها به چشم مردم رفته است. تجربه چهل ساله نشان داده است که هیچ قدرت خارجی، چه آمریکا و چه اسرائیل، هیچگاه برای آزادی مردم ایران وارد عمل نشده و نخواهد شد. تنها نیروی واقعی برای پایان دادن به این وضعیت، قدرت اعتراضات و جنبشهای اجتماعی مردم ایران است. این همان چیزی است که حزب کمونیست کارگری بی‌وقفه بر آن تاکید کرده و در عمل نیز به سازماندهی آن پرداخته است.
جالب است که همان “گلادیاتورهای حکمتیست” که تا دیروز خود را میراث دار نقد بی‌امان منصور حکمت بر چپ ضدامپریالیست می‌دانستند، امروز در کمپ همان چپ ضدغربی جا خوش کرده‌اند. آنها در تحریف و پرت‌وپلاگویی علیه حزب کمونیست کارگری، وظیفه قورت دادن قورباغه‌های بزرگ را به رحمان حسین‌زاده سپرده‌اند. او نیز به جای ورود به یک بحث سیاسی سالم و استدلالی، صرفا با ردیف کردن دشنام، کلیشه های پوسیده “ضدغربی” و حملات شخصی، می‌پندارد حقیقت را می‌تواند دفن کند.
اما حقیقت دفن شدنی نیست. واقعیت ساده است: اگر آزادیخواهی هدف باشد، اگر دفاع از معیشت و جان مردم جدی باشد، اگر پایان دادن به چرخه جنگ، سرکوب و ویرانی دغدغه باشد، راهی جز سرنگونی جمهوری اسلامی وجود ندارد. این همان چیزی است که مردم ایران بارها در خیابان نشان داده‌اند؛ در خیزش‌های ۹۶، ۹۸ و ۱۴۰۱، با شعارهایی شفاف علیه کلیت نظام. کسانی که هنوز با تکرار خسته کننده شعارهای “ضد امپریالیستی” می‌کوشند جمهوری اسلامی را در لباس مقاومت و ضدیت با غرب بزک کنند، در عمل جز تقویت دست رژیم در ادامه جنایتهایش کاری نمی‌کنند. آنها آگاهانه یا ناآگاهانه، نقش سپر انسانی جمهوری اسلامی را بازی می‌کنند.
پاسخ واقعی و انسانی به این شرایط روشن است: نه تکیه بر بمباران اسرائیل و آمریکا، نه سکوت و توجیه جنایات جمهوری اسلامی به اسم مبارزه با امپریالیسم، و نه مظلوم‌نمایی به نام “دفاع از مردم بی‌گناه غزه”. راه رهایی همان است که مردم ایران فریاد می‌زنند: “دشمن ما همینجاست، دروغ می گن آمریکاست”. جواب ما همان است: سازماندهی قدرت مردم در هر شرایطی و تحت هر موقعیتی، برای سرنگونی جمهوری اسلامی و باز کردن راه آزادی، برابری، و آن شعار جهانی و انسانی: “زن، زندگی، آزادی”.
۱۸ اوت ۲۰۲۵

اینرا هم بخوانید

چارتیسم: نخستین خیزش توده‌ای کارگران برای دموکراسی در بریتانیا- ناصر اصغری

در تاریخ مبارزات طبقه کارگر، جنبش چارتیستی جایگاه ویژه‌ای دارد. این جنبش را می‌توان نخستین …