از مکانیسم ماشه تا مکانیسم انقلاب- یاشار سهندی

به همت جمهوری اسلامی، مکانیسم ماشه مستقیما به سوی زندگی مردم در ایران چکانده شد. هنرمندی در کاری گرافیکی، بخوبی نشان داده است که این مردم هستند که با چکاندن ماشه این مکانیسم، لِه خواهند شد.

 پزشکیان رئیس جمهوری اسلامی سرمایه خودش را به نیویورک رساند که بگوید در به همان پاشنه سابق خواهد چرخید. کسانی از همین حکومتیان پیش از سفر او هیاهو راه انداختند که این سفر تاریخ ساز خواهد بود! و پیشنهاد کرده بودند با ترامپ ملاقات کند و … اما  خامنه ای آب پاکی روی دست ایشان ریخت و گفت مذاکره بی مذاکره و بر غنی سازی اورانیوم تاکید کرد. پزشکیان هم در مصاحبه ای گفت بین مکانیسم ماشه و خواسته غرب، مکانیسم ماشه را انتخاب میکنیم. و یک بار دیگر نشان داد “هر چه آقا بگوید همان است، تمام شد و رفت!”

احمد زیدآبادی که عمر سیاسی اش به تداوم حکومت نکبت اسلامی سرمایه  بستگی دارد، و همهِ کار سیاسی اش در این خلاصه شده که تبهکاری جمهوری اسلامی را ماست مالی کند؛ بعد از این ماجراها به پزشکیان تلویحا پیشنهاد کرده که استعفا دهد! چون دارد نقش رقیب حکومتی اش، جلیلی را بازی میکند. ایشان برای توجیه وضعیت پزشکیان فرمودند:” سیاست است و سرشت تراژیک و بی‌رحم خود را دارد! ” حقیقت این است که این سیاست، سیاستمداران بورژوایی و خصوصا از نوع اسلامی آن است که سرشت تراژیک و بی رحم خود را بر توده مردم تحمیل میکنند.

دول غربی هیچوقت نخواستند برای لحظه ای به این فکر کنند که جمهوری اسلامی را بایکوت کنند و از مجامع بین المللی اخراج اش کنند، حتی حالا که آنقدر اورانیوم با غنای 60 درصد دارد که میتواند، 10 بمب اتمی بسازد.

به روی جمهوری اسلامی همیشه “درهای دیپلماسی” باز بوده، در عین حالی که چشمانشان را به روی همه جنایاتی که این حکومت می آفریند بسته اند. آخرین نمونه آن پس گرفته شدن شکایت دولت فرانسه از دادگاه بین المللی برای گروگان گیری شهروندان غربی و دو تابعیتی است و بار دیگر حاضر شدند به جمهوری اسلامی باج بدهند تا این حکومت باز هم شهروندان غربی را برباید و شکنجه کند و حتی برای برخی شان حکم اعدام صادر کنند. نمونه اش احمد رضا جلالی که 9 سال است زیر حکم اعدام است.

“کاسبان تحریم”، تنها به باندهای مافیایی حکومت خلاصه نمی شود که تحریم شرایطی خوبی برای غارت ثروت مردم ایران به بهانه دور زدن تحریمها برای ایشان فراهم کرده است. بلکه کاسبان تحریم دیگری هم هستند که از این شرایط از بابت سیاسی آن سود فراوانی میبرند؛ کاسبان سیاسی تحریم.

در حالی که موجی دیگر از مصیبت بر انبوه مصیبتهای تاکنونی بر سر مردم در حال آوار شدن است، اپوزیسیون راست سلطنت طلب اما، قند تو دلشان آب شد وقتی مطمئن شدند که مکانیسم ماشه راس ساعت مقرر، در تاریخ 28 سپتامبر چکانده میشود. شاهزاده ایشان در پنجم شهریور موکدا تاکید کرد که باید مکانیسم ماشه به اجرا گذاشته شود؛ و وقتی مطمئن شد اینگونه میشود، برای رد گم کردن در پیامی دیگر نوشت:” پیامدهای آن، دامن مردم ایران را نیز خواهد گرفت.” و شاهانه فرمودند: ” ملت بزرگ و عزیز ایران، در این شرایط دشوار، قلب و ذهن من با شماست. می‌دانم که زیر بار تنگدستی و رنج ایستاده‌اید: فقر و بیکاری گسترده، گرانی‌های کمرشکن، کاهش قدرت خرید، و سقوط روزافزون پول ملی.و شوربختانه، همه اینها با فعال شدن مکانیسم ماشه، شتاب خواهد گرفت.” این نمونه کاملی از اشک تمساح ریختن است.

این تنها گوشه ای از بی رحمی سیاست در نزد از ما بهتران است. گوشه دیگر از سرشت تراژیک و بی رحمی سیاست بورژوازی را میتوان در رسانه های آن مشاهده کرد.

 رسانه هایی مانند ایران اینترنشنال گویی مسابقه ورزشی پر هیجانی را گزارش میکند، همه توان و نیروی خود را بکار گرفت تا اجرای این مکانیسم ویرانگر را با هیجان تمام انعکاس دهد. مفسران و مجریانش در برنامه های گوناگون سخت بی تابی میکردند که سرساعت موعد اجرای شدن مکانیسم ماشه را گزارش کنند؛ و حال که این ماشه چکیده شده است با خوشحالی زاید الوصفی میگویند:” دیگه درهای مذاکره بسته شد و حمله نظامی حتمی است!” و از حالا مشتاقانه اخبار و برنامه خبری و تفسیری خود را چنان تنظیم خواهند کرد که دور دوم حمله اسراییل و امریکا کی رخ خواهد داد، چطور انجام میشود و …، بقول شاعر “جز عشق جنون آسا. همه چیز جهان شما جنون آساست.”

خشونت اساس سیاست در نزد بورژوازی است، چرا که قرار است یک نظام ستمگر و استثمارگر سرپا بماند و تداوم یابد و اعتراضی هم اگر شکل گرفت به شدت سرکوب شود.

جمهوری اسلامی، یعنی خامنه ای تن به مذاکره نداد، نه بخاطر اینکه خامنه ای “پیرمرد کودن متوهم، لج باز و ترسو” است. بلکه کاملا آگاهانه اینکار را کرد. در سرشت این حکومت نبوده که به حکومت “متعارف” بورژوایی تبدیل شود. این نظام تبهکار بخاطر سرکوب یک انقلاب ( انقلاب 57) شکل گرفت و با ” امریکا شیطان بزرگ است” این امر را تداوم داد. و اکنون یک انقلاب بسیار عظیم تر از انقلاب 57 در بطن جامعه شکل گرفته است و بروزات خیابانی آنرا در سال 1401 شاهد بودیم. و این را نظام اسلامی یعنی خامنه ای بهتر از هر کسی لمس کرد که بی رحمانه دستور تنبه دختران محصل را داد. که علاوه بر کشتار خیابانی و شکنجه در زندانها و اعدام، با مواد شیمیایی به مدارس دخترانه حمله کردند.

از آنجا که حکومت اسلامی سرمایه یک حکومت مافیایی غارتگر است، تن به مذاکره دادن آن سبب نمی­گردد که حکومت متعارفی شود.  بلکه در این وضعیت  حکومت بیشتر خود را در بن بست قرار خواهد داد. چون آنوقت مردم انتظار دارند بهبود وسیعی در زندگی روزمره شان اتفاق بیفتد. به تجربه نزدیک به نیم قرن از حکومت اسلامی این اصلا ممکن و شدنی نیست. “برجام” که اکنون فاتحه آن خوانده شده است، نمونه گویای این امر است که نه تنها زندگی مردم را بهبود نداد که بماند، بلکه موج شدیدی از گرانی و تنزل سطح معیشت بر کارگران و توده های مردم تحمیل کرد، که منجر به قیامهای دی ماه 96 و آبان 98 گردید. در حال حاضر نیز، بر بستر انقلاب زن زندگی آزادی اعتراضات وسیع تری شکل خواهد گرفت. و جمهوری اسلامی درصد است با تداوم فضای جنگی و تن دادن به شلیک مکانیسم ماشه شاید مانع این امر گردد.

جمهوری اسلامی امید به این بسته است که  با اجرایی شدن مکانیسم ماشه مردم مستاصل و مایوس شوند. و در عین حال در یک همکاری نانوشته این را با همکاری اپوزیسیون راست حکومت دارند پیش می برند. چون هر دو طرف از اینکه مردم بواسطه انقلاب بر سرنوشت خود حاکم شوند دلواپس هستند و در این نگرانی دول غربی با ایشان شریک هستند.

جمهوری اسلامی در استیصال جامعه تداوم خود را جستجو میکند و اپوزیسیون راست با ایجاد فضای یاس و انتظار، اینکه “حمله نظامی میتواند کار را تمام کند” در پی آن هستند که شیرازه جنبش های اعتراضی را از هم بپاشانند، تا در فردای به حکومت رسیدن احتمالی ایشان بهتر و سریعتر جامعه را سرکوب کنند. این دو جریان در اجرای مکانیسم ماشه دنبال تداوم سیاستهای سرکوبگرانه خود هستند.

از سوی دیگر مکانیسم ماشه بار دیگر تاکیدی است که راهی به جز مکانیسم انقلاب برای رهایی از شرایط مصیبت بار کنونی در ایران برای ما کارگران و توده های زحمتکش باقی نمانده است. راهی که در آن توده های مردم توان و قدرت  خود را باز می یابند و حاکم بر سرنوشت خود خواهند شد. این آن روی سیاست است، سیاستی که توده های مردم با قدرت شان اعمال میکنند که میتواند تاریخ را دگرگون کند؛ و این در عین حال حکم تاریخ است.

قیام اسپارتاکوس پایه های برده داری را به شدت لرزاند و زمینه سقوط آنرا فراهم کرد. انقلاب کبیر فرانسه در انتهای قرن هیجدم، با شعار “آزادی برابری برادری” سبب فروریختن پایه های فئودالیسم شد. کمون پاریس با شعار “زنده باد کمون” با حکم هایی که برای بهبود زندگی توده های زحمتکش جامعه صادر کرد و به اجرا گذاشت، در عمر دو ماه اش نشان داد فرودستان جامعه به سیاست معنی انسانی می­بخشند و انقلاب اکتبر روسیه، برای سالیانی هرچند کوتاه، امید به تغییر دنیایی کنونی را ممکن دانست و میرفت که شعار “آزادی برابری و حکومت کارگری” را متحقق کند.   اکنون ایران شده آنجایی که بار دیگر ثابت کند که وقتی مردم در کف خیابان سیاست را پیش میبرند، این یعنی مکانیسم انقلاب، که به سیاست رنگ انسانی و زیبایی میدهند. و این در شعار، زن زندگی آزادی متجلی است. و با عمق یافتن این انقلاب دور نیست که در کف خیابانهای ایران شعار “زنده باد سوسیالیسم” طنین انداز شود.

کارگر کمونیست ۹۹۳

اینرا هم بخوانید

معمای لاینحل ترامپ و جمهوری اسلامی! کاظم نیکخواه

دونالد ترامپ سیاست‌مدار نسبتاً تازه به سیاست رسیده‌ای است که مدام می‌خواهد فیل هوا کند. …