یک خصیصه مهم حزب کمونیست کارگری و یکی از نقاط قدرت آن ضدیت با مذهب، برنامه جامع و مدون در مورد آن و برخورد صریح و روشن با مذهب است. با قوانین مذهبی، با مقدسات مذهبی، با اخلاقیات و سنتهای مذهبی و با حکومت مذهبی، با مقوله مذهب رسمی، امتیازات مذهبی و ستم مذهبی، کمک دولتی به مذهب، آموزش مذهبی و الخ. از نظر ما نه تنها دست مذهب و نهادهای مذهبی باید از دولت و آموزش و پرورش و سیستم قضایی، از سر زنان، از سر کودکان و از دستدرازی به مناسبات اجتماعی مردم کوتاه شود و مذهب به امر خصوصی تبدیل شود؛ بلکه از آنجا که مذهب فینفسه تبعیضآمیز و خرافی، مایه بدبختی مردمو مانع شکوفایی انسانها است، بهعنوان امر خصوصی آدمها نیز جامعه موظف است با قانون و کار آگاهگرانه مذهب را، هر چند شخص باید کاملاً آزاد باشد به آن و یا هر خرافه دیگری اعتقاد داشته باشد، تضعیف کند. همان کاری که با صنعت دخانیات باید بکند. همانطورکه با باندهای مواد مخدر باید مقابله کند و آن را ریشهکن کند.
امروز دیگر حزب کمونیست کارگری بر خلاف سه دهه قبل در زمینه مذهب خلاف جریان نیست. چون بخش عظیمی از جامعه اثرات مخرب مذهب را در جامعه و در زندگی خود با گوشت و پوست لمس کرده، از مذهب بریده و در مقابل آن قرار گرفته است و با حزب عمیقاً همسو شده است. نهتنها بخش وسیعی از مردم با فرائض مذهبی مانند نماز و روزه و قرآنخوانی و امثالهم بیگانه شدهاند؛ بلکه در همان مقیاس و حتی وسیعتر با فرهنگ و سنن احمقانه و ضدانسانی مذهب فاصله گرفتهاند. از نامگذاریغیرمذهبی روی فرزندان خود تا مراسمهای تولد و عروسی، از نوع لباس پوشیدن تا نحوه آرایش، از علاقه به یادگیری انگلیسی و زبانهای اروپایی تا سبک موسیقی که گوش میدهند و فیلمهایی که تماشا میکنند، از رقص و آوازخوانی تا روابط دختر و پسر، از تابوشکنی در زمینه ازدواج و طلاق و باکرگی تا بیحجابی زنان، از فاصلهگرفتن از مسجد و امامزاده و تنفر از آخوند و آیتالله تا نشان دادن تمایلات همجنسگرایی و رنگینکمانی، در همه این زمینهها سنتها و ارزشهای مذهبی مورد هجوم گسترده مردم قرار گرفته است. بهویژه در جریان انقلاب زن زندگی آزادی، زنان با برداشتن حجاب درحالیکه حمایت مردان خانواده را با خود دارند ضربه بزرگی به مذهب و مقدساتش زدهاند. این پیشروی محدود به روشنفکران و آتئیستهانیست؛ بلکه مدتها است ما شاهد یک جنبش وسیع تودهای ضد مذهب در جامعه هستیم که زیرآب فکری، سیاسی و فرهنگی حکومت را زده است.
برنامه حزب در زمینه مذهب
در برنامه حزب، یکدنیای بهتر، مصوب سال ۱۳۷۳ در فصول مختلف به مذهب پرداخته شده است، چه بخشی که مستقیم در مورد مذهب است و چه بخشهای متعدد دیگر مربوط به حقوق و آزادیهای فردی و مدنی، موازین اجتماعی و فرهنگی مدرن، یا مقررات مربوط به زندگی مشترک و خانواده و ازدواج و طلاق یا روابط جنسی، در همه این قسمتها بر الغای قوانین مذهبی و عدم دخالت مذهب تأکید شده است. نقل همه این بندها نوشته را طولانی میکند در نتیجه اینجا صرفاًفشردهای از نکاتی که مستقیماً در مورد مذهب است را نقل میکنم:
آزادی مذهب و بی مذهبی و جدایی کامل مذهب از دولت. حذف کلیه مضامین و ارجاعات مذهبی و متأثر از مذهب از قوانین کشور. تبدیل مذهب به امر خصوصی افراد. لغو مقوله مذهب رسمی. لغو هر نوع ارجاع به مذهب افراد در قوانین و در اوراق هویتی و اداری مربوط به آنهاـ ممنوعیت انتساب افراد، فردییا جمعی، به هر نوع تعلق قومی و مذهبی در اسناد رسمی، رسانهها و غیره.
جدایی کامل مذهب از آموزشوپرورش. ممنوعیت تدریس دروس مذهبی، احکام مذهبی و یا تبیین مذهبی موضوعات در مدارس و مؤسسات آموزشی. کلیه قوانین و مقرراتی که ناقض اصل آموزشوپرورش غیرمذهبی هستند فوراً لغو شوند.
ممنوعیت هر نوع تقویت مالی و مادی و معنوی مذهب و فعالیتها و نهادها و فرقههای مذهبی توسط دولت و نهادهای دولتی. همینطور مصادره و بازپسگیری کلیه اموال و داراییها و اماکنی که نهادهای مذهبی در طول حکومت رژیم اسلامی بهزور و یا از طریق دولت و نهادها و بنیادهای مختلف صاحب شدهاند.
مصونیت کودکان و افراد زیر شانزده سال از هر نوع دستاندازی مادی و معنوی مذاهب و نهادهای مذهبی.
حذف هر نوع اشاره به مناسبتها و سالروزهای مذهبی از تقویم رسمی.
ممنوعیت مراسم مذهبی خشونتآمیز و غیرانسانی. ممنوعیت هر نوع فعالیت، مراسم و ابراز وجود مذهبی که با آزادیها و حقوق مدنی مردم و با اصل برابری همه مغایر باشد. ممنوعیت هر نوع ابراز وجود مذهبی که مخل آرامش و احساس امنیت مردم باشد. ممنوعیت هر نوع مراسم و رفتار مذهبی که با قوانین و مقررات مربوط به بهداشت و سلامت افراد و محیطزیست و قوانین مربوط به حمایت از حیوانات مغایر باشد.
ضرورت ثبت رسمی ادیان و فرقههای مذهبی به عنوان بنگاهها و نهادهای خصوصی و تابعیت نهادهای مذهبی از کلیه قوانین و مقررات ناظر بر فعالیت بنگاهها. کنترل مراجع قانونی بر حسابها و دفاتر و دریافتیها و پرداختیهایفرقهها و نهادهای مذهبی. تابعیت این نهادها از قوانین مالیاتی ناظر بر بنگاههای مشابه.
ممنوعیت هر نوع اجبار فیزیکی و روحی برای پذیرش مذهب.
ممنوعیت راه و رسمهای مذهبی، قومی، سنتی، محلی و غیره که با حقوق و برابری و آزادی مردم، اعم از جمعی و فردی، با برخورداری آنها از کلیه حقوق مدنی، فرهنگی و سیاسی و اقتصادی که قانون به رسمیت شناخته است و با ابراز وجود آزادانه آنها در زندگی اجتماعی مغایر باشد.
صنعت مذهب و فعالیتهای تبلیغی و میدانی حزب
مذهب از نظر ما فقط یک سری عقاید خرافی به جن و پری و خر دجال و بهشت و جهنم و یا اعتقاد به پیغمبران و امامان و صحرای کربلا نیست. مذهب، همانندنژادپرستی و مردسالاری، حربههای فکری و فرهنگی طبقات حاکم، و در عصر ما طبقه سرمایهدار است که در طول تاریخ برای خفه کردن و سربهزیرنگاهداشتن توده کارکن جامعه و توجیه مالکیت خصوصی و مصون داشتن آن مورد حمایت قرار گرفته و ماندگار شده است. اگر حمایتهای مادی و معنوی دولتها از مذهب قطع شود مذهب و اعتقادات مذهبی بهسرعت دود میشود و به هوا میرود. دلیل ماندگاری مذهب و خرافات مذهبی نظام حاکم است که با چنگودندان برای حفظ آنسرمایهگذاریمیکند. طبقه حاکم علاوه بر ابزار سرکوب به مذهب نیز نیاز دارد تا با تحمیق مردم و ایجاد تفرقه در میان استثمارشوندگان و محرومان، به تسلیم کشاندن تودههای استثمار شده و پایین آوردن استانداردهای جامعه خود را سر پا نگه دارد. در نتیجه برای نگهداری آن هزینه میشود و انواع نهادها، مراسمها و حقوقبگیران خود را دارد و هزینههای هنگفتی صرف آن میشود. در واقع مذهب یک صنعت عظیم است، مؤسسات، نهادها و سرمایههای کلانی دارد که با اخاذی و کلاهبرداری از جیب مردم بیرون کشیده میشود و سودهای هنگفتی به عده معینی میرساند. در ایران اما مذهب در قدرت است و ابزار کشتار و سرکوب سادهترین نیازهای انسانی مردم است.
در نتیجه از نظر ما اهمیت مقابله با مذهب در ایران در مقایسه با حکومتهای سکولار و نیمه سکولار هزار بار بیشتر میشود و یک تم دائمی تبلیغات روزمره حزب وکمپینها و فعالیتهای سیاسی حزب علیه مذهب و وجوه مختلف آن است. ما در دل فعالیتهای میدانی، در دفاع از حقوق زنان یا کودکان، دفاع از آزادیهای سیاسی و مدنی، علیه سیستم قضایی، نهادهای مذهبی و هزینههایی که حکومت صرف مذهب و دستگاه مذهب میکند، نهتنها قوانین مذهبی و حکومت مذهبی بلکه ماهیت خود مذهب را مدام افشا میکنیم، خودآگاهی جامعه را بالا میبریم و جامعه را علیه آن میشورانیم.
تفاوت حزب کمونیست کارگری با بخش اعظم جریانات سیاسی در ایران
یکی از مهمترین وجوه تمایز ما با بخش وسیعی از اپوزیسیون جمهوری اسلامی اعم از ملی -اسلامیها یا سازمانها و شخصیتهای متعلق به جنبش ناسیونالیستی و مشخصاًسلطنتطلبان، سیاست و عملکرد حزب در مورد مذهب است. ملی اسلامیها که از اسمشان هم معلوم است همواره تبلیغاتشان این است که مذهب واقعی با مذهب حکومت تفاوت دارد و بدینطریق تلاش میکنند مذهب را از تعرض ضدمذهبی و فضای ضدمذهبی جامعه نجات دهند. بخش اعظم جنبش ناسیونالیستی از جمله سلطنتطلبان و شخصیتها و تشکلهای این جنبش و بخش اعظم ناسیونالیسم کرد نیز همیشه مدافع مذهببوده و همچنان به اشکال مختلف در صدد نجات مذهب است. رضا پهلوی تا دو سه سال گذشته کلیه اعلامیههایش با عبارت خداوند نگهدار ایران باد مزین میشد و بهصراحتتأکید کرده است که اگر قرار است در جامعه بعدی مذهبستیز باشیم (منظورش الغای قوانین تحمیلی مذهبی و مذهب رسمی و… است)، بهتر است همین حکومت سر جایش بماند. در میان این جریانات نهتنها علیه مذهب و ضدیت آن با انسان صحبتی نیست؛ بلکه حتیاز لغو مذهب رسمی، الغای قوانین مذهبی، مصادره اموالی که توسط نهادها و شخصیتهای مذهبی بالا کشیده شده صحبتینمیشود. کلیه این جریانات عمق تنفر مردم از مذهب و قوانین مذهبی را میدانند و میدانند که مماشاتآنها با مذهب نقطهضعفی برای آنان محسوب میشود. ولی نظامی که آنها مدافع آن هستند، به مذهب بهموازات ابزار سرکوب و نیروی مسلح حرفهای نیاز دارد. اینها دم از سکولاریسممیزنند؛ اما بسیارکلی و بدون اینکه وارد محتوای آن بشوند. صفت سکولار هم حتی برای اینها لوکس محسوب میشود. تلاششان این است که هر میزان بتوانند جلو هجوم مردم به مذهب را بگیرند. اما مثل روز روشن است که این تلاش عبثی خواهد بود.
ایران جامعهای اسلامی نیست
نکته مهم دیگر در مورد اسلامی نامیدن جامعه ایران است. جمهوری اسلامی جامعه ایران را اسلامی مینامد تا خود را نماینده مشروع یک کشور مسلمان قلمداد کند.دولتها و رسانههای غربی جامعه ایران را اسلامی تعریف میکنندتا خدشهای بر اسلام نیفتد و مراودات خود با حکومت اسلامی را مشروع جلوه دهند.میگویند فرهنگ خود مردم است و با تئوری عمیقاً راسیستی نسبیت فرهنگی آن را توجیه میکنند. آنها،هم جمهوری اسلامی را نماینده انقلاب ۵۷ میدانندهم با زدن مارک اسلامی به جامعه ایران سعی میکنند به جمهوری اسلامی مشروعیت بدهند. بسیاری از جریانات اپوزیسیون نیزرویکرد مشابهی با آنها دارند. جامعه ایران را اسلامی مینامند، میگویند اسلام یا حجاب بخشی از فرهنگ و هویت مردم است و باید به آن احترام گذاشت. اینها را میگویند؛ چون اسلامپناه هستند و به حفظ اسلام نیاز دارند. ما صریحاًگفتهایم و میگوییم که ایران جامعهای اسلامی نیست. این حکومت است که اسلامی است و با زور و اعدام و شکنجه تلاش کرده است جامعه را اسلامی کند و جامعه آن راپسزده است. مابهطورکلی با تعریف یک جامعه بر اساس ایدئولوژی یا اقوام شدیداً مخالفیم. بحث این نیست که بخشی از مردم به اسلام اعتقاد دارند؛ اما حتیاگر اکثریت یک جامعه نیز اعتقادات مذهبی داشته باشند نمیتوان و نباید آن جامعه را اسلامی یا مسیحی یا یهودی تعریف کرد. مردم یک کشور عقاید مختلفی دارند. حتی بخش اعظم آنها که اعتقادات مذهبی دارند راهورسم مذهبی بر زندگی آنها حاکم نیست.یعنیاینطورنیست که مردم نماز و روزهشان سر جایش است و اعتقاداتشان را از کتب دینی و یا مراجع مذهبی میگیرند. موسیقی غربی را دوست ندارند، مشروب الکلینمیخورند، معتقد به حجاب هستند، دختر و پسر با هم رابطه نمیگیرند و غیره. جریانی که یک جامعه را بر اساس مذهب با قومیت تعریف میکند حتی نیمهسکولار هم نیست.آنهم در مورد جامعهای مانند ایران کهنهتنها اسلامی نیست؛ بلکه یکجنبش عظیم ضدمذهب در آن جریان دارد و این خصلتنمای جامعه ایران است نه اسلامی بودن آن.
جامعه ایران به هیچ مماشاتی با مذهب تن نخواهد داد. بخش عظیمی از مردم بهویژه زنان و نسل جوان عمیقاً از اسلام متنفرند و جامعه این آمادگی را دارد کهبا سرنگونی جمهوری اسلامی همه مقرراتی را که از برنامه حزب به آنها اشاره کردم، به قانون اساسی جامعه تبدیل کند. با عملیشدن این مقررات دستوپای مذهب به درجه زیادی جمع میشود؛ چون نفس دفاع از حقوق مدنی مردم، از آزادیبیان و عقیده یا حقوق کودک یا اصل برابری زن و مردم یا قانون حمایت از حیوانات، بساط مذهب را تا میزان زیادی جمع میکند، امکانات آن رابهعنوان یک صنعت محدود میکندومذهب به امر شخصی آدمها تبدیل میشود. اما همانطور که اشاره کردم ازآنجاکه مذهب آفتی برای جامعه و مغایر شکوفایی انسانها است، باید آن را در حیطه زندگی خصوصی نیز تضعیف کرد. جامعه باید ضمن بهرسمیتشناختن آزادی تمامعیار و بیقیدوشرط بیان و عقیده از جمله آزادی اعتقاد به مذهب،بخشی از امکانات خود را صرف مقابله با مذهب حتی بهعنوان امر شخصی شهروندان بکند و شهروندان هر چه بیشتری را از خرافه و قیدوبندها وسنتهای احمقانه مذهبی نجات دهد تا تکتک مردم احساس آزادی و خوشبختی کنند. حزب کمونیست کارگری با سرنگونی جمهوری اسلامی تلاش میکند با اتکا به خواست و تمایل عمیق مردم به مذهبزدایی از جامعه، تمام مفاد برنامه خود را به قانون اساسی کشور تبدیل کند.
…………….
بخش اول مطلب