یاشار سهندی
جناب مهاجرانی عین احمد زید آبادی برای جمهوری اسلامی حکم چوب دو سر طلا را دارد. جناب زید آبادی در یکی از آخرین یاددشتهای تلگرامی اش نوشته:”ایگوربابایاینولایتماکههرچیازداستانهایعبرتآمیزآنجانقلمیکنمکوچکتریناثریبرتصمیمگیراناینکشورنداردکهجایخود،منتظرندببینندچهتوصیهایمیکنمتادرستعکسشراانجامدهند!”
جناب مهاجرانی در این “ایام عاشورایی” یا همان حسین پارتی جوانان محل، از “فرهنگ عاشورایی” نوشته و مدعی شده دشمنان مستقمیا به عاشورا حمله میکنند اما بخاطر اینکه ” جوهر فرهنگ دینی و ایمانی و بنیان وحدت و انسجام ملی را نشانه گرفتهاند…، مثل غباری در توفان عاشورا محو میشود.”
توفان عاشورا را ایشان در مجمع اسلامی لندن از نزدیک با خوردن نذری مجددا درک کرده اند. ایشان در مورد این بخش از فرهنگ عاشورایی نوشتند:”نمیدانم دقت کردهاید، این قیمهها مزه دیگر و عطر دیگری دارد! با همیشه فرق دارد. همین نذریها ممکن است کوچک به نظر برسد، اما نشانههای یک فرهنگ است.” بله البته هر چیزی که مفت باشد حتی کوفت هم باشد مزه و عطر دیگری دارد.
عاشورا را به عنوان “جوهر فرهنگ دینی و ایمانی و بنیان وحدت و انسجام ملی” ما از همان کودکی، زمانی که خدا بیامرز شاهنشاه دین پناه که در تکیه دولت عزاداری میکرد، درک کردیم که یک عده بچه جقله نوحه میخواندند: در کربلا آب نبود پپسی کولا بود!( متاسفانه مصرع دوم آن را فراموش کرده ایم!)، زد انقلاب شد، و بنابه توصیه علی شریعتی، آنها که ماندند، امثالمهاجرانی ها و زیدآبادی ها کار زینبی کردند و دمار انقلاب را در آوردند و نامش را گذاشتن اسلامی. فرهنگ عاشورایی حالا رنگ دیگر به خود گرفته بود، رنگ حکومت علوی؛ و مردمانی بیخ گوش هم خطاب به حسین اینگونه نوحه میخواندند :” تو که لشکر نداشتی چکار به دعوا داشتی!”و البته جوانان که دستشان از همه جا کوتاه بود، بهترین فرصت بود که کار لیلی و مجنونی کنند؛ دل دادند و قلوه گرفتند. اینجایش را علی شریعتی نخوانده بود که بگوید اینها جز کدام دسته هستند، حسینیانند یا یزدیانند.
لشکریان جن و انس هم به داد حکومت اسلامی نمی تواند برسد. کسی که این وسط درتوفان قدرت مردم محو خواهد شد حضرت آقا و حکومت اسلامی به همراه چوب های دو سر طلایش است.