پدیده اختلاس و دزدیهای میلیاردی در جمهوری اسلامی درست مانند یک سریال تلویزیونی شده که در ساخت و پخش فصلها و اپیزودهای جدید آن هیچ تأخیری به وجود نمیآید و “نویسندگان” آن هرگز دچار کمبود ایده نمیشوند. پس از آخرین فصل این سریال که “چای دبش” نام داشت؛ مانند همیشهبا کمترین فاصله زمانی شاهد فصل تازهای هستیم که کارگردان بسیار باسابقهای به نام آستان قدس رضوی دارد. در سال ۹۸ هم شاهد فصلی با کارگردانی همین ارگان بودیم. تم اصلی این فصل از چپاول و اختلاس، واردات لاستیک است و رقم اعلام شده آن ۲۲ میلیون دلار.
وقتی وارد بخش افشاشده ماجرا میشویم مثل همیشه اتفاقات و اسامی و رابطهها بسیار پیچیده و تودرتواست؛ اما آن چه مسلم است ید طولای آستان قدس در دزدی و چپاول است.
از تشبیه فوق که بگذریم فارغ از ارقام و اعداد این اختلاس مشخص، وجه تمایز آن با نمونه چای دبش دقیقاً به نهاد دستاندرکار این دزدی برمیگردد. آستان قدس رضوی که مردم به درست آن را با نام بامسمای آستان “دزد” رضوی میشناسند، یکی از ارکان و پایههای اساسی اقتصاد کلپتوکراتیک (دزدسالار) و مافیاییحاکم است. این نهاد در کنار بنیاد مستضعفان و سپاه پاسداران و چند نهاد دیگر فونداسیون معبد عظیم دزدی و چپاول در حکومت را تشکیل میدهند. این نهادها نه در پوشش فعالیتهای تولیدی و خدماتی بلکه خیلی روشن برای خالیکردن جیب مردم تأسیس شدهاند. اختلاسهای میلیاردی عارضهای جانبی و موردی، گذرا و اتفاقی در کارکرد روزمرهشان نیست؛ بلکه اساس تشکیل و ادامهکاری آنها است. دزدی و اختلاس کسبوکار اصلی آنها است.
شیوه کارکرد آستان قدس درست مثل مافیای کلاسیک است. در کل منطقه خراسان رضوی و فراتر از آن هیچ ساختوسازی، هیچ فعالیت اقتصادی و تجاری بدون حضور، اطلاع و چرب کردن سبیل آیتاللههای مشغول در این نهاد اتفاق نمیافتد. هر کس میخواهد خانهای بسازد یا پاساژی تأسیس کند بنا به بزرگی فعالیت خود باید دم حضرات را ببیند. در موارد سیاسی هم همین نقش را ایفا میکند و امامجمعه و شهردار و فرماندار همگی باید همسو با این نهاد عمل کنند و دستشان در یککاسه باشد در غیر این صورت دستشان بهسرعت قطع خواهد شد.
تفاوت اصلی این نهادها با مافیا در این است که اینها نیاز به استخدام آدمکش حرفهای و بزنبهادر و بادیگارد و غیره ندارند چرا که این نقش را نیروهای نظامی و انتظامی به صورتی کاملاً “قانونی” برایشان انجام میدهند. نهتنها هرگز مورد پیگرد قانونی قرار نمیگیرند برعکس بهعنوان ارگانهایی مقدس و مفید و خدمتگزار جامعه از آنها یاد میشود.
آستان قدس، مشتی است نمونه خروار. نمونه تیپیکی از شکل کارکرد اقتصادی نامتعارف و مبتنی بر سرمایه در نظام اسلامی است. نمونهای از این که حاکمان اسلامی چگونه “از مرگ مائده میآفرینند”. تمام بساط عریضوطویل این نهاد با ثروتهای نجومیاش حول یک گور شکلگرفته است. حول فرهنگ منحط ضجه و گریه و مرگاندیشی. متولیان امامزاده، امروز به آیتاللههای میلیاردر و مفتخوری تبدیل شدهاند که تجارت لاستیک میکنند و دزدیهایشان به میلیونها دلار است. گلدستهها و گنبدها را طلا میگیرنددرحالیکه آمار تنفروشی از سر فقر سالها است که در مشهد رکورددار است.
جامعه همه اینها را میداند و مردم این حقایق را با سالهای عمر خود تجربه کردهاند. این حکومت دیگر هیچ خرگوش جدیدی از عمامه نمیتواند بیرون بیاورد و مردم را منحرف کند. مدتها است که تودههای میلیونی دستشان را خواندهاند و گورشان را کندهاند. تا تشییع پیکر این حکومت محتضر به سمت گورستان ابدیاش زمان زیادی باقی نمانده است.