اخبار کارگری

بخش ایران:  نسان نودینیان

بخش بین المللی داوود رفاهی

 

٢١ آبان؛ در سومین روز تجمع کارگران گروه ملی فولاد اهواز

مقابل قرارگاه اطلاعات سپاه و سردادن شعار “مرگ بر مافیا”

سپاه پاسداران بر بخش گسترده‌ای از اقتصاد ایران تسلط یافته است و اکثر پروژه‌های بزرگ اقتصادی و بالتبع پول نفت، به این نهاد سرازیر می‌شود.اغلب پروژه‌ها با بهره‌وری پائین و با کیفیت نازل به انجام می‌رسند، نمونه‌اش پروژه‌های سدسازی و انتقال آب، یا حتی پروژه‌ای مثل بزرگراه صدر در تهران، … اغلب با ریخت‌وپاش زیاد و بدون مطالعه زیست محیطی و ..حالا کارگران به درستی، به نقش مافیایی سپاه در اقتصاد ایران اشاره می‌کنند.نحوه‌ی دریافت پروژه‌ها بدون تشریفات قانونی، تقلب در مدارک، تهدید رقبا و خارج کردن بخش خصوصی از صحنه با ترفندهای مختلف از جمله روش‌هایی است که بسیاری از فعالان اقتصادی از آن آگاهی دارند ولی جرات اعتراض ندارند!

 

٢١ آبان؛ تجمع اعتراضی کارگران روغن نباتی

کارگران روغن نباتی جهان برای چندمین بار به دلیل عدم تحقق مطالباتشان در مقابل استانداری زنجان تجمع و خواستار رسیدگی مسؤولان به مسائل و مشکلات خود شدند.عدم دریافت حقوق پنج ماه از هفت ماه گذشته از سال‌جاری، عدم واریز٢٨ ماه بیمه، حقوق معوقه از سال‌های گذشته و در نهایت به تعطیلی کشیده شدن کارخانه از جمله مشکلات اعلامی توسط این کارگران است.

 

حدود٣٠٠ کارگر آریاناران مس سرچشمه به دلیل نداشتن امنیت شغلی خواستار تبدیل قرارداد خود از پیمانی به مستقیم هستند.

کارگران قراردادی مس سرچشمه که از طریق شرکت پیمانکاری آریاناران در معدن مس سرچشمه مشغول کارند، گفتند: حدود ٣٠٠ نفر هستیم که دست‌کم با ١٢ سال سابقه کار مهم‌ترین نگرانی‌مان تامین امنیت شغلی است.این کارگران که پاییز سال ٩٤ برای پیگیری خواسته‌های صنفی خود دست‌کم چند نوبت به وزارت صنعت، معدن و تجارت و نهاد ریاست جمهوری در تهران آمده بودند، گفتند: بعد از اجتماع کارگران قراردادی آریاناران مس سرچشمه در تهران، بخشی از خواسته‌های صنفی آن‌ها محقق شده اما هنوز بخش اصلی این مطالبات که مربوط به وضعیت استخدامی آن‌ها می‌شود، در وضعیت مبهم قرار دارد.

 

٢١ آبان؛ ادامه اعتراض جمعی از کارگران پروژه ساخت «قطار شهری اهواز»

اعتراض جمعی از کارگران پروژه ساخت «قطار شهری اهواز» که از روز گذشته در واکنش به بی‌توجهی پیمانکار به وضعیت پرداخت نشدن مطالبات مزدی آغاز شده بود، از روز ٢١ آبان  نیز ادامه یافت.به گفته یکی از کارگران معترض؛ طی چندین ماه گذشته هر روز پیمانکار با پیگیری برخی مسئولان وعده پرداخت بخشی از مطالبات ١٧ماهه کارگران را داده است اما روز گذشته در نخستین روز از اعتراض، برخی مسئولان قطار شهری با حضور در جمع معترضان به ما گفتند که منابع مالی کافی برای پرداخت بخشی از مطالبات‌مان را ندارند.

 

٢١ آبان؛ اعتصاب کارکنان شهرداری خنافره در استان خوزستان

جمعی از کارکنان شهرداری خنافره در استان خوزستان در اعتراض به عدم پرداخت حقوق ٦ ماه گذشته خود برای ساعاتی دست از کار کشیدند و مقابل شهرداری این شهر، اقدام به برگزاری تجمع اعتراضی کردند.

 

فراخوان معلمان به دو روز اعتصاب سراسری و تحصن در مدارس

شورای هماهنگی تشکلهای صنفی فرهنگیان طی بیانیه ای در هفدهم آبانماه برای روزهای ٢٢ و ٢٣ آبان به اعتصاب سراسری و تحصن در مدارس فراخوان داده است. خطاب این فراخوان علاوه به معلمان به دانش آموزان و خانواده های آنان نیز هست و این نشانگر ابعاد اجتماعی اعتراضات معلمان است که خواستهای کل جامعه را در بر میگیرد. یک موضوع محوری در فراخوان شورای هماهنگی اعتراض به طرح “معلم تمام وقت” است که طرحی است در جهت استثمار بیشتر معلمان و کاهش سطح دستمزدهایشان است. نکته قابل توجه دیگر این حرکت اعتراضی، اعتراض به امنیتی کردن مراکز آموزشی و مبارزات معلمان و دستگیری هاست. در این فراخوان علاوه بر خواستهایی قبلی معلمان بر خواستهایی فوری دیگری چون تامین و تضمین اختصاص بودجه لازم برای رفع تبعیض علیه معلمان، اجرای فاز دوم رتبه بندی، توقف طرح معلم تمام وقت و توقف روند پرونده‌سازی و سرکوب معلمان و آزادی معلمان دربند تاکید شده است. از جمله در بخشی از این فراخوان چنین آمده است: “نهادهای امنیتی و حراست‌ها نیز همچنان بر مدار گذشته خط پرونده‌سازی و سرکوب فعالان را ادامه می‌دهند، بطوری که از تهدید و ارعاب پا را فراتر گذاشته و به فعالان صنفی اتهام اخلاقی و روانی می‌زنند”.

 

یک خواست شورای هماهنگی در این بیانیه اطلاع رسانی وسیع در مورد این تحصن در گروههای تلگرامی و در سطح جامعه است. شورای هماهنگی همه معلمان و بویژه معلمانی که در دور اعتصاب دو روزه قبلی آنان در ٢٢ و ٢٣ مهر ماه نتوانستند شرکت کنند، فراخوان به پیوستن به این اعتراض را داده است. یک هدف اعتصاب و تحصن دو روزه بیست و دوم و بیست و سوم آبانماه در خطاب به دانش آموزان و خانواده هایشان، تامین معیشت و منزلت معلمان و آموزش رایگان، کیفی و عادلانه برای همه کودکان اعلام شده است. در پایان فراخوان شورای همماهنگی اعلام شده است که در صورت ادامه روند فعلی، به اعتراضاتشان ادامه خواهند داد.

 

اعتصاب و تحصن سراسری معلمان در ٢٢ و ٢٣ مهر ماه در بیش از ٦٠ شهر در استانهای مختلف برگزار شد. یک دستاورد آن تثبیت خواست تحصیل رایگان برای همه کودکان در راس خواستهای همه مردم بود. اعتصاب دو روز معلمان در مهرماه با خواستهایی چون معلم زندانی آزاد باید گردد، تحصیل رایگان حق مسلم همه کودکان است، آموزش را کالایی نکنید، به سیستم تبعیض آمیز آموزشی پایان دهید، مدارس خصوص لغو باید گردد که به صورت دست نوشته در تحصن خود در مدارس همراه داشت، یک اعتصاب مدرن، سازمانیافته، باخواستهایی رادیکال و انسانی بود که بطور واقعی خواستهای کل جامعه را نمایندگی میکرد. از این رو با موجی از همبستگی در سطح جامعه روبرو شد. از جمله خانواده های دانش اموزان، دانشجویان در چندین دانشگاه، و نهاد ها و تشکلهای مختلف کارگری به شکل های مختلف حمایت خود را از این اعتراضات اعلام داشتند. بدین ترتیب معلمان بدنبال دو روز اعتصاب اخطاری با شکوه خود در مهرماه اکنون به تدارک اعتصاب و تحصن سراسری در روزهای بیست و دوم و بیست و سوم آبانماه میروند. از این اعتراضات باید وسیعا حمایت کرد.

 

 

کارگران

نامه اسماعیل بخشی ،نماینده شورای مستقل کارگری هفت تپه خطاب به:

صادقی رئیس اداره اطلاعات شوش

و جعفری رئیس دادگستری شوش

“من از شما نمی ترسم!

ما کارگریم و فقیر اما در بین مردم با افتخار راه می رویم. باشادی شان شادیم و با غمشان غمگین. شماچه ؟ شما با چه رویی در بین مردم تردد می کنید؟آیا حاصل ٤٠ سال مدیریت شما و همفکران بی سواد تان، چیزی جز فقر و فلاکت و رنج و سرکوب است؟؟”

متن کامل نامه را در زیر میخوانید:

نامه اسماعیل بخشی ،نماینده شورای مستقل کارگری هفت تپه

پس از اتفاقات اخیر در شرکت نیشکر هفت تپه و اختلاس کارفرما و پرداخت نشدن حقوق ها و اعتصاب کارگران، امروز برای بررسی و مثلا حل مشکلات کارگری در محل فرمانداری شهرستان شوش جلسه شورای تأمین با نمایندگان شورای کارگری هفت تپه برگزار شد که بنده بنا بدلایلی در اینجلسه غایب بودم، اما بر اساس گزارشات بدست آمده از این جلسه آقای صادقی رئیس اطلاعات و آقای جعفری رئیس دادگستری شوش طبق روال گذشته شان بجای بحث درباره مسائل و مشکلات کارگری و حل آن (که البته این افراد در حد حل مسائل ما نیستند) و شنیدن حرفهای نمایندگان کارگری، برای منحرف کردن بحث و افکار عمومی، شروع به تخریب اینجانب و چند تن از فعالین کارگری می‌کنند و بخصوص درباره ی بنده افاضه نمودند که بله اسماعیل بخشی که می رود روی سنگر و رگ های گردنش را برای دفاع از حقوق کارگران نشان می‌دهد و فریاد می کشد، اصلا دغدغه کارگران را ندارد و اهدافی دیگر را دنبال می‌کند، ما همه چیز زندگی اش را رصد کرده و می‌دانیم در زندگی اش چه خبر است، او به تازگی سفری به خارج داشته و از سه جا توسط خارج نشینان پول بحسابش می آید از نظر مالی ساپورت می شود و الی آخر…

همچنین این دونفر در حین جلسه مرتب با پرخاشگری با نمایندگان کارگری صحبت میکنند اجازه حرف زدن به آنها رو نمیدن و تلاش میکنن با ایجاد رعب و وحشت فضا را دوباره به نفع کارفرما بچرخانند ( حیف، اگر در جلسه حضور داشتم بابت رفتارشان با نماینده های کارگری، بهشون می‌فهماندم یک من ماست چقدر کره دارد)

و در آخر به نماینده های این نصیحت فاضلانه را کرده بودند که از این شخص (یعنی بنده) دوری کنید… بسیار خب

آقای صادقی، آقای جعفری بیش از یک سال است در همه ی محافل این اتهامات بی اساس را به من زده اید و همیشه با دروغ پراکنی سعی کرده فضا را علیه من بچرخانید، من بارها در چشمانتان نگاه کردم و گفتم دروغ می‌گویید، و این موضع را گرفته ام که اگر راست می‌گویید اثبات کنید در واقع اگر مملکت قانون داشته باشد عقلا باید شکایت شما دونفر دروغگو را بکنم اما خب دست همه تان توی کاسه ست شکایت کی را به کی بکنم…

 

اما امروز به گونه ای دیگر میخواهم پاسخ تان را بدهم آقایان فکر نکنید چون در دم و دستگاه قضایی و اطلاعاتی کار می‌کنید فقط شما اطلاعات دارید و ما بی‌خبریمیا چون در حوزه قدرت قرار دارید فقط شما زبان دارید و ما لالیم… خیر

 

آقای صادقییکبار به شما گفتم بنده هم آدم بی خبری نیستم و می‌دانم شما چه می کنید، می‌دانم شما و آقای جعفری چه زد و بند و بده بستانی با کارفرمای هفت تپه داشته اید و اگر به دروغ پراکنی و اتهام زدن بیخودی علیه بنده و دیگر فعالین کارگری ادامه دهید مثل خودتان رفتار خواهم کرد و به کارگران و مردم خواهم گفت بین شما دونفر و کارفرمای هفت تپه چه بوده است…

 

آقای صادقی در اعتصاب مرداد ماه که مرا به زور برای گفتگو با مافوق اطلاعاتی تان بردین که نمی‌دانم از کجا آمده بود به شما گفتم یک باز از کارفرما و آدماش پرسیدم چرا صادقی اینقدر حمایت تان می‌کند؟ گفتند که بده بستانی بینتان بوده مورد لطف و مرحمت شما بودند… جلوی مافوق تان برآشفته شدین چندتا فحش هم در ظاهر به کارفرما دادین اماااا، منکر هم نشدین

یا آقای جعفری فکر می‌کنید خبر نداریم در چند پرونده قضایی در دادگاه شوش به نفع کارفرمای هفت تپه دخالت مستقیم کردین و بارها مانع بازداشت کارفرماهای هفت تپه شدید؟یا همین پرونده شکایت کارفرما از کارگران هفت تپه ( پرونده حمله به کوی ایلام) فکر کردین نمی‌دانیماین شما هستین که اجازه ی بسته شدن این پرونده را نمیدین و الا همه می‌دانند در این پرونده کارفرما هیچ مدرک و سندی علیه کارگران ندارد و چندین بار حکم به نفع کارگر صادر شده و شما مانعش شدین؟

بله فکر نکیند شما از همه چیز خبر دارین و ما بیخبرانیم…

و در آخر همه اینها را گفتم که به شما گوشزد که اولا بنده یک انسان آزاد هستم با هر فرد با هر تفکری گفتگو میکنم با هرکس دلم بخواهد رفت و آمد میکنم و این اصلا به شما مربوط نیست که من کجا میرومیا کی پیش من می آید

دوما هیچ چیز در زندگی من وجود ندارد که بدرد شما بخورد که اینگونه سرتان را در زندگی من کرده اید و ژستش را می‌گیرید، اسماعیل بخشی کارگر فقیری ست که بهمراه همسر و دخترش در یک اتاق ١٦ متری در منزل پدری زندگی می‌کند و می‌گوید من «صدای کارگر هستم» پاسپورت هم ندارد که برود خارج از کشور

سوما شما خیلی غلط میکنید سرک می‌کشید توی زندگی من و بقیه مردم، شما خیلی مرد هستین برید توی زندگی همفکران و هم حزبیان دزد و اختلاسگرتان سرک بکشید ببینید چه خبر است، سفره شان رنگین از خون ملت و فرزندانشان با پول مردم در بلاد کفر و آمریکای جنایتکارتان خوش و خرم مشغول زندگی….

ما کارگریم و فقیر اما در بین مردم با افتخار

راه می‌رویم با شادی شان شادیم، با غم شان غمگین _ شما چه؟ با چه رویی در بین مردم تردد می کنید؟ آیا حاصل ٤٠ سال مدیریت شما و همفکران بی سوادتان چیزی جز فقر و فلاکت و رنج و درد و سرکوب بوده است؟

در نهایت همه اینها را گفتم که بگویمتان از شما نمی‌ترسم

زنده باد کارگر، زنده باد کارگر، زنده باد کارگر»

اسماعیل بخشی

نماینده شورای مستقل کارگری هفت تپه

١٩ آبان ٩٧

 

 

 

پیام جمعی از کارگران گروه ملی فولاد اهواز ارسالی به کانال اتحادیه آزاد کارگران ایران

پس از تجمع بزرگِ ١٩ آبان کارگران گروه ملی فولاد اهواز دقایقی قبل بانک ملی برای جلوگیری از گسترش دامنه اعتراضات با دستپاچگی و بدون برنامه قبلییک حقوق به حساب کارگران دیپلم به پائین واریز کرد.

این رویه متأسفانه برای بانک ملی و مدیریت بی کفایت گروه ملی فولاد بصورت رویه معمول در آمده که پس از هربار اعتصاب و اعتراض برای گروههای معدودی از کارکنان حقوق را واریز مینماید تا بلکه به خیال خود در صف اعتصاب کنندگان شکاف ایجاد نماید.

 

پیام اتحادیه آزاد کارگران ایران به کارگران شرکت کشت و صنعت نیشکر هفت تپه

دوستان،یاران و همکاران در شرکت نیشکر هفت تپه

بادرودهای گرم و فراوان

ما در اتحادیه آزاد کارگران ایران، بنا بر تعهد طبقاتی خود در لحظه لحظه ی مبارزات حق طلبانه شما، دوشادوش تان بوده ایم و خواهیم بود.

ما هر روز و هر لحظه ای که شما در دفاع از حقوق انسانی خود دست به اعتصاب زده اید همچون شما دقایق و روزهای  پر استرسی را تجربه و پشت سر گذاشته ایم.

و اما اینک، از آذر ماه سال گذشته  به این سو، علاوه بر اعتصابات کوتاه مدت، این سومین بار است که دست به اعتصابی بزرگ زده اید.

گفته میشود مشکلات هفت تپه با واگذاری آن به بخش خصوصی آغاز شده است. این در حالی است که بزرگترین اعتصابات و اعتراضات کارگری در شرکت نیشکر هفت تپه که منجر به ایجاد سندیکا نیز شد در سال ١٣٨٦ و در مقطع دولتی بودن شرکت صورت گرفت که بطور مداوم تا خصوصی شدن آن نیز ادامه داشت.

این بحث به معنای ارجحیت بخش خصوصی به بخش دولتی نیست. بلکه تاکید بر ماهیت غارتگرانه ی  سرمایه داری، چه در بخش خصوصی و چه در بخش دولتی است و آن چیزی که در این میان متضمن دست یابی ما کارگران به حقوق انسانی مان است نه لزوما در دولتی بودن و نه در خصوصی بودن شرکت، بلکه در میزان اتحاد و همبستگی و سطح مبارزات ما برای دستیابی به مطالباتمان است.

در اعتصابات و اعتراضاتی که در شرکت نیشکر هفت تپه طی سالیان متمادی صورت گرفته است اعتصاب شکوهمند آذر ماه سال گذشته نقطه عطف مهمی بود. اما این اعتصاب بزرگ نیز همچون اعتصابات بعد از آن با وعده و وعید به اتمام رسید و در پی آن کانال رسمی کارفرما با هدف خرید زمان و فرصت برای غارتگریهایش، موضوع انتخاب نماینده و مجمع نماینده ها را تبلیغ کرد.

بی تردید این حرکت از سوی کارفرما هر چند که با هدف خرید زمان برای غارتگریهای بیشتر از طریق نشست و برخاست و مذاکرات متعدد با نماینده های ما صورت گرفت، در عین حال یک پیشروی مهم برای ما و نتیجهی مبارزاتمان بود.

شورا و تصمیم گیری شورائی، دموکراتیک ترین شکل تصمیم سازی و تصمیم گیری و بدیل ما کارگران حتی برای اداره جامعه است. ما در اتحادیه آزاد کارگران ایران اتخاذ چنین رویکردی در تصمیم سازیها و تصمیم گیرهایتان را یک نقطه عطف مهم در شرکت نیشکر هفت تپه به عنوان یک مرکز مهم اعتراض کارگری در جنبش کارگری ایران ارزیابی و آن را به شما یاران و همکاران صمیمانه تبریک میگوئیم.

اما دلخوش داشتن به اینکه ما شورایی فکر میکنیم و شورائی تصمیم میگیریم برایمان نان نمیشود. اینکه چه تصمیماتی میگیرم و چگونه و با چه اشکالی از اعتراض، خواستهای خود را به دولت و کارفرما تحمیل میکنیم خود به اندازه تصمیمات شورائی اهمیت دارد.

بنا بر گزارشاتی که ما در اتحادیه آزاد کارگران ایران از شما در نیشکر هفت تپه  دریافت کرده ایم کارفرما از اعتصاب آذر ماه سال گذشته به این سو با به کارگیری سیاستهای زیر عملا موفق به تن ندادن به خواستهای ما شده است:

١- تلاش کارفرما برای تقلیل نقش نماینده ها به عنوان رابطی بین مدیریت و کارگر.

هر چند که بسیاری از نمایندگان نقشی فراتر از این ایفا کرده و مظهر مبارزات خستگی ناپذیرمان برای دست یابی به مطالباتمان بوده اند، اما واقعیت جان سختی که در این بین وجود دارد این است که کارفرما با رندی تمام موفق شده است با بها دادن صوری به نمایندگان، برگزاریجلسات متعدد با آنان و مصوبه های بی حاصل و ارائه گزارش از سوی نمایندگان به ما و بر این بستر دادن امید واهی به ما کارگران، از دامنه و عمق اعتراضات ما از آذر ماه سال گذشته به این سو بکاهد و زمان و فرصت لازم را برای غارتگریهایش بدست آورد.

٢- سناریو سازی و خیمه شب بازی پیرامون جابجائی های مدیریتی در شرکت.

به این معنا که کارفرما در طول ماههای گذشته بیشترین توجه ما را با خیمه شب بازیهایی که برخی مدیران براه انداختند به جابجائی های مدیریتی معطوف کرد. بطوریکه موفق شد جابجائی های مدیریتی را به جای خواستهای برحق و اصلی  ما به خواست محوریمان تبدیل و از این منظر هر بار ما کارگران را علیهیک مدیر به نفع یک مدیر دیگر درگیر کند. این در حالیست که در دنیای واقعی هر مدیری که کارفرما منصوب میکند قانونا و طبق قرار داد نه منفعت کارگر، بلکه باید منفعت کارفرما را تامین و تضمین کند.

٣- بکار گیری سناریوی توهین به کارگران و دامن زدن به تفاوتهای قومی و مسئله کارگر بومی و غیر بومی

توهین برخی مدیران به کارگران و دامن زدن به تفاوتهای قومی و نژادی در بین کارگران در واقع ابزاری از سوی کارفرما برای مشغول کردن ما کارگران به اینگونه مسائل بود تا مرکز توجه ما را از پرداختن به مبارزه برای دست یابی به مطالباتمان به مسائل اینچنینی معطوف و موفق به خرید زمان برای تداوم غارتگریهایش شود.

٤- عدم پاسخگوئی صاحبان و مدیران شرکت به ما کارگران و عدم حضور آنان در شرکت.

این مسئله، نه امری اتفاقی و یا بلبشویی مدیریتی، بلکه با هدف ایجاد سر درگمی در میان ما کارگران و تحمیلیک شرایط فرسایشی به ما برای تن دادن به وضعیت موجود و تداوم غارتگریهایش بوده است. در این رابطه نیز کارفرما از آذر ماه سال گذشته  به این سو با بکارگیری این سیاست موفق شده است بخشی از توجه ما را به عدم مدیریت صحیح در نیشکر هفت تپه جلب و ما را به جای سازماندهی اعتراضات و اعتصابات تعیین کننده، درگیر مقوله به اصطلاح مدیران نالایق و غیر متخصص بکند. این در حالیست که مدیریت حاضر و غیر حاضر در شرکت نیشکر هفت تپه مشغول کار و انجام وظیفهی طبیعی خود، یعنی تامین بیشترین منافع برای کارفرما و تداوم غارتگریهای آن است.

دوستان،یاران و همکاران در شرکت نیشکر هفت تپه

اینک و با پیش آمدن موضوع اختلاس دلاری کارفرمای شرکت و با توجه به اعتصاب چهار روزه ای که آغاز کرده ایمیک فرصت گران برای دست یابی به مطالباتمان ایجاد شده است. این فرصت را نباید از دست داد. نباید خود را با مسائلی که در چهار بند بر اساس گزارشات خود شما به آنها پرداختیم مشغول کنیم.

باید با اتحاد و همبستگی در بخشهای مختلف شرکت، یکبار دیگر مطالبات خود از قبیل پرداخت فوری و یکجای دستمزدهای معوقه، به روز کردن پرداخت دستمزدها و افزایش آن بدلیل چند برابر شدن هزینه های زندگی در ماههای اخیر، اصلاح قراردادها، انعقاد قرارداد مستقیم کارگران روزمزد و اقبالی، حل و فصل بی چون و چرای مسائل کارگران بازنشسته و در شرف بازنشستگی، عودت فوری و بی قید و شرط زمینها و بخشهای جدا شده از شرکت، به رسمیت شناسی سندیکا و یا مجمع نمایندگان به عنون هسته اصلی و آتی سندیکا از سوی مدیریت و اداره کار، قطع دست مافیای ثروت و قدرت از شرکت و اینگونه مطالبات را به پرچم اعتراض و اعتصاب خود تبدیل کنیم.

باید تجربه گرانقدر اعتراضات متحدانه و خیابانی کارگران گروه ملی صنعتی فولاد اهواز را بکار بندیم. باید متحد و یکپارچه اعتراضات خود را تشدید کنیم.

حق با ماست و کسی را یارای وادار کردن ما به کار با شکم گرسنه و  یارای دفاع از غارتگری های سیستماتیک و سازماندهی شده از سوی  مافیای ثروت و قدرت در شرکت نیشکر هفت تپه نیست.

مبارزات شما در شرکت نیشکر هفت تپه بشدت مورد توجه افکار عمومی و سازمانها و نهادهای کارگری داخلی و بین المللی است.

ما در اتحادیه آزاد کارگران ایران، دوشادوش و در کنار شما هستیم.  هر درجه از موفقیت و پیروزی شما، موفقیت و پیروزی ما کارگران در سراسر ایران است.

زنده باد هفت تپه

همبسته تر باد اتحاد و همبستگی سراسری کارگران ایران

اتحادیه آزاد کارگران ایران – ١٧ آبانماه ١٣٩٧

 

گزارش

 

 

تشکلهای معلمان در شهرهای مختلف آمادگی خود را برای شرکت در اعتصاب سراسری و تحصن در مدارس برای ٢٢ و ٢٣ آبان اعلام کردند:

١. انجمن صنفی معلمان خراسان شمالی

٢. انجمن صنفی معلمان کردستان/مریوان

٣. کانون صنفی معلمان استان گیلان

٤. هسته کنشگران صنفی استان مازندران

٥. کانون صنفی معلمان استان البرز

٦. کانون صنفی معلمان استان تهران

٧. کانون صنفی معلمان استان آذربایجان شرقی

٨. کانون صنفی معلمان استان همدان

٩. کانون صنفی معلمان استان بوشهر

١٠ . کانون صنفی معلمان استان خوزستان

١١. کانون صنفی معلمان الیگودرز

١٢. کانون صنفی معلمان استان خراسان/تربت حیدریه

١٣. انجمن صنفی معلمان کردستان/ سقز

١٤. کانون صنفی معلمان استان یزد

١٥. کانون صنفی معلمان استان اصفهان

١٦. کانون صنفی معلمان استان فارس

١٧. کانون صنفی معلمان خمینی شهر

١٨ . کانون صنفی معلمان اسلامشهر

١٩. کانون صنفی معلمان استان خوزستان

٢٠. کانون صنفی معلمان استان زنجان

٢١. کانون صنفی معلمان استان قزوین

٢٢. کانون صنفی معلمان استان فارس

٢٣ . کانون صنفی معلمان استان کرمانشاه

 

شکاف طبفاتیزندگی سارا عباسی

«سارا عباسی» اصالتاً افغانستانی‌ست اما در ایران کارت اقامت دارد؛ بنابراین «قانونی» محسوب می‌شود؛ مهاجر قانونی؛ هم خودش و هم هشت خواهر و یک برادرش در ایران به دنیا آمده‌اند؛ با این حال، او به عنوان یک جوان بیست و چندساله، از آنچه حداقل‌های زندگی‌ست، محروم است؛ فقط تا پنجم دبستان درس خوانده؛ شغل مناسب و دفترچه بیمه ندارد؛ یعنی اصلاً هیچ شغلی ندارد و این روزها روزگار بسیار سختی را می‌گذراند. روزگار سختی که با بیماری ناگهانی و مرگ ناراحت‌کننده‌ی پدرش گره خورده است.

این روزها برای «سارا» سخت است چون اگر فعالان اجتماعی و انسان‌های مهربان و خیّر نبودند، جنازه پدرش را بیمارستان تحویل نمی‌داد و نمی‌توانستند حتی یک مراسم تشییع جنازه خیلی ساده، به قول خودش یک «تشییع جنازه کارگری» برایش ردیف کنند.

زندگی و مرگ پدر سارا، بیش از حد با «غمِ نان» عجین است؛ پدر سارا سال‌ها نان خشک جمع می‌کرد و با همین شغل، زندگی را نصف و نیمه اداره می‌کرد؛ چند وقت قبل، سکته مغزی کرد و در یکی از بیمارستان‌های دولتی بستری‌اش کردند. پزشکان تشخیص دادند که باید جراحی روی مغز انجام شود؛ جراحی‌ای که هزینه‌اش برای یک کارگر مهاجر بدون دفترچه‌ی بیمه کم نیست. قبل از جراحی با قرض از فامیل و دوستان توانستند یک و نیم میلیون تومان به حساب بیمارستان واریز کنند.

چند روز بعد از عمل، پدر در بیهوشی از دنیا می‌رود. از روز مرگ پدر، دلهره‌های سارا و خواهرانش شروع می‌شود: آیا پدرِ مُرده را از بیمارستان مرخص می‌کنند؟ آیا اجازه می‌دهند که خانواده‌ی محزون و داغدار عباسی، جنازه پدرشان را با خود ببرند؟

چهارشنبه (دوم آبان ماه) سارا مضطرب و غمگین است؛ آشفتگی در لحن صدایش هویدا است و تقاضا دارد که هرکه می‌تواند کمک کند:

امروز صبح، همه فامیل تو خونه ما جمع هستند ولی جنازه نداریم که تشییع کنیم؛ آبرو برای ما نمانده توی فامیل. بیمارستان تهدید کرده اگه تا شنبه پول به حساب واریز نکنین جنازه را تحویل شهرداری می‌دیم تا خودشون بی‌نام و نشان دفن کنند.

بیمارستان دولتی، از خانواده عباسی ٨ میلیون تومان پول طلب می‌کنند؛ هم باقیمانده هزینه عمل جراحی و هم پول تختی که پدر سارا در روزهای بستری بودن اشغال کرده و هم مبلغی بابت داروهایی که او مصرف کرده است. تامین این میزان پول برای سارا و خانواده‌اش راحت نیست؛ اما خوشبختانه خیلی‌ها به کمکش می‌آیند و حداقل، آبرویشان حفظ می‌شود؛ دوستان و آشنایان و فعالان اجتماعی، پول روی هم می‌گذارند و پیکر بیجان پدر سارا را از بیمارستان بیرون می‌آورند؛ «سارا» نفسی از سر آسودگی می‌کشد؛ اما این آسودگی خیلی «موقت» است؛ شاید فقط یک روز یا حتی کمتر دوام بیاورد….

شنبه (پنجم آبان ماه) صدای سارا عزادار است؛ عزاداری که آرام آرام شیون می‌کند و از صمیم قلب آرزو دارد که روزی برسد که گردش روزگار تا این حد ناملایم و نامهربان نباشد:

پدر سارا با وجود داشتن حق اشتغال، کارگرِ موقتی و روزمزد بوده‌است؛ ماهی کمتر از یک میلیون تومان درآمد؛ حتی بیمه هم نداشته‌است؛ سارا می‌گوید حتی نتوانستیم هزینه بیمه سلامت را بپردازیم؛ در نتیجه هیچ کدام از ما دفترچه بیمه نداریم؛ مادرم هم مریض است؛ باید هر ماه پول دارو بدهد؛ آن هم بدون دفترچه و  با نرخِ آزاد…..

دوتا از خواهرانش روانه خانه بخت شده‌اند؛ اما بقیه به همراه سارا و برادر کوچکش مجبورند کار کنند؛ البته کاری که فقط اسمش «کار» است و در عمل به جز زحمت و بیگاریِ بدون درآمد نیست؛ خیاطی می‌کنند؛ بساط دستفروشی علم می‌کنند؛ مردم را در خیابان وزن می‌کنند؛ خلاصه سعی می‌کنند هرجور شده به اندازه بخور و نمیر، کسبِ روزی حلال کنند و شب که به خانه یا همان زیرزمین در هفده شهریورِ تهران بازمی‌گردند، دست خالی نباشند.

سارا، دختر بیست و چندساله‌ی مهاجر، نمونه‌ای از مهاجرانِ بی‌سرانجامی‌ست که در چنبره‌ی سیاست‌گذاری‌های پارادوکسیکال گرفتار آمده‌اند؛ سیاست‌گذاری‌هایی که از یک طرف «مهاجران» را می‌پذیرد و از طرف دیگر، فرصت اشتغال برای آنها فراهم نمی‌کند. اشتغال مهاجران، حتی مهاجران قانونی، ضعف‌ها و کاستی‌های بسیار دارد؛ در بسیاری از مشاغل، کارگران مهاجر با کمتر از حداقل دستمزد قانونی، مشغول به کار می‌شوند؛ این مساله، هم زندگی خود و خانواده‌شان را با هزار مصیبت روبرو می‌کند و هم کار را برای کارگران ایرانی سخت‌تر می‌سازد؛ بحث ارزانی نیروی کارِ مهاجر، مخصوصاً در اشتغال بخش ساختمان، مدتهاست که مشکل ساز شده است.

اما در هر حال، اینکه یک خانواده‌ی پرجمعیت مهاجر نتوانند هزینه‌های زندگی خود را با کار شایسته تامین کنند، خود معضلات و آسیب‌های اجتماعی بسیاری را سبب می‌شود. کمترینِ این آسیب‌ها، «محرومیت از تحصیل» فرزرندان مهاجر و اضافه شدن آنها به چرخه‌ی اقتصاد غیررسمی‌ست. بالا بودن هزینه‌های درمان برای مهاجران نیز مزید بر علت شده‌است؛ این گرانی موجب می‌شود فرزندان والدین بیمار، به مشاغل سیاه و خیابانی روی بیاورند.

خودِ مسئولان و برنامه‌ریزان به گرانی هزینه‌های درمانی مهاجران اذعان دارند؛ در بهمن ماه ٩٦، عضو کمیسیون بهداشت و درمان مجلس، از خیرین درخواست کرد بخشی از هزینه‌های درمان اتباع بیگانه را برعهده بگیرند تا از آسیب‌های اجتماعی جلوگیری شود. همایون هاشمی در عین حال تصریح کرد وزارت بهداشت باید به «تکلیف انسانی» خود در قبال خدمات رسانی به اتباع خارجی عمل کند.

ولی گویا وقتی پدر سارا بیهوش و در حال احتضار روی تخت بیمارستان افتاده بود، کسی به فکر این «تکلیف انسانی» نبوده‌است؛ گویا برای هیچ کس مهم نبوده که نُه کودکِ بی‌سرپرست مهاجر، نگرانِ جنازه پدر هستند؛ نگران اینکه چه بر سرِ پیکرِ بیجانِ این عزیز مرده می‌آید….

سارا قرار است بعد از این  در کارگاه‌های  مرکز توانمندسازیِ «آوای ماندگار دروازه غار»، مشغول به کار شود؛ سارا هم معرق‌کاری بلد است و هم خیاطی؛ به همین دلیل علی اکبر اسماعیل پور (مدیر مرکز توانمندسازی دروازه غار) معتقد است که سارا می‌تواند در کارگاه‌های این مرکز که مخصوص زنان آسیب‌پذیر است؛  کار کند و بخشی از هزینه‌های زندگی، فقط بخشی را تامین کند.

ماندگار

اسماعیل‌پور اما از شرایط سارا و امثال او انتقاد دارد؛ او که زنان بسیاری را در محله‌ی دروازه غار و محلات فرودست دیگر در کلانشهر تهران با شرایط مشابه سارا سراغ دارد، می‌گوید: افغانستانی‌ها در ایران متاسفانه از حداقل‌های رفاه و تامین اجتماعی برخوردار نیستند؛ علیرغم اینکه مهاجران افغانستانی نیروی اصلی کار در بخش‌های ساختمان، کشاورزی، بازیافت زباله، فضای سبز و باربری هستند، هیچگاه از بیمه و خدمات اینچنینی برخوردار نبوده‌اند. تعرفه‌ی ویزیت و جراحی و بستریِ آنها هم در مقایسه با هزینه آزاد ایرانی‌ها بسیار بالاست و اغلب مراجعان ما که درخواست کمک دارند، زنانِ خودسرپرست یا بی‌سرپرستی با صبغه مهاجرتی هستند که  سرپرست خانوار بیمار و بستری در خانه دارند که به علت عدم توانایی در پرداخت هزینه، از کارافتاده می‌شود یا در بدترین حالت جان می‌سپارد و به همین دلیل بخشی از بار تامین درآمدِ خانوارها برعهده کودکان این نوع خانواده‌ها می‌افتد و لاجرم این کودکان به ناچار از چرخه‌ی تحصیل خارج می‌شوند.

اسماعیل‌پور معتقد است؛ خروج از چرخه تحصیل همان و درافتادن در دام آسیب‌ها و معضلات اجتماعی همان؛ این فعال مدنی می‌گوید: به خاطرِ خودمان هم که شده، درست نیست اجازه دهیم عدم برخورداری مهاجران از خدمات درمانی و بهداشتی، بازار مشاغل سیاه را گسترش دهد؛ اگر به فکر مبارزه با آسیب‌های اجتماعی و جلوگیری از گسترش این آسیب‌ها هستیم، اولین اصل مدنیت این است که مهاجران قانونی را از  کمترین میزانِ حق و حقوق شهروندی بهره‌مند نماییم.

سارا اولین روز بعد از تشییع جنازه پدر، در عین عزادار بودن و غمِ از دست دادنِ عزیز، خوشحال است؛ خوشحال است که نگذاشته پدرش را شهرداری تهران ببرد و در یک گور بی‌نشان دفن کند؛ اما خودش هم می‌داند این «خوشحالی» بیش از یک دَم نمی‌پاید: کاش خواهرهایم می‌توانستند درس بخوانند؛ می‌ترسم هیولای بدبختی بیش از این بر سرمان آوار شود……

گزارش: نسرین هزاره مقدم(منبع ایلنا)

 

 

 

 

بین المللی

١ــ آمریکا – کارکنان گوگل در اعتراض به رفتار این شرکت با کارکنان زن دست از کار کشیدند

کارکنان گوگل در سراسر جهان روز پنج شنبه ١ نوامبر در اعتراضی بی سابقه نسبت به نحوه رفتار این کمپانی با زنان دست از کار کشیده‌اند.

کارکنان این کمپانی خواستار تغییراتی در نحوه برخورد با ادعاهای مربوط به آزار جنسی در این شرکت شده‌اند.

از جمله این تغییرات پایان دادن به داوری اجباری است که طبق آن، موارد مربوط به سوء رفتار جنسی به جای ارجاع دادن به محاکم قضایی باید در داخل کمپانی حل و فصل شود.

سوندار پیچای، مدیر اجرایی گوگل به کارکنان گفته که از حق اعتراض آن‌ها حمایت می‌کند.

او در ایمیلی به تمام کارکنان گفته: “من خشم و یاس شما را درک می‌کنم. من خودم را کاملا نسبت به هر گونه اقدامی در مورد این مسئله متعهد می‌دانم. مسئله ای که برای مدت‌های مدید در جامعه ما وجود دارد… و بله اینجا در گوگل هم هست.”

از جمله درخواست‌های دیگر کارکنان از مدیریت گوگل، پایان دادن به پرداخت‌های نابرابر و افشای آزار جنسی در گزارشی شفاف برای اطلاع عموم است.

افشای این موضوع که اندی روبین از مدیران سابق این شرکت با دریافت مبلغ ٩٠ میلیون دلار بازخرید شده، باعث بروز این اعتراضات شده است.

این مبلغ در حالی به آقای روبین پرداخت شده که در مورد سوءرفتار جنسی او اخباری منتشر شده بود.

گوگل پیشتر اعلام کرد که از سال ٢٠١٦ میلادی، ٤٨ نفر از کارمندانش از جمله ١٣ مدیر ارشد را به‌ خاطر ادعاهای مربوط به آزار جنسی اخراج کرده است.

سوندار پیچای در نامه‌ای به کارمندان در اواخر ماه گذشته میلادی (اکتبر) گفت که این شرکت در مقابل رفتارهای نامناسب اقدامات سختگیرانه‌ای اتخاذ می‌کند.

آقای پیچای در این نامه تاکید کرده بود که گوگل در مورد ایجاد “محیطی امن بسیار جدی است.”

 

٢ــاروپا – مرگ بیش از ٢ هزار پناهجو در مدیترانه طی ١٠ ماه

کمیساریای عالی پناهندگان سازمان ملل روز سه شنبه ٦نوامبراعلام کرد که بیش از ٢هزار مهاجر در سال جاری میلادی هنگام عبور از دریای مدیترانه برای رساندن خود به اروپا، غرق شدند.

این کمیساریا همچنین یادآور شد که بیش از نیمی از این غرق شدگان راهی ایتالیا بودند.

شارلی یاکسلی سخنگوی کمیساریای عالی پناهندگان سازمان ملل گفت که پس از کشف ١٧ جسد در آب های نزدیک سواحل اسپانیا در هفته جاری، شمار جان باختگان سال جاری میلادی در مدیترانه از مرز ٢ هزار نفر گذشت.

وی یادآور شد که حدود ١٠٥ هزار مهاجر و آواره جویای پناهندگی در سال جاری خود را به اروپا رسانده اند که این رقم در مقایسه با آمار قبل از سال ٢٠١٤ کاهش نشان می دهد؛ اما تعداد غرق شدگان سال جاری در دریای مدیترانه، نشان از افزایش شدید آمار مرگ و میرها دارد.

سخنگوی کمیساریای عالی پناهندگان سازمان ملل گفت که این نهاد بارها خواستار اقدام فوری برای مقابله با این وضعیت شده است.

وی افزود: مدیترانه طی چندین سال مرگبارترین مسیر دریایی جهان برای آوارگان و مهاجران بوده است و تداوم این روند باید برای همگان غیرقابل قبول باشد.

 

٣ــ بلژیک – محاکمه ١١ شهروند به اتهام کمک به پناهجویان

محاکمه یازده فرد در بلژیک که به مهاجران کمک کرده بودند انتقاد و اعتراض صدها نفر از شهروندان را در شهر بروکسل برانگیخته است. در اولین روز برگزاری دادگاه نزدیک به پانصد نفر به دعوت سازمان های مردم نهاد در مقابل دادگستری بلژیک گردهم آمدند تا اعتراض خود به برگزاری این دادگاه را به گوش مقامات دولتی برسانند.

سازمان مردم نهاد “همبستگی جرم نیست” برگزارکننده اصلی این گردهم آیی بود.

یکی از اعضای برگزاری این گردهم آیی که نخواسته است نامش فاش شود می گوید: ” ما واقعا شوکه شدیم از این که دولت می خواهد افرادی که با پناهجویان همدردی می کنند، شهروندانی که سعی می کنند به مهاجران پناه بدهند را به عنوان مجرم به جامعه معرفی کند. ”

وی درباره این سازمان مردم نهاد می گوید: ” سازمان ما تنها نماد اراده یک شهروندانی است که نمی خواستند دربرابر بی عدالتی ساکت بمانند. شهروندانی که می خواهند همبستگی خود را با دیگران اعلام کنند. به همین دلیل این جنیش را راه انداختیم.. ”

در میان یازده تن از متهمان این پرونده آنوک وان ژستل، خبرنگار و مدیر مجله ماری کلر بلژیک حضور دارد. وی معتقد است که برگزاری چنین دادگاهی تنها برای ترساندن بقیه شهروندانی است که می خواهند به مهاجران جا و مکان بدهند.

وی در جواب بهخبرنگار یورنیوز که از او می پرسد که آیا معتقد است که نهایتا پیروز از این پرونده خارج خواهد شد؟

می گوید: ” سوال درباره برنده شدن و یا شکست در روند این دادگاه نیست، معتقدم که برگزاری چنین دادگاهی محکوم است و اصلا نباید برگزار می شد. فکر می کنم عدالت جاری و ثابت خواهد شد که در این رابطه هیچ اتهامی متوجه ما نیست”

 

٤ــ عراق – کشف گوشه‌ای دیگر از جنایات جنایتکاران اسلامی داعش

بیش از ٢٠٠ گور دست‌جمعی که بقایای هزاران قربانی در آنها مدفون است، در عراق کشف شده است. این گورها، در مناطقی که در کنترل نیروهای داعش بوده‌اند پیدا شده. انتظار می‌رود در ماه‌ها و سال‌های آینده گورهای بیشتری از این نوع کشف شود.

گورهای دست‌جمعی در مناطق شمالی و غربی عراق در کرکوک و انبار پیدا شده‌اند و حدود ١٢ هزار بدن در آنها مدفون شده است. کوچک‌ترین گور جمعی که در غرب موصل کشف شده، مدفن ٨ قربانی بوده و در بزرگ‌ترین گور کشف شده در جنوب موصل، تا چهار هزار نفر دفن شده‌اند.

گروه اسلامی داعش، بین ژوئن ٢٠١٤ تا دسامبر ٢٠١٧. مناطق بزرگی از عراق را در تصرف داشت.

گورهای کشف شده مدارک مهمی درباره جنابات جنگی داعش و جنایت علیت بشریت و نسل کشی این گروه به دست می‌دهند که می‌توانند در دادگاه‌های رسیدگی به این جنایات مورد استفاده قرار گیرند.

اجساد کشف شده در این گورها متعلق به زنان، مردان، کودکان، افراد سالمند و معلول، نیروهای مسلح عراق، پلیس و برخی از افراد خارجی است.

اینرا هم بخوانید

Hollow operation, Hollow regime- Bahram Soroush

April 15, 2024 The Islamic Republic’s drone and missile attack on Israel was not a …