همگان میدانند که تحرکات زبونانه ای همچون “مستند طراحی سوخته” و دستگیریهای فعالین کارگری و فعالین جنبشهای اعتراضی اساسا بازتاب وحشت حکومت اسلامی از جنبش کارگری و نقش آفرینی آن در شرایط امروز است. بدنبال دستگیری مجدد اسماعیل بخشی و سپیده قلیان هفته قبل جعفر عظیم زاده و پروین محمدی هم دستگیر شدند. بنظر میرسد وحشت مضاعف از تحرک کارگران در آخر سال و داغ شدن بحث حداقل دستمزد و وضعیت فلاکتبار کارگران رژیم را به دستگیرهای بیشتر و اتخاذ سیاست از این ستون تا آن ستون وادار کرده است که البته تا همین امروز هم معلوم است که رژیم بازنده است. با مروری کوتاه به حرکت نخ نمای “مستند” سازی و عکس العمل جامعه میشود شکست رژیم را نشان داد.
در روز شنبه ۲۹ دی ماه امسال جمهوری اسلامی با پخش برنامه “مستند طراحی سوخته” از صدا و سیما با حرکت اعتراضی که بعد از اعتصاب هفت تپه و افشاگری اسماعیل بخشی، سپیده قلیان و عسل محمدی از شکنجه در زندان براه افتاده است، به مقابله پرداخت. رژیم در این برنامه با پخش قسمتهائی از “اعترافات” اسماعیل بخشی و دیگر فعالین کارگری به رابطه داشتن با سایر رهبران و جریانات کارگری وکمونیستی در داخل و خارج کشور بمنظور متحد و متشکل کردن مبارزات کارگری، تلاش کرد این ارتباطات را به حساب توطئه های آمریکا و تحریم اقتصادی بگذارد. واقعا که چه اعترافاتی! البته از رژیمی که کارگران را بخاطر مطالبه حقوق معوقه و برگزاری اول ماه مه شلاق میزند چیز دیگری نباید انتظار داشت. طبعا در حکومتی که در قانون کار آن اعتصاب حرام، احزاب سوسیالیستی و تشکلات مستقل کارگری ممنوع هستند و دزدی و چپاول سران آن آزاد است و حق خواهی کارگر عملا ممنوع است آنگاه این حکومت شکنجه فعالین کارگری و “اعتراف” گرفتن از آنها را هم لازم میداند و به آن متکی است.
اسماعیل بخشی پس از ۲۵ روز حبس و سپیده قلیان پس از یک ماه حبس، به ترتیب در ۲۱ و ۲۷ آذر ماه با قرار وثیقه آزاد شدند و هر یک جداگانه اخبار شکنجه خود را تأیید کردند. اسماعیل بخشی با تشریح شرایط بازداشت، ضرب و شتم، شکنجه و شنود مکالمات خود با خانوادهاش، خواستار پاسخگویی علنی وزیر اطلاعات رژیم در یک مناظره تلویزیونی شد. سپیده قلیان نیز در حساب توئیتر خود نوشت: “شاهد ضرب و شتم وحشیانهی اسماعیل بخشی بودم و حاضرم چه در مورد خودم و چه در مورد برادرم اسماعیل بخشی، در دادگاهی عادلانه برای این شکنجهها شهادت بدهم.” اظهارات بخشی و قلیان در مورد شکنجه با واکنش و حمایت گستردهی جامعه روبرو شد و کارزاری علیه شکنجه را کلید زد: زندانیان سابق سیاسی با تأکید بر اینکه “من هم شکنجه شدم”، به روایت تجربههای خود از شکنجه و خشونتهایی پرداختند که در زندانهای جمهوری اسلامی متحمل شده بودند. در مقابل، وزارت اطلاعات رژیم و دستگاه قضایی به همراه کمیسیون امنیت ملی مجلس هماهنگ با هم شکنجه بخشی را “تکذیب” کردند. در همین ارتباط، همچنین گروهی از اعضای تحریریه نشریه گام –که به پوشش اخبار اعتصاب و اعتراض کارگران نیشکر هفتتپه و گروه صنعتی ملی فولاد اهواز پرداخته و مطالبی در دفاع از مطالبات کارگران منتشر کرده بود– دستگیر شدند. عسل محمدی در ۱۳ آذر ماه، امیرحسین محمدیفر و ساناز اللهیاری در ۱۹ دی ماه و امیر امیرقلی در ۲۴ دی ماه بازداشت شدند. عسل محمدی ۱۵ دی ماه با قرار وثیقه آزاد شد، اما سایر اعضای تحریه نشریه گام هنوز در بازداشت به سر میبرند. عسل محمدی که خود شاهد شکنجه شدن سپیده قلیان بوده است بعد از آزادی اززندان و دراین رابطه مینویسد: “….هنوز آثار کبودی بر گردن داشت و جای چنگ و خراش روی دستهایش….من شاهد ساعتهای طولانی بازجوییش بودم از ده صبح تا پاسی از نیمه شب که تقریبا هرروز این پروسه تکرار میشد.من صدای فریادها و توهینهای بازجویش را از اتاق کناری میشنیدم. من شاهد روزی بودم که چنان فشاری برای اعتراف دروغ بر او آوردند که پنجه بر چهرهی نازنینش میکشید و آرزوی مرگ میکرد.”
آنچه سپیده قلیان در ویدئوئی که قبل از دستگیری دومش میگوید هم درباره شکنجه و هم درباره شرایط امروز و عکس العمل جامعه کاملا گویا است. شاید بتوان گفت که این جمله سپیده قلیان مناسبترین جواب به تشبثات رژیم اسلامی شکنجه است. او در مورد برنامه طراحی سوخته نوشت “من و اسماعیل بخشی که سهل است، پنج هزار کارگر هفت تپه را هم جلوی دوربین بنشانید و از آنها به زور کابل و باتوم اعتراف اجباری بگیرید باز هم از اصل داستان این که شما ستمگر و فاسدهستید کم نخواهد کرد”.
مروری گذرا بر سیر حوادث هفت تپه از دی ماه ۱۳۹۶ تاکنون
در ۲۵ دی ماه ۱۳۹۶ اسماعیل بخشی بعنوان نماینده کارگران هفت تپه و طی یک سخنرانی با افشای ماهیت ضد کارگری قانون کار رژیم اسلامی اعلام کرد که جمعه همین هفته آخرین مهلت مدیریت است که همه مطالبات کارگران را برآورده سازد و در غیر اینصورت دوشنبه کارگران هفت تپه را پس گرفته و خودشان آنرا اداره خواهند کرد. همه سرها بطرف این رهبر جوان کارگری برگشت. شاید بتوان گفت ازآن تاریخ به بعد بود که نام اسماعیل بخشی با مبارزات کارگران در هفته تپه در هم تنیده شد. درهمین جا باید اشاره ای نیز به گروه ملی فولاد اهوازو شعارهای کارگران این مرکز صنعتی داشته باشیم. شعارهایی نطیر “کارگر میمیرد، ذلت نمیپذیرد”، “دشمن ما همینجاست، دروغ میگن آمریکاست”، “نه تهدید نه زندان دیگه فایده نداره”، “نه قاضی، نه دولت، نیستند به فکر ملت”، “کوره سرد و خاموش، مرگ بر مافیا”، “دستهای پشت پرده، با گروه ملی چه کرده”، “فرماندار استاندار، بیعرضه و بیخیال” و “این همه بیعدالتی، هرگز ندیده ملتی”، لحظات باشکوهی از مبارزات کارگری را بوجود آوردند. دراین میان کارگران هفت تپه نیز که با معضلات مشابهی همچون کارگران گروه ملی درگیرند با شعار “گروه ملی، هفت تپه، کارگران متحد” همبستگی مبارزاتی خود را با کارگران گروه ملی اهواز اعلام کردند. سردادن این شعارها از سوی چند هزار کارگر هفت تپه و فولاد اهواز، نشانگر یک نقطه عطف در جنبش کارگری و پیوستگی سراسری اعتراضات کارگری است. و چنین بود که نام این دو مرکز صنعتی بعنوان پیشروان مبارزات کارگری در تاریخ جنبش کارگری دراین مرحله تاریخی به ثبت رسید. اما تظاهرات و اعتصابات این دو مرکز صنعتی نمیتوانست بدون رهبر و سخنگو باشد. در هر اجتماع و تظاهراتی رهبران کارگری در هفت تپه و فولاد اهواز با سخنرانی های خود شور و شوق تازه ای در کارگران و دیگر اقشار زحمتکش مردم که برای حمایت از مبارزات این کارگران آمده بودند را بوجود می آوردند. و البته اسماعلی بخشی یکی از جسورترین این نمایندگان بود. چنین بود که نام و فعالیتهای اسماعیل بخشی همواره با مبارزات ۵ هزار کارگر معترض هفت تپه درآمیخته شد. او از همان ابتدا بعنوان یک رهبر عملی پرشور طبقه کارگر، رهبر عملی که با سخنان پرشور خود حمایت کارگران را با خود داشت مشهور شده بود. شعار شوراهای مستقل کارگری و مردمی که از طرف نماینده کارگران هفت تپه یعنی اسماعیل بخشی مطرح میشود بزودی در تجماعات اعتراضی کارگران فولاد اهواز، توسط نماینده این گروه یعنی میثم آل مهدی بدست گرفته میشود. این شعار بعدا درتظاهرات کارگری، معلمان و دانشجویان در دیگر نقاط ایران تکرار میشود. سخنرانی مشهور بخشی که درآن از “نان، کار، آزادی، اداره شورایی” صحبت میکند نه تنها گفتمان و فاز جدیدی در جنبش کارگری باز میکند بلکه خود اسماعیل بخشی را نیز به جایگاه ویژه ای درجنبش کارگری و دیگر جنبش های اعتراضی میرساند.
آبانماه ۱۹۹۷ ماهی فراموش نشدنی در تاریخ مبارزات کارگران هفت تپه و گروه ملی فولاد اهواز است. حمایت دیگر اقشار جامعه بخصوص زنان که با سخنرانی های خود فصل تازه ای از مبارزه در جنوب ایران را گشوده اند رژیم را حسابی به وحشت انداخته است و باید چاره جویی کند. در ۲۷ آبان ۱۹۹۷ نیروهای سرکوبگر رژیم تمامی اعضای مجمع نمایندگان کارگری نیشکر هفته تپه و چند فعال کارگری منجمله سپیده قلیان خبرنگار مستقل کارگری را بازداشت میکند. در روز هشتم آذر ماه علی نجاتی نماینده و کارگر بازنشسته سندیکای نیشکر هفته تپه نیز دستگرمیشود. دراینجا باید یاد آوری کنیم که بعد از دستگیریها در شوش رژیم بسراغ رهبران گروه فولاد اهواز میرود و ۴۱ نفر از رهبران و فعالین گروه فولاد را دستگیر میکند که البته درماههای بعد همگی این اسیران بتدریج آزاد میشوند. رژیم که از همبستگی سراسری با کارگران هفت تپه و فولاد وحشت کرده بفکر آن است که با این دستگیری ها بلکه آبی بر آتش شهر بجوش آمده شوش بریزد، اما چه خیالی واهی که او آتش را بیشتر شعله ور میکند.
نامه اسماعیل بخشی به وزیر اطلاعات رژیم و فصل تازه ای در جنبش دادخواهی
بالاتر اشاره کردم که اسماعیل بخشی با تشریح شرایط بازداشت، ضرب و شتم، شکنجه و شنود مکالمات خود با خانوادهاش، خواستار پاسخگویی علنی وزیر اطلاعات رژیم در یک مناظره تلویزیونی شد. میدانیم که این اولین بار نیست که یک مبارز به افشای شکنجه های درون زندان میپردازد. بسیاری در مصاحبه های تلویزیونی، سخنرانی ها، مقالات وکتب متعدد به تفصیل به این مسله پرداخته اند. ” ایران تریبونال” نمونه بارزی از جنبش داد خواهی برعلیه رژیم شکنجه است. اما آنچه که باعث میشود نامه اسماعیل بخشی این جنبش را به فاز بالاتری ببرد روش مقابله اسماعیل بخشی با رژیم و به مصاف طلبیدن یکی از اصلی ترین مهره های رژیم یعنی وزیر اطلاعات در پیشگاه مردم ایران و دریک دادگاه علنی است. او بطور علنی علیه شکنجه گران خود اعلام جرم کرد و اینرا همه دیدند و یک تاثیر مهم آن خنثی کردن ارعاب رژیم بود. اسماعلی بخشی با این نامه خود به وزیر اطلاعات عملا رژیم را دریک مخمصه بزرگ و تنگاه قرارمیدهد. او با این کار خود نه تنها باعث میشود که شکنجه شدگانی هرچه بیشتری حتی از درون زندان به افشاگری بپردازند بلکه فصل تازه ای برای افشاگری علیه این حربه رژیم در سطح بین الملی باز میکند. بهمین دلیل است که کمپین “من هم شکنجه شدم” این چنین مورد حمایت بسیاری از کسانی که درطی چهل سال حکومت رژیم اسلامی شکنجه شده اند قرار میگیرد و آنها نیز به افشاگری درمورد شکنجه های خود در زندانهای رژیم میپردازند.
هفت تپه نبض “جنبش کارگری-کمونیستی”
من درنوشته دیگری به ترس و و حشت رژیم از “جنبش کارگری-کمونیستی” اشاره کرده بودم. چندی پیش روزنامه “رسالت” در نوشته ای از شباهتهای اعتصاب هفت تپه با یک جنبش کارگری- کمونیستی حرف زد. رسالت چنین نوشت: “در عین حال که معترضین معتقدند اعتراضشان کاملا صنفی و کاری است، ولی به نظر میرسد شباهتهای زیادی به جنبشهای کارگری کمونیستی و چپ داشته باشند. این ماجرا در شعارها و حتی مدل کمیتههای آنها نیز مشهود است چیزی که شاید دستگاههای امنیتی را نگران کند”. چندی بعد از انتشار این مقاله روزنامه رسالت و درتاریخ ۱۸ دی ماه حشمت الله فلاحت پیشه رئیس کمیسیون امنیت ملی و سیاست خارجی مجلس در روز سه شنبه ۱۸ دی ماه در مصاحبه اعلام کرد که اسماعیل بخشی اعتراف کرده است که “وابسته به حزب کمونیست کارگری” است. این که رژیم چه اهداف شومی ازاین “مستند” و “اعتراف” بخشی را تعقیب میکند مسالهای است جداگانه. اما آنچه که مسلم است رژیم با این تشبثات درحقیقت دارد ترس و وحشت خود را از گرایش کمونیسم کارگری در طبقه کارگر نشان میدهد. رژیم بخوبی میداند چگونه شعارها و سخنرانی های اسماعیل بخشی ها تخم آگاهی سوسیالیستی را درطبقه کارگر و دیگر زحمتکشان میکارد. بعبارت دیگر رژیم دیگر نمیتواند ترس خود را از ” شبح کمونیسم” که نه تنها دردو مرکز صنعتی هفته تپه و گروه ملی اهواز بلکه بر “فراز” ایران در “پرواز” است را پنهان کند. چه کسی است که |شعار “شوراهای مستقل کارگری و مردمی” و شعار “نان، کار، آزادی و اداره شورایی” را با گرایش کمونیستی در جامعه تداعی نکند. رژیم با این کار “اعتراف” کرد که همانند همه جای دیگر در نظام های سرمایه داری جنبش کارگری و جنبش کمونیستی جدا نشدنی هستند.
از طرف دیگر پاسخ کارگران و مردم آزادیخواه به سیاست ارعاب و سرکوب جمهوری اسلامی بطور قاطع و روشن و با صدای بلند یک “نه” محکم بود. نمونه برجسته و نماینده روحیه اعتراضی جامعه را بازنشستگان در تجمع خود با شعار “توپ، تانگ، مستند دیگر اثر ندارد” دادند. این پاسخ دندان شکن به مستند سازی حکومت در کنار بیانیه های محکومیت و اعلام انزجار تشکلهائی مانند سندیکای هفت تپه، سندیکای واحد، انجمن صنفی برق و فلزکار کرمانشاه، کانون نویسندگان از اقدام رسوای رژیم اسلامی است.
جایگاه اسماعیل بخشی در جنبش برابری طلبی و آزادی خواهی
اکنون دوباره اسماعیل بخشی و سپیده قلیان دستگیر شده اند. اینکه این دو مبارز در آینده چه خواهند کرد مربوط به آینده است. ولی میراثی که تا کنون بخشی و قلیان برای جنبش برابری طلبی و آزادیخواهی برجای گذاشته اند برگشت ناپذیر است. اینک و بخصوص اسماعیل بخشی به نماینده جسور، فکور و رادیکال طبقه کارگر تبدیل شده است. پراتیک اجتماعی اسماعیل بخشی در نیشکر هفته تپه نشان داد که این تنها طبقه کارگر است که میتواند به نماینده تمام مردم زحمتکش و رنجدیده تبدیل شود و توانایی بسیج آنها را دارد. پراتیک اجتماعی اسماعیل بخشی نشان داد که طبقه کارگر ایران میتواند دوباره به ‘رهبرسرسخت ما” تبدیل شود. پراتیک اسماعیل بخشی راه را برای دیگر رهبران عملی طبقه کارگر در دیگر مراکز صنعتی نظیر راه آهن، شرکت نفت و…باز کرد.
محمد کاظمی
۱۴ بهمن ۱۳۹۷، ۳ فوریه ۲۰۱۹