بحث رهبری و رابطه میا ن داخل و خارج مصاحبه با حمید تقوائی

انترناسیونال: این روزها بحثهای زیادی در رسانه ها و مدیای اجتماعی در مورد رهبری انقلاب جاری وجایگاه مبارزات و چهره ها و نیروهای سیاسی درخارج و داخل کشور و نقش نیروهای چپ و راست در روند انقلاب مطرح است. شما بطور مشخص در مورد رهبری انقلاب و نقش احزاب و نیروهای سیاسی چه نظری دارید؟ در این میان گفتمان داخل و خارج چه جایگاهی دارد؟

حمید تقوائی: قبل از هر چیز باید بگویم که تقسیمبندی داخل و خارج و استنتاج نقش و جایگاه رهبری بر این مبنا، عمق سیاسی ای ندارد. جایگاه سیاسی احزاب و نیروها و چهره ها بر حسب موقعیت جغرافیائی شان، بویژه امروز که به یمن مدیای اجتماعی و تلویزیونهای ماهواره ای مرز بین داخل و خارج بیش از هر زمانی کمرنگ شده است، تعیین نمیشود. اما مستقل از این پیشرفت تکنولوژی ارتباطاتی که انحصار دولتها برمدیا و رسانه ها را از بین برده است، آنچه همیشه و درهمه انقلابات تعیین کننده بوده است سیاست و اهداف و استراتژی احزاب و نیروهای انقلابی و مکان طبقاتی آنانست و نه مکان جغرافیائی شان.

اما تاکید بر اهمیت داخل و مبارزات داخل به معنی دیگری هم بکار میرود که کاملا درست است. به این معنی که محور و بستر اصلی مبارزات و اعتراضات در خود جامعه ایراناست. این امر در روند انقلاب نقشی مطلقا اساسی و تعیین کننده ایفا میکند. بدیهی است که زمانی اصلا میشود از انقلاب و یا خیزش انقلابی در هر جامعه ای سخن گفت که مردم خود آن جامعه بپاخیزند و برای سرنگونی حکومت و نظام سیاسی در کشورشان دست به مبارزه بزنند. انقلاب جاری که بیش از سه ماه است با پرچم و نمادزن زندگی آزادیبمیدان آمده و تحسین و حمایت جهانیان را برانگیخته نیز امر و پدیده ای درون کشوری است.

تا آنجا که به مساله رهبری مربوط میشود باید دو جنبه رهبری را از یکدیگر تفکیک کرد. جنبه اول رهبری به معنی تاکتیکها و شیوه ها و راهکارهای مبارزات خیابانی، سازماندهی عملی و چگونگی پیشبرد اعتصابات و تظاهرات و تجمعات، و رودرروئی روزمره با نیروهای سرکوب است. این مبارزات میدانی به رهبران عملی نیازمند است که در دل خود انقلاب شکل میگیرند و مبارزه را سازمان میدهند و هدایت میکنند.رهبری به این معنی تماما درون کشوری است. انقلاب حاضر تا همینجا صفی از این نوع رهبران عملی را بجلو رانده که آخرین نمونه اش ٤٢ نهاد و تشکلشامل دانشجویان دانشگاههای مختلف،جوانان انقلابی،پزشکان و کادر درمان، زنان آزادیخواه، و مادران پیشرو است که برای اعتصابات و تظاهرات و تجمعات در روز ١٨ دیفراخوان مشترکی با عنوان “وقت عزا نیست که هنگامه خشم است” منتشر کرده اند. این نوع تشکلها هم دستاورد انقلاب هستند و هم نیروی هدایت روزمره آن.

نیروی دیگری که در جامعه تعیین کننده است نهادها و چهره ها و فعالینی هستند که سابقه و تجربه مبارزاتی ده ها ساله دارند. در جنبشهای اعتراضی صنفی و مدنی متعددی که سالها در جامعه فعال بوده اند نظیر جنبش علیه اعدام، جنبش دادخواهی، جنبش علیه حجاب و در دفاع از حقوق زنان، جنبش معلمان، بازنشستگان، و بویژه در جنبش کارگری اکتیویستهاو چهره ها و کمیته ها و شوراها و نهادهای شناخته شده ای فعالند که در جامعه شناخته شده و محبوب هستند. این چهره ها و نهادها هم در زمینه سازی و تدارک انقلاب حاضر نقش موثری داشته اند و هم در تقویت و پیشبرد آن میتوانند نقش مهمی ایفا کنند. خوشبختانه در هفته های اخیر شاهد بیانیه ها و فراخوانهای رادیکال متعددی از سوی این نیرو هستیم که امیدوارم این حرکت گسترده تر بشود.

جنبه دیگر بحث رهبری، رهبری کلان و سیاسی انقلاب است که این دیگر مرز نمی شناسد. این رهبری سیاسی اساسا بوسیله احزاب ایفا میشود و نقش مطلقا تعیین کننده ای در به فرجام رسیدن انقلاب و پیروزی آن ایفا میکند. بعبارت دیگر اینکه مبارزات خیابانی چه سمت و سویی بخود میگیرد، سرنگونی حکومت به چه معنی است وتوده مردم انقلابی، “خیابان”، چهدرک و انتظار و توقعیاز سرنگونی و چه چشم اندازی از پیروزی دارند تماما به فعالیت و عملکرد احزاب سیاسی گره خورده است. در این سطح رهبری سیاسی استکه چپ و راست نقش برجسته ای پیدا میکنند.

در یک بعد کلی و پایه ای تر باید گفت که نفس شکل گیری انقلاب و روی آوری مردم بهانقلاب، خود نشانه مقبولیت یافتن اجتماعی نیروهای چپ نطیر حزب کمونیست کارگری است. آلترناتیو و جهت گیری استراتژیک نیروهای اپوزیسیون راست همیشه تغییرات از بالا، رفراندوم و رژیم چنج و حتی در مقاطعی همسوئی و همراهی عملی با جناحهای اصلاح طلب حکومتی بوده است. از نظر سیستم عقیدتی و ارزشی نیز نیروهای راست همیشه انقلاب را هرج و مرج وخشونت و از هم گسیختگی نظم جامعه معرفی کرده اند. بخصوص مخالفت کاملا قابل درکاین نیروها با انقلاب ٥٧این ضدیت پایه ای آنها با نفس انقلاب و با هر نوع انقلابی را بمراتب تشدید کرده است.امروز البته همه نیروهای اپوزیسیون برای انقلاب کلاه از سر برمیدارند- و این خود نتیجه و بازتاب قدرت انقلاب جاری است-اما نیروی رهبری کننده انقلاب بنا به تعریف نمیتواند دنباله رو انقلاب و “انقلابی” بنا به مصلحت روز باشد. انقلاب نیروئی را بمیدان میطلبد که در سیستم ارزشی و جهان بینی واستراتژیش انقلاب جایگاه برجسته ومحوری ای داشته باشد. نیروئی همانند حزب ما که نه بدنبال انقلاب جاری، بلکه از مدتها قبل از سر بلند کردن آن، پرچم انقلاب را- حتی با همین عنوان انقلاب زنانه که امروز جهانی شده – بر افراشته و عملا دست اندر کار تدارک و زمینه سازی ان بوده است.

روشن است که این دوسطح رهبری، هدایت میدانی- عملی انقلاب و رهبری کلان سیاسی آن، نه مستقل از یکدیگر هستند و نه آلترناتیو یکدیگر. بلکه مکمل همدیگرند و تاثیرات متقابل تنگاتنگی با هم دارند. ازینرو این بحث که رهبری از داخل شکل میگیرد و یا از خارج واین دو را همسان، و یا برعکس آلترناتیو یکدیگر، قرار دادن از اساس بی پایه است و موضوعیتی ندارد. بخصوص باید توجه داشت که از نظر خط و مضمون مبارزهفی الحال گرایشات متفاوت سیاسی در میان نیروهایهدایت کنندهمبارزات میدانی قابل مشاهده است. با پیشروی انقلاب این روند نیز گسترده تر خواهد شد.

نکات فوق در عین حال پاسخی به این نظریه هم هست که گویا در عصر ما انقلابات به رهبر سیاسی نیازی ندارند و یا این نقش همبعهده رهبران خیابانی و عملیاست.

یک فاکتور مهم دیگر که مستقیمابه نقش احزاب و نیروهای چپ مربوط میشود تعمیق و بسط نقد و اعتراض و سرنگونی طلبی در جامعه است. پیشروی و پیروزیانقلاب در گروآنست که در فضای سیاسی جامعه ودر میان نیروهای میدانی انقلاب و توده مردم، درکو توقع و انتظار ازسرنگونی حکومت و  تحقق شعار زن زندگی آزادی، متناظر باشد بارهائی از همه بی حقوقیها وتبعیضات جنسیتی و مذهبی و قومی و اقتصادی و اجتماعی و طبقاتی. این امر زمانی متحقق خواهد شدکه چپ ترین، یعنی عمیق ترین، ریشه ای ترین و همه جانبه ترین نقد و اعتراض نه تنها به حکومت بلکه به کل نظام موجود به دیدگاه و گرایش و جهت گیری اصلی و هٰژمونیکدر میان صفوف انقلاب و فعالین انقلابی تبدیل بشود.

بعنوان نتیجه گیری با توجه به همه فاکتورهای ذکر شده و پیشرویهای تا کنونی انقلاب جاری، میتوان گفت که مشخصا هماهنگی و همراهی سه نیروی سیاسی-اجتماعی مرکب از احزاب انقلابی چپ نظیر حزب ما،صف گسترده ای از فعالین سابقه دار در جنبش کارگری ودیگر جنبشهای اجتماعی، و نیروی جوانی که در دلانقلاب جاری بمیدان آمده و متشکل شده است، این توان و امکان را دارد که پیروز انقلاب جاری و رهائی کل جامعه از شر جمهوری اسلامی و همه مصائب و تبعیضات و نابرابریها را تامین و تضمین کند. حزب ما همه توانش را برای شکل دان به این هماهنگی و همراه یبکار میگیرد.

٤ ژانویه ٢٠١٨

اینرا هم بخوانید

روز جهانی کارگر روز حقیقت است– حمید تقوایی

مندرج در ژورنال شماره ۷۱۵ (لینک به فایل پی دی اف نشریه ژورنال برای پیاده …