بخشی از مقاله منصور حکمت با عنوان چند کلمه به ياد انقلاب ٥٧

تاريخ شکست نخوردگان
چند کلمه به ياد انقلاب ٥٧

……….. مصائب دوران پس از انقلاب در ايران را بايد بپاى مسببين آن نوشت. مردم حق داشتند رژيم سلطنت و تبعيض و نابرابرى و سرکوب و تحقيرى را که شالوده آن را تشکيل ميداد نخواهند و به اعتراض برخيزند. مردم حق داشتند که آخر قرن بيستم شاه نخواهند، ساواک نخواهند، شکنجه گر و شکنجه گاه نخواهند. مردم حق داشتند در برابر ارتشى که با اولين جلوه هاى اعتراض کشتارشان کرد دست به اسلحه ببرند. انقلاب ٥٧ حرکتى براى آزادى و عدالت و حرمت انسانى بود. جنبش اسلامى و دولت اسلامى نه فقط محصول اين انقلاب نبود، بلکه سلاحى بود که آگاهانه براى سرکوب اين انقلاب، هنگامى که ناتوانى و زوال رژيم شاه ديگر مسجل شده بود، به ميدان آورده شد. برخلاف نظرات رايج، جمهورى اسلامى وجود خود را در درجه اول مديون شبکه مساجد و خيل آخوندهاى جزء نبود. منشاء اين رژيم قدرت مذهب در ميان مردم نبود، قدرت تشيع، بيعلاقگى مردم به مدرنيسم و انزجارشان از فرهنگ غربى، سرعت بيش از حد شهرنشينى و کمبود “تمرين دموکراسى”، و غيره نبود. اين خزعبلات ممکن است بدرد کارير شغلى “شرق شناسان” نيم بند و مفسرين رسانه ها بخورد، اما سرسوزنى به حقيقت ربط ندارد. جريان اسلامى را همان نيروهايى به جلوى صحنه انقلاب ٥٧ کشيدند که تا ديروز زير بغل رژيم شاه را گرفته بودند و ساواکش را تعليم ميدادند. آنها که پتانسيل راديکاليزاسيون و دست چپى از آب در آمدن انقلاب ايران را ميشناختند و از اعتصاب کارگران صنعت نفت درس خود را گرفته بودند. آنها که به يک کمربند سبز در کش و قوسهاى جنگ سرد نياز داشتند. براى “اسلامى” شدن انقلاب ايران پول خرج شد، طرح ريخته شد، جلسه گرفته شد. هزاران نفر، از ديپلوماتها و مستشاران نظامى غربى تا ژورناليستهاى هميشه باشرف دنياى دموکراسى ماهها عرق ريختند تا از يک سنت عقب مانده، حاشيه اى، کپک زده و به انزوا کشيده شده در تاريخ سياسى ايران، يک “رهبرى انقلاب” و يک آلترناتيو حکومتى براى جامعه شهرى و تازه – صنعتى ايران سال ٥٧ بسازند. آقاى خمينى نه از نجف و قم و در راس خيل ملاهاى خر سوار دهات سر راه، بلکه از پاريس آمد و با پرواز انقلاب. انقلاب ٥٧ تجسم اعتراض اصيل مردم محروم ايران بود، اما “انقلاب اسلامى” و رژيم اسلامى محصول جنگ سرد بود، محصول مدرن ترين معادله سياسى جهان آن روز. معماران اين رژيم، استراتژيستها و سياست گذاران قدرتهاى غربى بودند. همانها که امروز از درون لجنزار نسبى گرايى فرهنگى، هيولاى مخلوق خودشان را به عنوان محصول طبيعى “جامعه شرقى و اسلامى” و درخور مردم “جهان اسلام” يکبار ديگر مشروعيت ميبخشند. کل امکانات اقتصادى و سياسى و تبليغاتى غرب براى ماهها قبل و بعد از بهمن ٥٧ براى به کرسى نشاندن اين رژيم و سر پا نگاهداشتن آن بسيج شد.


اما اينکه نفس اجراى اين مهندسى اجتماعى در ايران مقدور شد، مديون اوضاع و احوال و نيروهاى سياسى و اجتماعى داخل ايران بود. ماتريال کافى براى اين کار فراهم بود. حرکت اسلامى در همه کشورهاى منطقه وجود داشته است. اما تا رويدادهاى ايران در هيچ مقطعى اين جنبش به يک جريان سياسى قابل اعتنا و يک بازيگر اصلى در صحنه سياسى اين کشورها بدل نشده بود. (ضد) انقلاب اسلامى را نه به نيروى ناچيز حرکت اسلامى، بلکه روى دوش سنتهاى سياسى اصلى اپوزيسيون ايران ساختند. ضد انقلاب اسلامى را روى دوش سنت ملى و باصطلاح ليبرالى جبهه ملى ساختند که از کارگر و کمونيست بيش از هر چيز هراس داشت و تمام عمرش را زير شنل سلطنت و عباى مذهب به جويدن ناخنهايش گذرانده بود. سنتى که در تمام طول تاريخش قادر نشد حتى يک تعرض نيم بند سکولار به مذهب در سياست و فرهنگ در ايران بکند. سنتى که رهبران و شخصيتهايش جزو اولين بيعت کنندگان با جريان اسلامى بودند. ضد انقلاب اسلامى را روى دوش سنت حزب توده ساختند که ضد – آمريکايى گرى بهر قيمت و تقويت اردوگاه بين المللى اش فلسفه وجودى اش را تشکيل ميداد و رژيم اسلامى را، مستقل از اينکه چه به روز مردم و آزادى مياورد، زمين بارورى براى مانور و مانيپولاسيون ميديد. رژيم اسلام را روى دوش سنت منحط ضد – مدرنيست، ضد “غرب زدگى”، بيگانه گريز، گذشته پرست و اسلام زده حاکم بر بخش اعظم جامعه هنرى و روشنفکرى ايران ساختند که محيط اوليه اعتراض جوانان و دانشجويان را شکل ميداد. خمينى پيروز شد، نه به اين خاطر که مردمانى خرافاتى عکس او را در ماه ديده بودند، بلکه به اين خاطر که اپوزيسيون سنتى و اين فرهنگ منحط ملى و عقبگرا، او را، که در واقع وارداتى ترين و دست سازترين شخصيت سياسى تاريخ معاصر ايران بود، “ساخت ايران”، خودى و ضد غربى تشخيص داد و به تمجيدش برخاست. ضد انقلاب اسلامى محصول اين بود که ابتکار عمل در صحنه اعتراضى از دست حرکت مدرنيستى – سوسياليستى کارگران صنعت نفت و صنايع بزرگ، به دست اپوزيسيون سنتى ايران افتاد. اينها بودند که پرسوناژ خمينى و سناريوى انقلاب اسلامى را از غرب تحويل گرفتند و عملا به توده مردم معترض فروختند.
( منصور حکمت. مقاله انقلاب شکست نخوردگان)

انتشار اول: فصلنامه نقطه، شماره ٤ و ٥، زمستان ٧٤ و بهار ١٣٧٥

اینرا هم بخوانید

Hollow operation, Hollow regime- Bahram Soroush

April 15, 2024 The Islamic Republic’s drone and missile attack on Israel was not a …