به فعالین کارگری حمله نکنیم!

اقدام دو نماینده کارگران هفت تپه، محمد خنیفر و مسلم چشمه خاور در چند روز گذشته بازتاب وسیعی در میان فعالین جنبش کارگری و چپ کمونیست داشت و با نامه محمود صالحی و عثمان اسماعیلی که به بهانه این اقدام دو نماینده کارگران هفت تپه کل تلاشهای چند ساله اخیر کارگران هفت تپه و دستاوردهای مبارزات کارگران نیشکر هفت تپه به زیر سوال که چه عرض کنیم کلا کتمان شده این موضوع ابعاد بزرگتری به خود گرفت. تحولات این چند روز نشان داد که جنبش کارگری به عنوان یک جنبش زنده که درگیر مبارزه سخت در یک نبرد کاملا نابرابر است و بار روانی سنگینی بر کارگران تحمیل می کند و چون کارگر، کارگر است روئین تن نیست؛ هر چند روئین تنان افسانه ای از اسفندیار تا آشیل نقطه ضعف خودشان را داشتند.
هر حرکت اجتماعی موافقان و مخالفان خود را دارد و این قاعده در جنبش کارگری نیز مستنثاء نیست. اما نکته ای که در این میان مهم است سالهای طولانی از سوی چپ سنتی چنین جلوه داده شده بود که جنبش کارگری به اعتبار حضور کارگران و بخصوص کارگرانی که افق سوسیالیستی شان شکل گرفته باشد از هر گونه خطا و لغزشی مبرا هستند و بخصوص این موضوع را بدین خاطر پررنگ میکردند که تو سر هرگونه فعالیت حزبی و سیاسی بزنند و بین این دو دیوار چین بکشند. به زعم آنان فعالیت حزبی ظاهرا امری کاملا روشنفکری است که اصلا از درد و رنج کارگر خبر ندارد و همین جوری برای خودشان تئوری می سازند. جنبش کارگری و فعالین کارگری نیز چنان پاک و مبرا نشان داده می شوند که به قول مسلمانان “نعوذ بالله” انگار فرزند پیامبرند! اگر هم در اینجا و آنجا هم بین فعالین کارگری جدال نظری در میان بود و آن فعال کارگری خود را متعلق به تشکیلات خاص کارگری معرفی میکرد و یا شناخته شده بود این را باز به حساب تشکیلاتی بودن او گذاشته و به سکتاریسم و فرقه گرایی متهم می شد تا نشان دهند که این وقایع اصولا از عوارض “تشکیلات سازی” است! و همیشه هم تاکید کرده اند که برای داشتن یک تشکیلات مستقل کارگری یک فعال کارگری معین که خود را متعلق یا عضو حزب معینی می داند باید این عضویت خود را سانسور کند و در جلسات این تشکیلات آدم دیگری باشد. اینگونه است که گویا تشکیلات مستقل یعنی هم از دولت مستقل است هم احزاب! طبعا این توصیه ها نه برای مصون داشتن یک تشکیلات معین از تنش های احتمالی، بلکه بطور واقعی یک فعالیت معین ضد حزبی است که در چپ ایران ریشه ای قوی دارد. حاکمان و روشنفکران بورژوازی نیز این نوع نگاه را به شدت بزرگ می کنند تا درس پیش بردن امر کارگری را به کارگران آموخته باشند!
حضور دو نفر از نمایندگان کارگران هفت تپه(محمد خنیفر و مسلم چشم آذر) در ستاد رئیسی و تضرع از “حاج آقا رئیسی” برای “ورود” به مسئله حق آبه هفت تپه که از سوی حکومت در همدستی کامل با خاندان اسدبیگی که حکم خلع ید آن از سوی قوه قضائیه تبهکاران صادر شده قطع گردیده تا بدین وسیله عزم و اتحاد کارگران هفت تپه را با نابود کردن مزارع نیشکر در هم بشکنند، اقدامی کاملا اشتباه بود. اینکار شکایت بردن از داروغه نزد داروغه بود. این دو به ظاهر هیچ کلامی در بابت ریاست جمهوری رئیسی نگفتند. اما حضور این دو نفر از نمایندگان کارگران هفت تپه و بیان انتظار از “ورود حاج آقا رئیسی” به مسئله حق آبه در زمانه ای که جنبشی بزرگ و وسیعی بر علیه “انتخابات” شکل گرفته است و جامعه یک صدا علیه انتخابات کذایی ریاست جمهوری حرف می زند و خواستار برچیده شدن این بساط شده اشتباه بسیار بزرگی بود.
بی شک کارگران هفت تپه هم از این جنبش وسیع علیه مثلا انتخابات برکنار نیستند و این روزها شاهد هستیم در پیامهایشان به درست همراه با کل جامعه نشان داده اند که انتخابات برای آنها محل اعتراض است. فقط به پاره ای کوچکی از نظرات کارگران هفت تپه که در کانالهای تلگرامی آنان منتشر شده است گویایی این موضوع است که کارگران هفت تپه هم پای بقیه مردم و رای شان سرنگونی است. در اینجا چند نمونه از پیامهای کارگران هفت تپه را یادآور میشوم که تاکیدی بر همین امر مهم است:
“رئیسی قرار است رئیس جمهورشان شود. رئیس جمهور طبقه سرمایه داران و نه رئیس جمهوری که به درد کارگران بخورد. چرا؟…”وکیل کارگران هفت تپه توسط قوه قضاییه رئیسی متهم شده است و تحت آزار قرار گرفته است”، ”دادستان کل کشور و دادستان استان خوزستان و شوش به نفع اسدبیگی دست اراذل را باز گذاشته اند تا همکاران ما را ضرب وشتم کنند و در عوض کارگران ضرب وشتم شده بازداشت شده اند!”، “آب را بر مزارع ما بسته اند و مقامات قضایی زیر دست رئیسی به نفع اسدبیگی و مفتخوران سکوت اختیار کرده اند”، “رای خلع یدی که ماه ها قبل صادر شده هنوز به رویت عموم مردم نرسیده. غارت منابع شرکت ادامه دارد و قوه قضاییه به نفع اختلاسگران سکوت کرده است. …پس فقط اگر همین دوماه را بررسی کنیم میبینیم که رئیسی و انتخاباتی که او را از میان آن بر کرسی ریاست جمهوری مینشانند ربطی به ما ندارد”.
“پرونده وکیل ما یعنی خانم زیلابی را مختومه کنید! آب را به مزارع ما بازکنید! اختلاسگران را بیرون کنید! جلوی اراذل جنایتکار که کارگران را تهدید به مرگ میکنند و همکاران ما را ضرب وشتم میکنند را بگیرید! دادستان جنایتکار کشور و همدستان او یعنی حسینی پویا و نظری را محاکمه کنید! دست از فریبکاری بردارید. کارگران به هیچکدام از کاندیداها نه اعتماد دارند و نه باور دارند.”
و پیامی دیگر از طرف جمعی دیگر از کارگران هفت تپه به هنگام حضور رئیسی درخوزستان :
”…خبر رسید که رئیسی امروز در اهواز بوده است. قبلتر شنیدیم که منت سر کارگران گذاشته که حکم خلع ید را اجرا کرده است. خب ما اگر مبارزه و ایستادگی نمیکردیم شما هیچکدامتان به فکر خلع ید از این فاسد ابر اختلاسگر نبودید. حالا چرا هفت تپه را گوشت قربانی میکنید و هر کسی میخواهد با هزینه مبارزات کارگران هفت تپه مدالی به سینه خود بزند!…” و در مقابل اقدامات تبلیغاتی رئیسی این گونه نوشتند:”
هفت تپه در مقابل سه قوه و همه جناحها مقاومت کرد. هیچکدام از شما با ما نبودید. شما خواب بودید اما م ابیدار بودیم. شما خواب بودید وقتی ما را آزار دادند. شماخواب بودید اما کارگران هفت تپه پنج سال است که میجنگند و خواهند جنگید. هنوز هم خوابید و قوه قضاییه تان و مجلستان و دولتتان با اختلاسگران همدست است و هفت تپه درحال خشکیدن و نابودی است. شما همیشه در مورد منافع ما خواب بودید ولی ما بیدار بودیم.
”اقدام خنیفر و چشمه خاور اقدامی بود که نباید صورت میگرفت و تاکنون باید قانع شده باشند که همه باندهای مافیایی حکومت کار اصلی شان خاموش کردن کارگر برای استثمار روزافزون کارگران است.
دراین میان برخی فعالین چپ و کمونیست دست به قلم شدن و در کمال ناباوری خنیفر و چشمه خاور کسانی معرفی شدند که میتوانند خطا کنند اما صالحی و اسماعیلی نمی توانند و تا توانستند از خجالت این دو در آمدند و به ظاهر در دفاع از کارگران هفت تپه و دستاوردهای مبارزه آنها نوک حمله به طرف این دو گرفتند و هر چه که میشد نگفت را به ایشان گفتند. یک نفر (آسو سهامی) زحمت کشیده محمود صالحی و عثمان اسماعیلی را شریک دزد و رفیق قافله خوانده است! آذر ماجدی یادش رفته همین یکی دو سال پیش بود که چگونه کارگران هپکو را به بهانه “مرگ بر کارگر و درود بر ستمگر”سرزنش می کرد و هر چه گفته شد این شعار بسیار کنایه آمیز و دارد دید حاکمان را نسبت به کارگران را بیان میکند این شعار را در جبهه دشمن بودن قلمداد میکردند و مصادره مبارزات کارگران توسط خانه کارگریها معرفی کردند، الان در مقابل اقدام خنیفر و چشمه خاور(البته به درست) می نویسد:”…در تحلیل نهایی قدرت در دست دشمن است. کارگر با اعتصاب و اعتراضش دارد می کوشد خواستی را به آن تحمیل کند. اما دشمن هنوز دست بالا دارد و کارگر مجبور است سازش ها و عقب نشینی هایی را بپذیرد. لحنش را تعدیل کند؛ تلاشش را بکند که خواستش را به دشمن تحمیل کند. و در این میان ممکن است حرفی بزند یا لحنی را بکار بگیرد که بنظر ما سازش آمیز است. ممکن است اینطور باشد یا نباشد. اما برخورد با این روش افشاگری و حمله و استیضاح و محاکمه در سوسیال میدیا نیست. مبارزه کارگری مبارزه چریکی نیست که شما بکوشید جایی را منفجر کنید و اگر با دشمن رو در رو شدید سیانور بالا بیاندازید” اما در ادامه در کمال حیرت از نامه صالحی و اسماعیلی این گونه یاد می کند:”… لحن این نامه آنچنان زشت است که انسان متعجب می ماند، آیا اینها دوست کارگرند یا دوست بادمجان! …” و محمود قزوینی خطاب به این دو نوشته است:… . اگر محمود و عثمان به جای الصاق این و آن عنوان به خود و آکسیونهای دو نفره در مرکز شهر تنها یک کار انجام میداند، آنهم ایجاد مقاومت در مقابل سلفیها، بزرگترین خدمت را به طبقه کارگر ایران و مردم کردستان و شهر سقز کرده بودند….” اگر ملاک این حرفها است این دو می توانند یقه محمود قزوینی را بگیرند و بپرسند شما در کدام آکسیون هستی؟ کجای روزگاری، چه میکنی عزیز؟ اصلا متوجه هستی چی میگویی!
بی شک نامه محمود صالحی و عثمان اسماعیلی نامه ای کاملا کینه ورزانه است گویی منتظر همچین واقعه ای بودند اما نقد نامه این دو یعنی این قدر بی رحمانه باید باشد؟ مگر ایشان رضا رخشان هستند که چنین مورد لطف قرار گرفتند و شریک دزد و دوست بادمجان و پاسیف و خود شیفته معرفی شدند. رضا رخشان که اکنون یک سره در خدمت سرمایه و نهادهای امنیتی و اطلاعاتی است این چنین به باد انتقاد گرفته نمی شود اما کسانی که اقدامات شان در دوره ای معین موجب جان گرفتن جنبش کارگری شده و بابت آن هزینه سنگینی هم داده اند باید این گونه بی محابا مورد هجوم قرار گیرند. اشتباهات این دو در گذشته و اکنون بسیار مورد نقد است درست اما صفات شریک دزد و غیره از کجا می آید؟
بین فعالین کارگری مانند هر جنبش دیگر اختلاف است، گاه بسیار شدید و گاه بسیار شخصی است واینجا و آنجا هم بروز علنی می یابد این نشان میدهد فعالین کارگری قرار نیست چون کارگرند از پیش تضمین باشد هر اقدامشان به سود جنبش باشد. برخی مطالبی که در نقد که چه عرض کنم در کوبیدن صالحی و اسماعیلی منتشر شده است دقیقا در راستای قدیس سازی از جنبش کارگری است. چون قدیس خطا میکند چهارپایه را به شدت از زیر پایش می کشند و خطای بخش دیگر را زیر فرش می دهند!
فعالین کارگری صادق و مبارز ساده به دست نیامده اند که به همین سادگی و با این لحن زشت زیر ضرب گرفته می شوند. حمله کنندگان به محمود صالحی و عثمان اسماعیلی به نظر میرسد منتظر بودند که یک اشتباهی از آنها سر بزند تا دق دلی شان را خالی کنند. این فعالین زیر ضرب سهمگین ترین اقدامات پلیسی و امنیتی و شکنجه و زندان هستند آنهم در این روزها که حمله اوباش چاقو کش دوباره به آن افزوده شده است، به همین سادگی پیش چشم دشمنان طبقه کارگر به فعالین کارگری ای که زندگی شان را برای بهبود وضعیت طبقه کارگر و پیشروی جنبش کارگری و سنگی روی سنگ این جنبش گذاشتند حمله نکنیم.

اینرا هم بخوانید

اول مه فرصتی برای ابراز چپ اجتماعی- یاشار سهندی

میثاقی در شش بند از سوی هشت تشکل کارگران، بازنشستگان، دادخواهان، پرستاران و زنان به …