خشونت علیه زنان و انواع آن
خشونت در خانواده يعنی چه؟
خشونت خانگی به معنی رفتار خشونتآمیز و سلطه گرانه یک عضو خانواده علیه عضو یا اعضای دیگر همان خانواده است. خشونت خانگی می تواند جسمانی، جنسی، روانی يا عاطفی باشد. سوءاستفاده مالی و محدود کردن فرد نيز از جمله مشخصه های ديگر خشونت خانگی است.
خشونت می تواند عملا يا فقط با تهديد صورت بگيرد، همچنين هميشگی يا موقتا اتفاق بيافتد.
نکته: در گزارش های مربوط به خشونت در خانواده معمولا زنان و کودکان به عنوان قربانيان اصلی، و مردان به عنوان افراد خاطی قيد می شوند. چون بنابر آمار جهانی حدود 90 درصد از قربانيان خشونت خانگی زنان و حدود 10 درصد مردان هستند.
مردان نيز مورد سوء رفتار زنان قرار می گيرند اما بخش عمده خشونت خانگی، به ويژه موارد مرگ آور و خطرناک آن، از سوی مردان عليه دختران و زنان خانواده صورت می گيرد.
همچنين مردانی که مورد خشونت زن قرار گرفته اند پس از ترک او با تهديد جانی مواجه نيستند، اما دوره پس از ترک مرد برای زن می تواند بسيار خطرناک باشد.
خشونت در جهان
نتیجه پژوهشهای سازمان جهانی بهداشت نشان میدهد که در هر ۱۸ ثانیه یک زن مورد آزار قرار میگیرد و باردار بودن زنان هم آنها را از خشونت مصون نمیدارد. خشونت خانگی امری است پنهان. متأسفانه در برخی کشورها به دلیل عدم حمایت از قربانیان بسیاری از این خشونتها گزارش نمیشود. همه جای دنیا کم وبیش زنان در معرض خشونت هستند.
خشونت درایران
در یک دهه اخیر پژوهشهای فراوانی در مورد خشونت خانگی انجام شده که آخرین آن در سال ۱۳۸۳ در ۲۸ استان کشور بررسی شدهاند. در این پژوهش ۲۵ مورد خشونت خانگی طبقهبندی شده که در این طبقهبندی خشونت روانی و کلامی رتبه نخست و خشونت جنسی رتبه آخر را به خود اختصاص داده است. عدم حمایت از قربانیان و عدم مجازات عاملان خشونت جنسی، زنان را به خودسانسوری وا میدارد و آمار درستی از میزان واقعی آن در دسترس نیست.
بر اساس این تحقیق یک سال اول ازدواج و میانسالی، پرخشونتترین دوره زندگی زنان تعیین شده.
در حالی که گفته میشود بسیاری از زنان ایرانی حتی هول داده شدن و لگد خوردن را از مصادیق خشونت خانگی نمیدانند، اما بر اساس تحقیق انجام شده و بررسی خشونت خانگی در مراکز ۲۸ استان کشور که خبرگزاری ایسنا آن را منتشر کرده، بهانهگیریهای پی در پی مردان رایج ترین خشونت علیه زنان است. داد و فریاد و بداخلاقی با زن، قهر و صحبت نکردن، به کار بردن کلمات رکیک، دشنام، محکم کوبیدن به در، به هم زدن سفره غذا، انداختن میز نهارخوری، سیلی زدن و ایجاد فشارهای روحی و روانی با رفتار آمرانه و تحکمآمیز از رایجترین انواع خشونتهایی است که پاسخگویان به این پرسشنامهها از اول زندگی مشترکشان آن را تجربه کردهاند.
بنا بر این گزارش زنان بیسواد بیشترین قربانیان خشونت خانگی هستند. همینطور زنان در سال اول ازدواج و در فاصله سنی ۵۵ تا ۵۹ سالگی بیشترین میزان خشونت را تحمل میکنند.
در حالی که برخی تحلیلگران معتقدند مسائل سن یائسگی و تبعات آن مخصوصاً فقدان آموزش در مورد بحرانهای این دوران از مهمترین دلایل افزایش خشونت در این دوره سنی زنان است.
«روانشناسان میگویند که سن ۵۰ سال به بالا از لحاظ بحران هویتی هم میتواند باعث شود در زنان و حتی مردان حالتهای بحرانی به وجود بیاید که روی روابطشان با دیگران تاثیر بگذارد. میتوانیم این فرض را بگیریم که زنان وارد یک فاز جدید از زندگیشان میشوند. بچههایشان بزرگ شدهاند، ازدواج کردهاند و رفتهاند، یک مقدار شروع میکنند به زیر سئوال بردن کل ساختار زندگی و روابط زناشوییشان و این که در مقابل یک سری چیزهایی که سالها تحمل میکردند به خاطر بچهها و عوامل دیگر، آن عوامل دیگر وجود ندارد و خیلی راحتتر میتوانند مقاومت کنند. و میشود تصور کرد مقاومتشان باعث میشود که طرف مقابل هم یک سری عکسالعملها نشان دهد و باعث افزایش خشونت در خانواده شود.»
در ایران، این آمار نشان میدهد ۶۶ درصد خانوارهای ایرانی خشونت خانگی را تجربه کردهاند.
خشونت علیه زنان و سوء استفاده از آنها و انواع خشونت
زنان به شیوههای مختلف مورد خشونت و سوء استفاده قرار میگیرند، از آزار و خشونت فیزیکی گرفته تا سوء استفاده مالی و آزار جنسی و قاچاق.
خشونت فیزیکی: تنبیه بدنی، قطع عضو، قتل
خشونت جنسی: تجاوز جنسی، سوءاستفاده جنسی،
خشونت روانی: باج خواهی، توهین، تحقیر، تهدید، حسادت، شک
شایعترین نوع خشونت در میان گونههای خشونت خانگی، خشونت روانی (توهین و تحقیر) است
انواع خشونتها
اسیدپاشی یکی از انواع شدید خشونت بوده که بیشتر علیه زنان صورت گرفته و ممکن است در مواردی منجر به مرگ قربانی نیز شود. اسیدپاشی حملهای است که نه به قصد قتل، بلکه معمولاً برای انتقام و نابودی زندگی اجتماعی و آینده قربانی انجام میشود.
اتو کردن پستان breast ironing عملی است خشونت بار که معمولاً علیه دختران خردسال صورت میگیرید. هدف از این عمل کاهش جذابیت جنسی دختران است. عمل اتو کردن پستان بیشتر در کشور کامرون انجام میشود. در طی این عمل، پستان دختر کاملاً صاف میشود. چنین تصور میشود که با این کار، فرد کمتر در معرض تجاوز و ازدواج زودهنگام قرار میگیرد.
عروسسوزی یکی از جرایم محلی در شبه قاره هند در کشورهایی نظیر هند، بنگلادش و پاکستان میباشد. اگر خانواده عروس نتواند جهیزیه کافی تهیه کند، خانواده داماد اقدام به سوزاندن عروس میکنند. این کار با استفاده از نفت یا بنزین انجام میشود. عروسسوزی در سالهای اخیر نیز، قربانیان بسیاری داشته است. شاید بتوان ادعا کرد که روزی نمیگذرد که عروسسوزی در هند اتفاق نیفتد، اما تمامی آنها در روزنامهها گزارش نمیشود. مردم شاهد انعکاس تعداد زیادی از آنها در روزنامهها هستند، اما تعداد قربانیان این جنایت هولناک بیش از آن است که در روزنامهها منعکس میشود.
خریدنِ عروس به تجارت یا خریدِ یک عروس و دارایی شمردنِ وی و در صورتِ لزوم، بازفروختنِ وی گفته میشود.
ازدواج اجباری عبارت از مجبور کردن یا تحت فشار درآوردن فردی برای ازدواج است.
ازدواج نمونهای از خشونت جنسیتی محسوب میشود. دختران جامعه قربانیان اصلی آن هستند. قربانیان این پدیده دختران خردسال از سن ۸ به بعد میباشد
بر اساس قوانین ایران، سن ازدواج برای دختران ۱۳ سال و برای پسران ۱۵ سال است ولی قانون این اجازه را به پدر یا جد پدری دختر داده که به تشخیص خود و با مصلحت کودک، او را قبل از ۱۳ سالگی نیز به عقد ازدواج درآورد. ازدواج اجباری باعث افسردگی و ترس در قربانیان این پدیده میشود و این افراد دچار مشکلات روحی و جسمی مختلفی میشوند و میتوانند به خودشان صدمه وارد کنند. همچنین برخی افرادی که قصد فرار از ازدواجهای اجباری را داشتهاند یا قربانی جرایم ناموسی شدهاند یا خودکشی نمودهاند.
سوء استفادۀ کلامی و احساسی میتواند به شکل فریاد زدن، قلدری کردن، نام زن را با تحقیر صدا زدن، توهین به زن مقابل دوستان و خانواده، گفتن اینکه او سزاوار آزار است باشد.
- از جمله سوء استفادههای جنسی اینکه زن را مجبور به انجام رفتاری جنسی خلاف خواست او بکنند یا او را در زمانی که موافق نیست، مجبور به رابطۀ جنسی کنند.
- از نمونههای سوء استفادههای فیزیکی نیز میتوان به زدن، هل دادن، لگد زدن، گاز گرفتن، پرت کردن اشیاء، خفه کردن یا هر نوع رفتار تهاجمی دیگر اشاره کرد. حتی مجبور کردن زن به باردار شدن برخلاف خواست او نیز نوعی از خشونت علیه زنان محسوب میشود.
۲- خشونت علیه زنان سالمند:
خشونت علیه زنان سالمند زمانی روی میدهد که افرادی که از آنها مراقبت میکنند آگاهانه به آنها آسیب فیزیکی، احساسی و کلامی یا مالی بزنند. نادیده گرفتن سالمندان و نیازهایشان (مانند محروم کردن آنها از غذا و مراقبتهای بهداشتی) تا جایی که به آنها آسیب وارد شود نیز خشونت علیه آنها محسوب میشود.
۳- سوء استفاده احساسی و کلامی:
برخی فکر میکنند اگر از نظر جسمی به زنان آسیبی وارد نشود، خشونتی روی نداده است. درحالیکه خشونتهای احساسی و کلامی میتواند هم در کوتاه مدت و هم درازمدت، برای زنان پیامدهایی منفی و جدی به اندازۀ پیامدهای خشونتهای فیزیکی به همراه داشته باشد.
برخی از انواع خشونتهای کلامی و احساسی عبارتند از توهین کردن، ترساندن، منزوی کردن، تلاش برای کنترل کردن، تکرار رفتارهای حسادت آمیز، محروم کردن زن از دیدن دوستان و اعضای خانوادۀ خود، تلاش برای محروم کردن زن از ادامۀ کار یا تحصیل، جلوگیری از رفتن زن به دکتر، تهدید کردن و تصمیم گرفتن به جای زن.
اینکه از زن بخواهند تمام کارهایی را که در طول روز انجام داده به اطلاع مرد برساند یا در تماس دائمی با او باشد، از او بخواهد رمز عبور شخصی خود در تلفن، ایمیل و شبکههای اجتماعی را در اختیار او بگذارد، همچنین عصبانی شدن به گونهای که باعث ترس زن شود، کنترل وضعیت مالی زن و بازخواست چگونگی خرج کردن درآمدش نیز از دیگر انواع خشونتهای احساسی و کلامی است.
در قوانین
از دیگر موارد خشونت علیه زنان و سوء استفاده از آنها میتوان به تبعیضهای قانونی، صدور احکام غیرانسانی همچون سنگسار، ازدواج اجباری، ازدواج در زیر سن قانونی، ختنۀ دختران و بارداری آنها در کودکی اشاره کرد.
«واقعیت این است که یکی از اصلیترین خشونتهایی که علیه زنان در ایران وارد میشود خشونت دولتی است که از جانب قوانین و حتی اعمال آن قوانین در زندگی جاری زنان بر آنها اعمال میشود.
در چهار دهه اخیر قوانینی توسط حکومت اسلامی تصویب شده، که حقوق ویژهای را برای مردان قائل شده مثل تعدد زوجات می شود، شامل در دست داشتن امکانات و منابع مالی و همینطور شامل موافقت مردان با حق کار زنان. تمکین جنسی زنان، در قوانین به عنوان یک حق یک طرفه برای مردان شمرده شده. در نتیجه این حقوق ویژه که در قوانین متعدد به رسمیت شناخته شده، ابعاد و اشکال مختلف خشونت را دامن زده و این خشونت را بسیاری از مردان حق خودشان میدانند و به عنوان یک رفتار غیرانسانی تلقی نمیکنند.»
بعد از امضای عقدنامه، ریاست خانواده بر عهدهی مرد گذاشته میشود، حتی اگر در آن زمان مرد بیکار و زن شاغل باشد. مصلحتها و تصمیمهای اصلی را مرد میگیرد و بر اساس قوانین، زن مطیع مرد میشود. زن برای خروج از کشور نیاز به اجازهنامه کتبی از همسر دارد و این اجازه نامه باید در دفاتر اسناد رسمی ثبت شود، حتی اگر این سفر برای یک امر مهم و ضروری علمی، ورزشی، فرهنگی، سیاسی و یا اقتصادی باشد.
شوهر طبق قوانین رایج، میتواند زن را از اشتغال منع کند و بر اساسِ همین قوانین زن باید در مکانی که شوهر اقامت دارد یا تعیین میکند، زندگی کند و حق انتخاب و اولویت در این مورد به عهده مرد گذاشته شده است. مرد با پرداخت مهریه و در هر زمانی که اراده کند میتوند زن را طلاق دهد. در نقطه مقابل وقتی یک زن درخواست طلاق دهد، قوانین بسیار سختگیرانهای سد راهِ او گذاشته میشود. این قوانین و شرایط تا آن اندازه سخت و زیاد هستند، که زنان زیادی را منصرف میکند و آنها مجبور به تحملِ شرایط پرخشونت و مشکل در خانه برای سالیان سال میشوند. سرپرستی فرزند یا فرزندان بعد از سن هفت سالگی به مرد داده شده است. اضافه بر قوانینی که حاکم هستند، فرهنگ عمومی نیز زمینهساز و محرکی برای تقویت کلیشههای جنسیتزده میشود و ستم علیه زنان را تشدید میکند.
زنان به وسیله ازدواج از دنیای پدرسالارانه در خانواده به دنیای مردسالارانه تحت عنوان همسر وارد میشوند و ازدواج نه تنها آزادی و استقلال را بر خلاف آنچه که انتظار میرفت برای زنان به ارمغان نیاورده است، که محدودیتها و تبعیضهای دوچندانی را برای زنان با خود به همراه داشته است. پدرسالاری و مردسالاری از مسیر یک نظام با ساختارهای تبعیضآمیز و با استفاده از ستم و خشونت، نقشهای جنسیتی را برای زنان از قبل تعریف میکنند.
چرا خشونت علیه زنان در ایران مورد بی توجهی قرار گرفته به گونهای که الگوهای خشونت، عادی جلوه می کند؟ حال چرا این خشونتها با توجه به اینکه به وضوح و عینی درجامعه وجود دارد، ولی توجه چندانی به آن نمی شود؟ باید گفت، دلایل زیادی دارد که یکی عادت جامعه به قبول خشونت و ظلم است که آن را پذیرفته است. خشونت علیه زنان سابقه ای به درازای تاریخ دارد. در نظام مردسالار سه چیز خیلی مهم است.
یکی جداسازی جنسیتی: جدایی زن و مرد، قدرت و کنترل مردانه و قوانین!
سلسله مراتبی موجود است که جنس مردانه را بالا قرار می دهد و قدرت و کنترل در این است که به جنس نر این قدرت را میدهد که بتواند کنترل کند، که بتواند اعمال نظر کند، که بتواند آن هدفها را نگهدارد، بتواند آن نظام جنسیتی و مردسالار را حفظ کند. در این سیستم جنسیتی نقش قدرت و کنترل خیلی مهم است. چون قدرت و کنترل یک چیز به اصطلاح اتفاقی نیست. این چیزی است که صد ها سال است نظام مردسالار آن را نگه داشته و یکی از ابزارهای مهم داشتن و بازتولید همین سیستم است.
سیستم جنسیتی که جنسیت مرد را بالا نگه می دارد یعنی ارزش بیشتری به آن میدهد و جنسیت زن را در رتبه پایین تری قرار می دهد. پس در این راستا خشونت یک نقش خیلی مهمی را دارد که بتواند از طریق خشونت از طریق ضرب و شتم این سیستم را نگه دارد. پس خشونت ابزاری است برای اینکه بتوانند این ساختارها را، این سلسله مراتب را و این سیستم جنسیتی را حفظ کنند.
قدرت مردانه آنچنان نهادینه شده است که ما این را کاملا طبیعی احساس می کنیم یعنی وقتی صحبت از قدرت جنسیتی میشود خیلی ها می گویند خوب طبیعی است که مردها قدرت بیشتری در جامعه دارند و زنها از قدرت کمتری برخوردار هستند. این تفکر آنقدر درونی شده است، آنقدر طبیعی جلوه داده میشود که در بسیاری مواقع انسانها برایش شک نمی کنند که می تواند شکل دیگری هم وجود داشته باشد. رابطه ای وجود داشته باشد بین آن هنجارهای اجتماعی، ساختارهای اجتماعی، باید ها و نباید های اجتماعی و شرط هایی که در جامعه وجود دارد. پس رابطه ای هست بین قدرت و خشونت و اینکه چطور این در جامعه اعمال میشود و ما میبینم که در سیستم جنسیتی که قدرت را به جنس مردانه میدهد، چطوری اعمال میشود و نباید بهش شک کرد.
قانون به عنوان یک ابزار نقش خیلی مهمی را برای تشویق یا بازداشتن و متوقف کردن خشونت دارد. این را ما کاملا می بینیم که در کشورهایی که قوانینی را وضع کردند، که ضرب و شتم و خشونت علیه کودکان و زنان جرم محسوب میشود، در این کشورها خشونت علیه زنان وکودکان کمتر دیده میشود. برعکس آمارها نشان میدهد که در کشورهایی که این قوانین وجود ندارند، یا قوانینی هست که برعکس، مشوق خشونت هست، می بینیم که خشونت در آن کشورها بیشتر است.
جامعه سنتی ایران برای سالهای زیادی خشونت علیه زنان را فقط به برخورد فیزیکی و کتک ختم و تلقی می کرد، هرچند در تعریف ارائه شده از سوی«سازمان ملل متحد»، همچنان اعمال هر گونه رفتار و یا گفتار آزاردهنده ازسوی مردان که سبب آسیبهای فیزیکی، جنسی، ذهنی یا رنج زنان شود خشونت علیه زنان تعریف میشود، اما با گذر زمان مسائلی دیگری چون استفاده از کلمات توهینآمیز و تحقیر کننده، یا عبارات تهدیدآمیز، فریاد کشیدن، رفتارهای کنترل کننده، اعمال زور برای برقراری رابطه جنسی و عاطفی، در این تعاریف نیز گنجانده شد. البته زنان نیز در این روند تاریخی به غیر از این موارد، چیز دیگری که مصداق خشونت باشد، نمی شناختند، نه اینکه خشونت های دیگری وجود نداشت، بلکه به دلیل رفتارهای سنتی وباورهای دینی آن را خشونت نمی پنداشتند، مثل ختنه کردن. اما با تغییرات جامعه و حضور چشمگیر زنان در امور اجتماعی، خشونت نمود بیشتر و متفاوت تری به خود گرفت، به شکلی که اکنون انواع تبعیض جنسیتی هم خشونت تلقی می شود.
نقش قانون و دولت در خشونت علیه زنان چگونه است؟
ما در جوامع سنت زده و مردسالار، خیلی از این اتفاقات را می بینیم. خشونت علیه زنان در ایران تحت حاکمیت جمهوری اسلامی، در حالی اتفاق می افتد که نه تنها هیچ مرجع قانونی و نهاد دولتی وجود ندارد که زنان به آن مراجعه کنند و از آنها حمایت شود، بلکه قانون و دولت با قوانین اسلامی اش بوجود آوردنده و تولید کننده خشونت و جنایت علیه زنان هستند. با قوانین اسلامی در ایران دست هر کسی برای جنایت علیه زنان باز است. نمونه آن ماده ۶۳۰ قانون مجازات اسلامی است که در آن شوهر اجازه دارد همسرش را به قتل برساند.
در جوامعی که اسلام و جریانات اسلامی حکومت می کنند، این مسئله به قانون تبدیل میشود، یعنی یک زن از طریق قانون باید کنترل بشود. از طریق قانون برای کنترل زن در موارد مختلف احکام صادر میشود. اینطوری نیمی از جامعه که زنان هستند، قانونا و رسما تحت کنترل قرار می گیرند. یعنی مذهب کاملا برنامه ریزی شده، سیاسی و سیستماتیک و سازماندهی شده این را وارد قانون می کند که نیمی از جامعه تحت کنترل باشند. این را قانونی می کند و تلاش می کند که این فرهنگ را بوجود آورد که نیم دیگر جامعه یعنی مردان نیز دخیل این کنترل شوند. بخاطر همین می بنیم که خشونت علیه زنان وارد قانون میشود، کتک زدن زنان بر اساس احکام و روایات مذهبی مجاز شمرده میشود و مجازات هایی نظیر سنگسار علیه زنان بکار گرفته میشود. زنی که از خودش محافظت نکرده و از اطاعت کردن و قابل تملک بودن سرباز زده است باید سنگسار شود.این در حالی است که شلاق زدن بخاطر نداشتن حجاب یک ابزار قانونی است، مواردی نظیر اسید پاشی هم علیه زنان بکار گرفته میشود، که هر چند در قانون از آن اسم برده نشده است، ولی توسط امامان جمعه و آیت اله ها توصیه شده است.
می بینیم که خود دولت و حاکمیت مردسالار است که عامل اصلی خشونت علیه زنان است. یعنی در واقع بطور علنی، قانونا و رسما به اشاعه خشونت علیه زنان در جامعه دامن میزنند. به همین دلیل است که در جوامع سنتی و مردسالار وقتی که پدیده ای مثل مذهب به سیاست تبدیل میشود، ما می بینیم که چقدر خشونت علیه زنان شدت پیدا می کند و چقدر احکامی در قانون وجود دارد که اگر یک زن این قوانین را رعایت نکند، این خشونتها در موردش اعمال میشود. و این خشونت ها غالبا با موضوعاتی مثل ناموس و ناموس پرستی در خانواده، در جامعه و سیاست و قانون می تواند برای زنان انواع واقسام خشونتها و جنایتها را بدنبال داشته باشد.
زنان چگونه میتوانند در مقابل خشونتها مقابله کنند؟
زنانی که مورد خشونت قرار میگیرند از محیط امنی چه در خانواده و چه در جامعه برخوردار نیستند. مردانی که همسران و یا حتی خواهران خود را مورد خشونت قرار داده و حتی آنها را به قتل میرسانند، در قانون مجازات های سبک برایشان در نظر گرفته شده و یا اصلا مجازات نمیشوند.
مبارزات زنان علیه خشونت و نابرابری همیشه در ابعاد و شکلهای مختلف وجود داشته است، ولی تشکل، امر مهمی است که می تواند این مبارزات را به نتیجه برساند. ما باید دور هم جمع بشویم، صحبت بکنیم، درد دل کنیم و همه با هم علیه وضع موجود، صدای خودمان را بلند کنیم. در نشستها و تجمعات خودمان بگوئیم که ما زنان همسرنوشت هستیم و خاطرات و تجربیات مشترک داریم. خجالت نکشیم و در مورد تجربه هایمان و راه حل ها با هم حرف بزنیم. یک عامل مهم برای بالا بردن سطح مبارزات زنان در ایران، استفاده از مدیای اجتماعی است. گروههای خبر رسانی در شبکه های مختلف اینترنتی ایجاد شده که در عمومی کردن خواسته های پیشرو زنان و ایجاد همبستگی تاثیر زیادی داشته است.همه اینها میتواند منجر به این بشود که ما مرتب تر و منظم تر همدیگررا ببینیم و به مرور سازمان و تشکل ایجاد کنیم. نهاد ایجاد کنیم. این نکته را هم باید تاکید کرد که هر بیحقوقی زن، هر گونه قانون تبعیض آمیز باید با شدیدترین اعتراضات روبرو شود و نباید در مقابل آن ساکت نشست. این تضمین می کند که ما بتوانیم از حقوق خودمان دفاع کنیم. بحث کنیم، آگاهگری کنیم، متحد باشیم و با هر تغییر و تحولی که در ایران پیش می آید بتوانیم به طور جدی تری از حقوق خودمان دفاع کنیم. زن انسانی است برابر با مرد. با احساس و عواطفی که باید در جامعه و خانواده، آزاد و برابر زندگی کند.
در بحث رابطه جنسی، داشتن عاطفه، داشتن رابطه اشخاص با ازدواج یا بدون ازدواج، از همه این مقولات باید تابوشکنی شود و بعنوان مسئله عادی مردم مطرح بشود و در این زمینه از حق زنان که همواره مورد ستم قرار گرفته اند، دفاع بشود.
در ایران با حکومتی طرف هستیم که حتی از قتل ناموسی دفاع می کند، از سنت و فرهنگهای ضد زن اسلامی دفاع می کند و زن را بعنوان ناموس مرد یعنی موجودی بدون هویت و احساس و عواطف انسانی تعریف می کند، و عملا زمینه ساز و سازمانده خشونت و قتل زنان است.
برای مبارزه علیه خشونت بر زنان باید متشکل شد، باید متحد و متحزب شد تا بتوان حکومت های اسلامی نظیر جمهوری اسلامی را برانداخت و دست مذهب را از دخالت در همه امور جامعه قطع کرد. برای ایجاد جامعه برابر و انسانی، برای از بین بردن هر نوع خشونت بر زنان و کودکان و کل جامعه باید حکومت اسلامی را با همه قوانینش سرنگون کرد، تا همه مردم بتوانند درجامعه ای آزاد و برابر و انسانی زندگی کنند.
علاوه بر حمایتهای قانونی و دولتی از زنان، جامعه را باید در مورد این مسائل آگاه کرد و زمینه و شرایطی فراهم کرد که دیگر این اتفاقات نیفتد. شیوههای دیگری نیز برای بهبود وضعیت زنان در جامعه باید انجام شود.
۱- افزایش آگاهیهای خانوادهها
افزایش آگاهیهای خانوادهها، چگونگی رفتار با زنان و دختران و محافظت از آنها و دادن اطلاعات حیاتی به خانوادهها درباره خطراتی که زنان و دختران را تهدید میکند، از اهمیت بالایی برخوردار است. باید با آگاه سازی، به تدریج مردمان را متقاعد به تغییر شیوه رفتاری در مقابل زنان و دختران کرد.
۲- مبارزه با خشونت علیه دختران در مدارس
بر اساس برآوردها، سالانه ۲۴۶ دانشآموز دختر و پسر در مسیر مدرسه یا در داخل مدرسه مورد آزار و سوء استفاده قرار میگیرند و دختران در این موضوع بیش از پسران قربانی بودهاند.
۳- کمک به زنان و دختران برای گزارش دادن خشونتهای خانگی
باید این اطمینان به زنان و دختران داده شود که در صورتی که در داخل خانه با سوء استفاده و خشونت دست به گریبانند، آن را تحمل نکرده و به پلیس یا دیگر مراکز مسئول گزارش دهند.
۴- گوش دادن به سخنان زنان و دختران قربانی خشونتهای جنسی
به زنان و دختران فرصت و شجاعت دهید تا دربارۀ خشونتهایی که علیه آنها به کار رفته صحبت کنند. برگزاری کارگاههای آموزشی دربارۀ بهرهکشی جنسی، حقوق دختران و حمایت از کودکان موثر خواهد بود. اگر افرادی در این کارگاهها داوطلبانه تجربههای تلخ خود از خشونتها را شرح دهند، به تدریج دیگر زنان و دختران نیز تشویق به سخن گفتن خواهند شد.
۵- استفاده از شبکههای اجتماعی برای طرح تجربههای تلخ خشونتهای جنسی
در حال حاضر جوانان در بسیاری از کشورها از شبکههای اجتماعی برای طرح مشکلات مربوط به خشونتهای جنسی استفاده میکنند و با افزایش احساس همبستگی میان کاربران، به تقویت دیدگاههای برابری جنسیتی و معرفی حقوق زنان و دختران میپردازند.
۶- تلاش برای امن کردن مسیر رفت و آمد دختران به مدرسه
همکاری خانوادهها و مسئولان مدرسه و گفتگو با مسئولان منطقهای در این زمینه بسیار مهم است.
۷- پسران و مردان جوان را تبدیل به عاملان تغییر کنید.
با آموزش درست پسران، آنها را به مدافعان دیدگاههای برابری جنسیتی تبدیل کنید و نگرشهایی را که در آنها منجر به بروز خشونت علیه زنان و دختران میشود، تغییر دهید. همین شیوه را میتوان برای تقویت نگرش حمایت از کودکان در جامعه نیز به کار برد.
مردان چگونه می توانند از زنان مورد خشونت قرار گرفته حمایت کنند؟
خشونت به زنان بخشی از خشونت به تمام جامعه است. قوانینی که حکومت های اسلامی بر جامعه حاکم کرده اند، نه تنها تحقیر زنان، بلکه توهین به مردان هم هستند. این حکومتها با قوانین خود تلاش دارند که همه مردان را در جنایت و تفکر ارتجاعی خود سهیم و شریک وانمود کنند. شرکت گسترده مردان در مبارزه علیه خشونت بر زنان و علیه قوانین ضد زن توانسته است که تا حدود زیادی مانع این سیاست شود. مردان بیشتری باید خودشان را در مبارزات جنبش زنان سهیم و شریک بدانند. در آگاهگری، بحث ها و تجمعات و سازماندهی این مبارزات نقش و دخالت داشته باشند. در پایه گذاری و گسترش یک فرهنگ مدرن، انسانی، برابری طلبانه و برای پیشگیری از خشونتها و فجایعی نظیر قتل های ناموسی این امر مهمی است.
23 نوامبر 2019